به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    57
    Array

    مشکلات با خانواده همسر قبل ازدواج

    با سلام
    من حدودا 4 ساله که با سایت همدردی آشنا شدم و واقعا با نظرات و توصیه هایی که اینجا می شه موافقم . الان من خودم در شرف ازدواجم و قبل از اینکه بحتش جدی تر شه یه مشکلاتی دیدم که نمی دونم از حساسیت زیاد منه یا واقعا ممکنه واسه آیندم مشکل ساز شه .
    من حدود یکساله که با همکارم آشنا شدم و از ابتدای آشناییمون مادرم در جریان بود واز دو ماه بعد از آشناییمون مادر همکارمم هم در جریان قرار گرفت. و اصرار زیادی داشت که تا قبل از جدی شدن رابطه مرا ببیند و برداشت من این بود که اگر مادر ایشون نپسندن همه چیز تمام می شود و رابطه ای به قصد ازدواج شکل نمی گیرد. ولی ازنظر یه کیس خوب ازدواج چیزی کم نداشتم و ایشون ناراضی نبودن فقط مشکلی که وجود داشت این بود که پدر و مادر من از هم جدا شدند البته این واسه من مشکلی نیست و حل شدست ولی گویا برای خانواده ایشون مشکل جدی بود . خود همکارم تهران زندگی می کند و خانواده ایشون شهرستان هستن . و این مشکل به دلیل باورها و دیدگاهای خانوادشون که در شهری کوچک زندگی می کنند بزرگ جلوه کرده است. من از ابتدا صادقانه همه ی مسائل رو با همکارم در میان گذاشته بودم و ایشون مشکلی با این قضیه نداشتند.
    بعد از حدود 4 ماه مادر ایشون تصمیم گرفتن در مورد من و خانوادم تحقیق کنند ولی من مخالف این کار در آن شرایط و موقعیت بودم چون هنوز نه خواستگاری اومده بودند و نه صحبت جدی شده بود و با کار تحقیق ایشون فقط همه از ماجرا با خبر می شدند و اگر به نتیجه نمی رسید این وسط فقط من بودم که شهره دوست و آشنا می شدم اما بدون کوچکترین توجهی به خواست و حرف من این کار را انجام دادن و برای بار دوم نتیجه مثبت بود.
    مدتی بعد زمزمه این شد که برای مراسم خواستگاری پدر و مادر من که از هم جدا شدند بیان پیش هم درمراسم خواستگاری تا این مراسم با حضور آنها انجام شود . ولی این مساله به هیچ وجه مقدور نبود و من آن را نپذیرفتم .
    در مورد مهریه هم که خیلی برای آن ها مهم بود توافقات انجام شد خانواده من مهریه بالا مد نظرشون بود که با صحبت من تا حدودی کم شد ولی به آن هم راضی نبودند و کمتر از آن مد نظرشون بود که گفتند بعدا صحبت می کنیم و در مراسم خواستگاری حل می شود.
    تمام این مسائل در 7 ماه اول آشنایی ما مطرح شد و حل شده بود ولی بعد از گذشت یک سال خواستگار من دوباره مساله اینکه پدر و مادر من هر دو باید با هم در مراسم حضور داشته باشند مطرح کردند و البته از من درخواست کردند قبل از مراسم خواستگاری برای مشاوره هم برویم که در مورد مسئله خانوادم مطمئن بودم مادر ایشون مشکل دارن و به پسرشون این مسئله را دیکته می کند که به من تحمیل کنند ولی من با توضیحات و دلایلی که از نظرخانواده من موجه بود برای ایشون توضیح دادم که این امکان وجود ندارند و خود ایشون شاهد بودند که چقدر از طرح این مساله ناراحت شدم .
    پیشنهاد دادند که با یک مشاور هم صحبت کنید و اتفاقا این از مسائلی بود که کاملا با آن موافق بودم با اصرار مرا برای مشاوره با فرد خواصی بردند و تا زمانی که نرفته بودم متوجه نشدم با قصد و غرض بود . متوجه شدم مادر ایشون قبلا آنجا رفته بود و مواردی را مطرح کرده بود از جمله مشکلشان باجدایی پدر و مادرم و عدم پذیرش من و عدم شناخت من در صورتی که یکسال تمام با پسر ایشون یک جا کار می کنم و خیلی با پسرشون رابطه خوب و صمیمانه ای توانسته ام برقرار کنم اگر هدف شناخته پسر ایشون یک سال قبل ازآشنایی و یکسال بعد از آشنایی تمام زیرو بم مرا مورد بررسی قرار داده است.

    خیلی از این مساله ناراحت شدم و موضوع روبه خانوادم گفتم خانوادم از این مساله ناراحت و عصبانی شدند دلیل ناراحتی من این بود که:

    1. من از ابتدا همه چیز رو به روشنی بیان کرده بودم ووقتی ادامه دادیم که می دانستند پدر و مادر من جدا شده اند
    2. اگه با این قضیه مشکل دارند همان یکسال پیش تمامش می کردند
    3. من باید از مشاور بشنوم که با من مشکل دارند(بگذریم که مشاورچه طور با تندی با من صحبت کرد)
    4. بعد از یکسال مادر ایشون اذعان داشته که مرا نمی شناسد و می خواهد بشناسد و از آن به بعد اولا هر دو هفته میان تهران و برنامه ریزی می کنن با من برن بیرون بدون اینکه از خودم بپرسن برای منم برنامه ریزی می کنن. دوما اصرار دارن دوتایی بریم بیرون آخه مادر ایشون که همسن و سال من نیست من باهاشون برم پارک و خرید .
    5. شخصیت من جوریه که زیاد نمی خوام صمیمی شم با کسی .درون گرا هستم ولی مادر ایشون اصرار داره از الان که خود منم هیچ رسمیتی واسه خواستگاریشون قائل نیستم مدام با خودشون به خصوص نه پسرشون در ارتباط باشم که منو بشناسن و این منو اذیت می کنه
    6. پسرشون توی هیچ مورد حرفی نزده و فقط واسه ایشون حرف حرف مادرشه با هم حرف می زنیم اما بی نتیجست . نظر و حرف من اهمیتی نداره . فقط در حد حرف میمونه و در آخر منو مجبور می کنن که مطابق خواسته مادرشون عمل کنم به این شکل فکر نمی کنم من آینده ای داشته باشم
    7. در محیط کار هم به همین شکل هر حرفی یا راهنمایی می کنم فقط گوش میده ولی کار خودشومی کنه انگار نه انگار باهاش حرف زدم
    8. دقیقا بعدازیکسال خواسته هاشوبهم تحمیل می کنه وقتی هم می گم نمیتونم من از اول این بودم می گه همش از جدایی حرف می زنی نمی خوای چیزیو درست کنی

    می خوام اگه میشه درستش کنم.
    می خوام بفهمن که احساس می کنم نادیده گرفته شدم
    می خوام به حرفام و نظرام احترام بذارن
    می خوام به شخصیتم احترام بذارن من اهل صمیمیت بیش از حد و راحتی بیش از حد نیستم. اگه نمی خوام منو عوض نکنن
    در ضمن تمام این مسائل را با مادرشون هم در میان گذاشتم ولی بی فایده بود و کار خودشون رو می کنند.
    منم واسه خودم برنامه دارم واسه من برنامه ریزی نکنن بلند شن بیان تهران که حتما هم منو ببینن.
    فکر می کنم حرف شنوی پسرشون از مادرشون و اهمیت ندادن به حرفای من برام مشکل ساز میشه
    یه مورد دیگه اینکه پسرشون کمالگرای مطلقه .
    فشار کاری منو می بینه اما برای حقوقم واسه آینده نقشه می کشه می ترسم از این شرایط

    ببخشید طولانی شد
    کمکم کنید بلا تکلیفم

  2. کاربر روبرو از پست مفید maryam.mim تشکرکرده است .

    بارن (پنجشنبه 16 بهمن 93)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 05 اردیبهشت 94 [ 13:32]
    تاریخ عضویت
    1393-11-04
    نوشته ها
    59
    امتیاز
    1,463
    سطح
    21
    Points: 1,463, Level: 21
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered1000 Experience Points
    تشکرها
    197

    تشکرشده 103 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم من خودم هزارتا مشکل دارم درست نیست اینجا بخوام شمارو راهنمایی کنم اما خواستم بگم که پدر و مادر من هم از هم جدا شدند و نزدیک 10 سال هست که در ارتباط نیستیم اصلا و من چهره پدرم به کل یادم رفته ... اگرم کسی بخواد بیاد خواستگاری میگیم که داستان اینطوریه و همینطور هم باقی میمونه دیگه اونا میمونن و تصمیم گیریشون اما اینکه مدام به شما میگن باید پدر مادرت باهم باشن یعنی نمیتونن شما و موقعیتتون رو درک کنن و مطمئن باش بعدها هم از سمت خودش و بیشتر از سمت خانوادش به مشکل میخوری و شاید حتی تحقیر هم بشی ...

    مردی که مرد باشه و اماده زندگی باشه دستش تو جیب خودش باشه استقلال زن رو درک کرده باشه هیچ چشم داشتی به یک ریال زنش نداره در عوض تشکر هم میکنه ازش ...

    اینکه این همه تجسس میکنن هم درست نیست مادر شما هیچ نظری نداره؟؟؟؟؟؟

  4. 3 کاربر از پست مفید M.S.H تشکرکرده اند .

    maryam.mim (سه شنبه 26 مرداد 95), هم آوا (جمعه 17 بهمن 93), بارن (پنجشنبه 16 بهمن 93)

  5. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    57
    Array
    سلام m.s.h عزیز

    ممنون از جوابتون . چون در مورد جدایی جوری رفتار می کند که انگار وقتی می گم نمی شه با هم باشن و اصلا دلیلی نداره با هم باشن حرف من غیر منطقی هست و نمی خوام کوتاه بیام و حرفم که زدم با مادرشون می گن ما کنار اومدیم با این قضیه مثل همون اوایل و می دونم همونطوری که می گید در آینده هم پیش خواهد اومد .

    مادرم خیل از این موضوع ناراحت شدن و می گن اگه قراره این جوری رفتار کنن مهریه همونی که اول گفتیم همونه که خواستگارم گفته به هیچ وجه زیر بار مهریه هم نمی ره .

    ولی بیشتر من ناراحتم که به خودشون اجازه می دن تو خصوصی ترین مسائل خانوادم دخالت کنن و نظر بدن و فردا با این حرف شنوی پسرشون این کار رو در مسائل زندگی ماهم انجام خواهند داد.

    و مساله کارم نگران کنندست من با کار کردن مشکلی ندارم اما وقتی می بینم برای حقوق آیندم نقشه کشیده فک می کنم منو به خاطر چیزای دیگه می خواد. واگه بگم به خاطر فشار کاری نمی خوام دیگه کار کم ممکنه مشکل ساز شه و این منو اذیت می کنه.

  6. #4
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 تیر 94 [ 16:17]
    تاریخ عضویت
    1393-11-09
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    504
    سطح
    10
    Points: 504, Level: 10
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 18 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست من

    بنظر من سفت بگیر که بعدا توی زندگی ضربه نخوری.

    شما تو دوران قبل ازدواج سختی کشیدی و منطقی نیست که بعد ازدواج هم سختی بکشی.البته نگفتی چند سالته و چقدر این کیس شانس خوبیه واسه ازدواج که یکسال از عمرت رو به پاش نشستی. شما فرهنگاتون متفاوته و این آقا هم همکاری خوبی برای پوششدهی این نقیصه (عدم کفویت فرهنگی) ندارن. پس بعدا توی زندگی هم همکاری نمیکنن.

    ایشون متناقض اند. از یک طرف به حرف شما گوش نمیکنه و آدم فکر میکنه مرد سالاره و از اون طرف رو حقوق شما حساب باز میکنه؟ خوب این یعنی دنبال منافع خودشه تا اینکه مرد سالار باشه (ادم مرد سالار دوست نداره زن کار کنه و خودش تامین مالی میکنه) از طرفی اینکه حرف حرف مادرشه و حرف شما اهمیتی نداره و به زور مجبورتون میکنن این اصلا جالب نیست. دو روز دیگه هم تو زندگی همینه وضعتون.

    قاطعانه بگو پدر مادرت جدا شدن و ازش نترس. به علاوه مهریه رو سنگین بگیر که هم اثر روانی داره روی خودت و خودش و هم مادر و خانوادش. هم اثر حقوقی داره و اگر قبول نکرد ول کن. (1سال به پاش نشستی تحقیراشو تحمل کردی آخر هم با شرایط دلخواهت ازدواج نکنی؟)
    تازه میتونی شروط ضمن عقد هم بذاری که یه قدم جلو باشی. واقعیت جامعه همینه. سفت بگیر تا شل نخوری.. (ببخشید لحنمو)

  7. 3 کاربر از پست مفید morva تشکرکرده اند .

    maryam.mim (سه شنبه 26 مرداد 95), هم آوا (جمعه 17 بهمن 93), بارن (جمعه 17 بهمن 93)

  8. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    57
    Array
    ممنونم مروای عزیز باهاتون کاملا موافقم فقط می خوام با نظرات شما مطمئن شم که اشتباه نمی کنم چون هر حرفی می زنم می گه تو فک می کنی فقط خودت درست می گی.
    من 25 سالمه خواستگارمم 25 سالشه
    پسر خوب و پاکیه خصوصیات اخلاقی خودش خوبه اما حرف از خونواده و فرهنگشون می شه عصبانی می شه و اخلاقش عوض می شه. مخصوصا در مورد مادرش.

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 بهمن 01 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    688
    امتیاز
    14,984
    سطح
    79
    Points: 14,984, Level: 79
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 366
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,002

    تشکرشده 1,784 در 580 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    120
    Array
    سلام
    مریم عزیز عنوان پستتون تناقض دارد مخصوصا برای شما که هنوز به خاستگاری نیامده اند. این تناقض از این جهت مشکل دارد و جای تعجب است که بیانگره " عمق احساس شما" به این آقا است.

    من فکر میکنم که شما به این آقا وابسته شده اید و شک و تردیدهای کنونیت با وجود دیدن تفاوت فرهنگی نتیجه این وابستگیت است. چهار سال خواننده همدردی بودن بیانگر اهل مطالعه بودن شماست که جای تحسین دارد ولی شما اولین قدمی را که همواره این سایت بر آن تاکید داشته را خوب برنداشته اید و انهم سرمایه گذاری احساسی نکردن بر روی شخصی که هنوز رسما تعهدی به شما ندارد . ( البته این کار آسان نیست. اما از آتجایی که احتمال نشدن وجود دارد اصلا ارزش تجربه کردن ندارد)

    نکته بعدی که به نظر من مهمه و نه تنها شما را با این آقا بلکه با مردهای زیادی دچار مشکل میکند بیش از حد حق به جانب خود دادن است.
    حقیقتش برای من سوال شد. خانواده این اقا خواستند رسما تحقیق کنند شما مانع شدین !!!! هر کس جای این خانواده بود فکر میکرد حتما مشکلی وجود دارد که شما از ان گریزان هستید!!

    این حق طبیعیه آنهاست. اتفاقا شما سمینارها و .. مربوط به از خواستگاری را گوش دهید همگی تاکید بر میزان حداقلی از بررسی و کسب شناخت عمومی قبل از خواستگاری دارند! تا حداقل در جلسه خواستگاری با شنیدن موارد تازه ابراز پشیمانی نکنند! این نشان از فرهنگ بالا و دقت نظر این خانواده دارد .( بارها شنیده ام که روز خواستگاری متوجه شده اند تعداد اعضای خانواده یا شغل پدر خانواده چیست و پشیمان شده اند. می دانید این چه حجم اندوهی را برای دختر بهمراه خواهد اورد. در صورتیکه اگر قبل از خواستگاری تحقیقات اولیه را انجام داده بودن دیگر به این خانواده زحمت نمی دادند)
    در آخرین پستتان فرمودید که این آقا خوش خلق هستند ولی وقتی صحبت از "مادر" و "فرهنگشان" می شود بدخلق می شوند. خیلی ساده است دوست من چون شما در حال زیر سوال بردن 99 در صد آن چیزی است که هویت این مرد است
    سوال من از شما این است که شما مردی را سراغ دارید و یا حتی زنی را که فرهنگ و خانواده اش زیر سوال ببرید و خوشحال هم باشد !!!
    آیا شما نباید از این انسان تعجب کنید!!
    شما تحقیق و دانستن اطلاعات اولیه را که حق آنهاست ،را وارد شدن در حریم خصوصیتان می دانید اما توقع دارید مادر و ..حریم خصوصی ایشان محسوب نشود!!
    در دو پستتان اشاره به فرهنگ "شهرستانی این فرد" و فرهنگ "تهرانی" خود کرده اید . و آنطور که واضح هست با این قضیه مشکل دارید. توصیه دوستانه میکنم که وقتی این قضیه برای شما انقدر پررنگ هست به این مورد فکر نکنید چون همیشه به عنوان یک خانم دوست خواهی داشت به شوهرت افتخار کنی و از ان طرف ایشان دوست دارند که از دید شما قابل احترام و با ارزش شمرده بشوند که با این دید شما من فکر میکنم هیچ کدام از شما دونفر در این رابطه ارضا نمی شوید
    مریم عزیز هنوز این رابطه رسما شروع نشده اما مشکلات کوچکی که در اینده قطعا قطعا بزرگ تر می شوند خود را نشان می دهند. و بشخصه
    تنها ایرادی که من از ایشان دیدم و برایم جای سوال دارد برنامه ریزی برای حقوق شماست !
    و اینکه مایل هستند هر دوهفته شما را ببینند ! که از دید من این کار بدون رضایت شما و خانواده تان درست نیست. و فراموش نکنید شما مجبور به انجام اینکار نیستید!
    حتی در این اتفاق هم من مورد بدی که می بینم انفعال شماست! و گرنه آنها نیت بدی از این قضیه ندارند!
    شما هستی که خطوطت را باید واضح تر مشخص کنی.
    بهترین کار از دید من رفتن پیش یک مشاور معتمد از دید خودت هست و بررسی شخصیت دو نفر شما بصورت کارشناسانه.
    و دومین کار : افزایش آگاهی در زمینه جنس مخالف ، رفتار با خانواده همسر و تغییر دیدگاه
    و آخرین کار افزایش عزت نفس .
    ارزومند خوشبختی شما
    مهرااد

    نیایش به قصد این نیست که خدا را به برآوردن آرزوهایمان وادارد، بلکه برای آن است که اشتیاق به خدا را در ما برافروزد و ما را به سوی خدا فرا ببرد. دیونوسیوس مجعول می گوید:
    "کسی که در قایقی نشسته و طنابی را که از صخره ای به طرفش پرت شده می گیرد و می کشد، صخره را به طرف خود نمی کشد، بلکه خودش و قایق را به صخره نزدیک تر می کند".
    فریدریش هایلر، نیایش، ص 331


  10. 2 کاربر از پست مفید مهرااد تشکرکرده اند .

    maryam.mim (سه شنبه 26 مرداد 95), فرشته مهربان (سه شنبه 04 خرداد 95)

  11. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    57
    Array
    مهراد جان ممنون از توجه و جواب کامل شما . همانطور که گفتید در مورد دیدن دو هفته یکبارمن اگر به خانواده ایشون جواب منفی بدم بدخلق می شوند و ادعا می کنند که من احترامی برای والدینش قائل نیستم . من هیچ گاه در مسائل خصوصی ایشون حتی سوال هم نکردم اما ایشون به راحتی با من در مورد فرهنگم شوخی می کنند و یا در مورد خصوصی ترین مسائل خانوادگی من با دخالت می کنند.

    در مورد مهریه هم مشکل دارند و به هیچ وجه کوتاه نمی آن.

    ممنونم از توجهتون

  12. کاربر روبرو از پست مفید maryam.mim تشکرکرده است .

    مهرااد (جمعه 17 بهمن 93)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:34 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.