ببخشید اینو میگم من متوجه نشدم نتیجه اینکارت چی بود که رفتی خونه پدرت اصلاب رای چی اینکار را انجام دادی وقتی میدانی که نظر پدرت اینه؟
پدرم گفت به هیچ وجه اجازه نمیدم جدا بشی باید هر طور شده زندگی کنی ...
من متوجه نمیشم این کار را به چه امیدی انجام دادی وقتی خانوادت پشتت نیستن.مسئله اینکه شوهرت خیانت میکنه و رابطه جنسی داره بخوای زندگی کنی یا نکنی بخودت مربوطه برخورد شوهرت هرچند عصبانیه و حرفایی که میزنه از روی عصبانیت هم در نظر بگیریم غیرعادیه
هرچی ظرف دم دستش اومد تو خونه پدرم شکوند.وشیمو گرفته بود کلیدامو گرفته بود و درو قفل میکرد ... می گفت میخوام روزگارتو سیاه کنم ...گفت اگه بخشیدی که زندگی میکنی اگه نه که زندگیتو میکنم زندگی سگ ... اگه طلاقم بگیری میکشمت ... هم تورو هم خانواده تو ....یه شب منو برد تو بیابون گفت میخوام بکشمت ... خیلی وحشتناک بود خیلی دور شده بودیم از شهر همه جا تاریک بود اینقدر التماسش کردم تا دور زد و برگشتیم
در مورد این جملت باید بگم بیشتر از اینکه از پدر مادر یا شوهرت بدت بیاد باید از خودت و انفعالی که داری بدت بیاد انتخاب با خودته:
1.توی این زندگی بمانی با همین وضعیت شوهرت با هرکی دوست داره رابطه برقرار میکنه عاطفی و جنسی و سعی کنی سازگاری داشته باشی
2.خودتو قوی کنی مهارت های خودتو افزایش بدی و کم کم مستقل بشی
روی پدر و مادرت به هیچ عنوان حساب نکن خودتی که باید بلند بشی فکر کنم وقت اینه که بزرگ بشی 
پ.ن:هیچی ندارم بگم بعنوان یه پدر فقط متاسفم واقعا متاسفم
- - - Updated - - -
از طریق انجمن آزاد پیگیر یکنید لطفا.
اطلاع میدم مشاورین و مدیر بیاین و نظر بزارن
دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
علاقه مندی ها (Bookmarks)