به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: اختلاف

  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 08 شهریور 93 [ 17:14]
    تاریخ عضویت
    1389-10-03
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    2,802
    سطح
    32
    Points: 2,802, Level: 32
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    10

    تشکرشده 10 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    اختلاف



    با سلام و خسته نباشید

    اینجانب بهاره دختری هستم 28 ساله 7 ماه پیش ازدواج کردم با پسری که یک سال و نیم با هم آشنا بودیم و طی این دوره خیلی با هم خوب و آروم بودیم..


    ،آدم صبور و با گذشتی هستم،معمولا از خطاهای دیگران بدون جنجال میگذرم که همین زندگی ام را بر باد داده است،چون ناراحتی هایم را در خودم میریزم و زیاد گریه میکنم در خلوت...
    همسرم پدرشان به مدت 4 سال است که فوت شده اند وقبل از ازدواج با مادر و خواهر کوچکترشان زندگی میکرده اند،همسرم در دوره آشنایی بسیار ایده آل بود و من نیز شرایط خانوادگی ایشان را میدانستم که تک پسر است و پدر ندارد،لذا بعد از ازدواج در همان کوچه ای که مادرشان ساکن است به فاصله چند خانه دور تر ساکن شدیم،رفت وآمد آنها نیز بسیار زیاد است،از دوران نامزدی اعمال و رفتارهایی از مادرو خواهر ایشان میدیدم که از نظر بنده اسمش دخالت بود،مثلا در خرید لوازم عقد که پسر برای دختر و یا دختر برای پسر خریداری مبکند مثل زمان قدیم ،اما بروز نمیدادم.. جوری رفتار میکردند که انگار من حقی برای نظر دادن ندارم...حتی بعد از ازدواج غیر از ماه عسل هر جا ی دیگر که مسافرت رفتیم خانواده همسرم هم همراه بودند اما باز هم چیزی نگفتم...شوهرم بعد از ازدواج فهمیدم زود عصبی میشود و با صدای بلند جرو بحث میکند و هنگامیکه مشکل از جانب خانواده ایشان باشد و من به زبان بیاورم کتکم میزند...من بخاطر حفظ زندگی خیلی تحمل کردم و به خانواده ام نگفتم....اما این اواخر بخاطر مشکلات زیاد مجبور شدم بروز بدم...رفت و آمد آنها فوق العاده زیاد است در طول هفته یک روز در میان یا خانه آنها میرویم و یا خانه من میایند بصرف ناهار و شام، خیلی خسته شده ام ازین اوضاع با وجود اینکه شاغل بودم.... به شوهرم هر بار که میگفتم توجیهم میکرد که زشت است دعوت شده ایم امشبو تحمل کن یا خودم هم کمکت میکنم اما کمک نمیکرد...... بعد از ازدواج،مادر و خواهرایشان مدام در زندگی من با رفت وآمدهای زیادشان دخالت میکردند،مثلا در نوع پوشش من،رنگ موهای من،لباسهای مجلسی من،اشتغال به کار من،بچه دار شدنمون،لوازم آشچزخانه و دکوراسیون خانه ام... من جرات نداشتم به همسرم حرف بزنم چون اجازه نمیداد از خانواده اش گله کنم اما ایشان و خانواده شان از ابتدا از خانواده من و خود من ایراد گرفتند،بارها سر مسائل ساده مرا مجبور به عذرخواهی میکردند با اینکه من مقصر نبودم و بعدها میفهمیدند...بارها اشک مرا درآورده و سعی نمیکردند آرامم کنند تشنج هایی به من وارد کردند که بعید میدانم روح و روان سالمی داشته باشم در حال حاضر...

    تا اینکه یک بار که دخالتشان زیاد شد من به گریه پناه بردم که همسرم متوجه شدو ازم خواست موضوع رو مطرح کنم،اصرار کرد اما من دوست داشتم تو خودم باشم تا آروم بشم چون گاهی اوقات مطرح کردنش شوهرمو عصبی میکرد و به کتک میرسید،تا اینکه متوجه موضوع شد و از عصبانیت با خانواده اش تماس گرفت وازشون خواست بگن کجا دخالت کردند،و منو مجبور کرد تلفن رو بگیرم و با مادر عصبانیش حرف بزنم،من مقاومت کردم که نمیخوام حرف بزنم... همسرم سرمو به دیوار کوبید و منو کشوند پای تلفن،من تقلاکردم و مجبور شدم با فحش همسرمو از خودم دور کنم؛مادر ایشون حرفای منو که شنید سریع خودشو کشوند خونمون و هر چی که خواست بهم گفت به خانوادم هم توهین کرد،طی تماس تلفنی پدرو مادرم در جریان قرار گرفتند و با مادر ایشون حرف زدند اما مادر شوهرم با توهین و افترا به اونها تلفن رو قطع کرد...
    فردای اون روز پدرم و خواهر بزرگم به همراه دایی بزرگم برای پادر میونی به منزل ما اومدند،من هم حرفامو زدم متاسفانه مادر همسرم رفتار های زشتی نشون داد و وقتی حرف از کتک شد گفتند زن و عروس ماست حق کتک هم برایش داریم! تا اینکه پدرم و داییم وقتی دیدند حرف متوجه نمیشود خواستند مرا همراه خود ببرند تا امنیت داشته باشم،شوهرم و مادر شون زنگ زدند به مامور 110 که زنمونو دارن میبرند،مامورا اجازه ندادن و پدرم اینا هم رفتند...شوهرم از ترس اینکه از خونه بیرون نرم ،منوتو اتاق خواب تا صبح زندانی کرد،صبح روز بعد آروم بودو ازم میخواست بمونم حتی گریه کرد که من زندگیمو دوست دارم با اخلاق بد من تو بساز...اما قانع نمیشد که مادرش و خواهرش دخالت دارند...
    چند روز به حالت قهر با خانوادش گذروندیم منم با شوهرم سرد شده بودم،مادر شوهرم مدام به موبایل من و خونه من زنگ میزد و توهین میکرد،وقتی جوابشو نمیدادم میومد خونه،درو به روش باز نمیکردم تا شوهرم میومد و راهش میداد و شروع میکرد،یروز صبح همسرم سر کار نرفت و موند خونه تا بتونیم حل کنیم کدورتو، منم صبحانه درست کردم که مادر شوهرم دوباره بی هوا اومد خونه ما و مجددا شروع به پرخاشگری و توهین کرد که منم نتونستم طاقت بیارم و جواب دادم،ایشون با اصرار های شوهرم رفت بیرون....

    پدرم با شوهرم قرار گذاشته بودند بعد از صبحانه حرف بزنندو حل کنند ماجرا رو، تو این فاصله شوهرم بیرون رفت حدود 45 دقیقه بیرون بودند با پدر من،تو این فاصله مادر شوهرم به خونه زنگ میزد و پشت در خونه سرو صدا میکرد که درو باز کنم،شوهرم که اومد آروم بود اما مادرش که زنگ زد هرچی گفتم درو باز نکن ،منو تو مشکلو حلش میکنیم،اما این پا و اون پا کرد و نهایت گوش نکرد درو باز کرد،مادر شوهرم با عصبانیت اومد بالا و دوباره شروع به حرفو حدیث و توهین کرد،هم خواهرش و هم مادرش به من تهمت ناروا زدند که زن سالمی نیستی و به اصرار پسرمون قبولت کردیم!...شوهرم هر چقدر آرومش کرد بدتر شد و نهایت مادرشوهرم در حضور شوهرم منو از خونه خودم بیرون کرد.....
    به پدرم زنگ زدم اومد دنبالم و از شدت ناراحتی که داشت به اتفاق مامور110 صدا کردیم و صورت جلسه کردیم،فردا صبحش به دادسرا مراجعه و نامه کلانتری گرفتیم که مادر شوهرم منو از خونه شخصی خودم بیرون انداخته...و حکم جلب گرفتیم،تو این فاصله یکی از آشناهای خانواده همسرم به پدرم زنگ زدو خواهش کرد به دادگاه نکشونیم و حلش میکنند،پدرم با اعتبار یک ماهه حکم دست نگه داشتند،اما 12 روز تو خونه پدرم بودم و شوهرم نیومد دنبالم،مراسم عروسی خواهرم چند روز دیگست و من هیچ لباسی ندارم چون همه لباسهام تو خونه خودم هست ... اونا حتی تهدید کردند عروسی رو بهم میزنند و طی تماسهای تلفنی با داماد جدید و خانواده ایشان سعی کردند مانع وصلت خواهرم با اونها بشوند...
    آشنای اونها با من تماس گرفت که بیا برو عذر خواهی کن تا برگردی خونه خودت، آیا من حقی ندارم که از منم عذرخواهی بشه؟من که کار بدی نکردم،مادر شوهرم منو بیرون کرده من باید عذر خواهی کنم؟بابت چی؟آیا پدرو مادرم حق ندارند ازشون معذرت خواهی بشه؟
    به نظر شما من از طریق قانون اقدام کنم یا باید برای حفظ زندگی زیر سلطه اونها قرار بگیرم؟ تورو خدا بگید چه کنم؟من رفتارای بدی با اونها هیچوقت نداشتم اونا حتی از گریه من شکایت میکنند ...من دوست ندارم طلاق بگیرم اما از طرفی هم خسته شده ام...کمکم کنید...اگر جدایی راه حلش هست واقعا اقدام میکنم...



  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    لطفا عنوان را بر اساس مشکلي که داريد تغيير بديد. دوستان تا وقتي عنوان گوياي مشکل کاربر نيست از گذاشتن نظرات خود داري کنيد کاربر گرامي لطف کنيد از طريق تماس با ما (بالاي سايت) يا پايين کادر روي مثلث مشکي(کنار کلمه تشکر) کليک کرده و عنوان مناسب را به مديريت سايت اطلاع دهيد با سپاس اينکار سه تا حسن داره يکي اينکه مديران و مشاورين سايت به تاپيک شما سر ميزنن دوم اينکه شما با فکر کردن و متمرکز کردن افکار خودتان دليل اصلي مشکل خود را بيان ميکنيد اينجوري متوجه مي شويد واقعا مشکل شما چيست و خودش خيلي به شما در حل جواب کمک ميکند و دليل سوم با مشخص شدن دقيق مشکل کاربران سايت بهتر مي توانند شما را راهنمايي کنند
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  3. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 99 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1393-3-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    20,258
    سطح
    89
    Points: 20,258, Level: 89
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,890

    تشکرشده 2,698 در 675 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    140
    Array
    بهاره ج ا ن سلام

    بانو عنوان خودتونو در موضوع تغییر بدید مثلا اختلاف شدید با خانواده شوهرم و در مرز جدایی از همسرم


    انجمن خودتون رو هم تغییر بدید جزعی تر هم هست مثل اختلاف با خانواده شوهر

    شما که عضو قدیمی تالار هستید چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ در معیار اشتباه کردید یا چوب دلسوزی هاتونو میخورید

    در هر حال خوودت بهتر میدونی اینجا کسی شما رو به جدایی راهنمایی نمیکنه .

    ولی در هر حال اگر وضع 7 ماهتون اینه خدا بخیر کنه 100 سال آیند رو .. بانو شما دوتا پرونده داری

    1 مشکلات شخصی همسرت نسبت به شما بدون دخالت دیگران .. آیا خودتون دوتا باهم خوبید ؟ مشکلی ندارین ؟ دلایل عصبی بودن همسرتون و رفتارهای ببخشید خارج انسانیش چیه ؟

    2 خانواده همسرتون و آزار های آنها خب دلیل اینهمه رفت آمد چیه ؟ خودت در به وجود آمدن این همه رابطه چقدر مقصری ؟ فکر نمی کردی به اینجا میرسه مگه نه ؟

    همسرت مقصر شکی درش نیست ولی خود شما چی ؟ چه قدر قبول داری مقصری ؟

    خب همسرت در قبال شما مسئولیت پذیر نیست و نمیتونه بین مادرش و شما عادل باشه و درست قضاوت کنه .

    باز من در حدی نیستم کمکت کنم ولی به حساب تجربه در بعضی چیزا دوباره فکر کن و بهشون نمره بده و معدل بگیر

    1 آیا هنوز همسرتو دوست داری؟ 2 همسرت مثل قبل ازدواج دوستت داره یا میزان علاقه ایشان به شما چه قدره ؟ ازش بپرس هرچند برا من معلومه . 3 میتونی شرایط بعد جدایی تحمل کنی 4 باز میتونی به کنار خانواده همسرت زندگی شروع کنی
    و چیزایی که خودت بهر میدونی

    سرد شدن تو 7 ماه خیلی بده اطمینان بین زنو شوهر از بین رفتن خیلی بده معمولا تو 3 سال اینا بروز میکنه و این خلا با اومدن بچه پر میشه و پایدار ولی شماااااااااااا؟
    من جای شما باشم تمام مهرمو میبخشم و برا دوباره شروع کردن حق طلاق در خواست میکنم . ولی چه فایده که این حرفه من اشتباهه. ولی من فقط در صورتی برمیگشتم همسرم بیاد دنبالم تعهد نده ولی قول بده منو دوست داشته باشه و برام آرامش فراهم کنه . در غیر اینصورت بهتره نیاد ویا حق طلاق بگیر برگرد هر وقت کم آوردی چادر سفید سر کن برگرد نه با گریه با خنده
    دیگه تو خودت هم نریز بریز رو دایره واشتباه اولتو قبول کن . آرزوی من خوشبختی شماست بدرود

    - - - Updated - - -

    بهاره ج ا ن سلام

    بانو عنوان خودتونو در موضوع تغییر بدید مثلا اختلاف شدید با خانواده شوهرم و در مرز جدایی از همسرم


    انجمن خودتون رو هم تغییر بدید جزعی تر هم هست مثل اختلاف با خانواده شوهر

    شما که عضو قدیمی تالار هستید چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ در معیار اشتباه کردید یا چوب دلسوزی هاتونو میخورید

    در هر حال خوودت بهتر میدونی اینجا کسی شما رو به جدایی راهنمایی نمیکنه .

    ولی در هر حال اگر وضع 7 ماهتون اینه خدا بخیر کنه 100 سال آیند رو .. بانو شما دوتا پرونده داری

    1 مشکلات شخصی همسرت نسبت به شما بدون دخالت دیگران .. آیا خودتون دوتا باهم خوبید ؟ مشکلی ندارین ؟ دلایل عصبی بودن همسرتون و رفتارهای ببخشید خارج انسانیش چیه ؟

    2 خانواده همسرتون و آزار های آنها خب دلیل اینهمه رفت آمد چیه ؟ خودت در به وجود آمدن این همه رابطه چقدر مقصری ؟ فکر نمی کردی به اینجا میرسه مگه نه ؟

    همسرت مقصر شکی درش نیست ولی خود شما چی ؟ چه قدر قبول داری مقصری ؟

    خب همسرت در قبال شما مسئولیت پذیر نیست و نمیتونه بین مادرش و شما عادل باشه و درست قضاوت کنه .

    باز من در حدی نیستم کمکت کنم ولی به حساب تجربه در بعضی چیزا دوباره فکر کن و بهشون نمره بده و معدل بگیر

    1 آیا هنوز همسرتو دوست داری؟ 2 همسرت مثل قبل ازدواج دوستت داره یا میزان علاقه ایشان به شما چه قدره ؟ ازش بپرس هرچند برا من معلومه . 3 میتونی شرایط بعد جدایی تحمل کنی 4 باز میتونی به کنار خانواده همسرت زندگی شروع کنی
    و چیزایی که خودت بهر میدونی

    سرد شدن تو 7 ماه خیلی بده اطمینان بین زنو شوهر از بین رفتن خیلی بده معمولا تو 3 سال اینا بروز میکنه و این خلا با اومدن بچه پر میشه و پایدار ولی شماااااااااااا؟
    من جای شما باشم تمام مهرمو میبخشم و برا دوباره شروع کردن حق طلاق در خواست میکنم . ولی چه فایده که این حرفه من اشتباهه. ولی من فقط در صورتی برمیگشتم همسرم بیاد دنبالم تعهد نده ولی قول بده منو دوست داشته باشه و برام آرامش فراهم کنه . در غیر اینصورت بهتره نیاد ویا حق طلاق بگیر برگرد هر وقت کم آوردی چادر سفید سر کن برگرد نه با گریه با خنده
    دیگه تو خودت هم نریز بریز رو دایره واشتباه اولتو قبول کن . آرزوی من خوشبختی شماست بدرود


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:54 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.