
نوشته اصلی توسط
صبا_2009
سلام.
خیلی احساس محور و سریع تصمیم گیری می کنید! هم شما و هم همسرتون. یه دفعه ای بدون اینکه تلاش خاصی کنید جدا می شید حالا هم دوباره می خواین به هم برگردین. بدون هیچ ریشه یابی، بدون بررسی علل اصلی مشکلتون!! چون اون موقع از هم خسته شده بودین و دیگه حوصله همدیگرو نداشتین جدا شدین حالا هم چون دلتون تنگ شده می خواین ازدواج کنید.
یادمه که اون موقع که با شوهرت اختلاف داشتی توجه خاصی به حرف هایی که اینجا بهت زده می شد نمی کردی و آخرش هم کار خودت رو کردی؟
تو این مدت چه تغییری کردی؟ همون هاجس سابق هستی که دلش برای شوهر سابقش تنگ شده؟ یا نه مهارت خاصی بدست آوردی و خودت و زندگی قبلیت رو تحلیل کردی؟
شوهر سابقت چی؟ اون تغییر کرده؟ اون تحلیل کرده؟ سهم خودش رو تو بوجود آوردن اون ماجراها پذیرفته؟
وقتی به همه ی این سوال ها جواب دادی، خودت براحتی می تونی تصمیم بگیری که به هم برگردین یا نه.
با سپاس از بانو صبای گرامی 
شما فعلا دارید احساسی تماس میگیرید هم انموقع که جدا شدید و هم الان
اونموقع هم نیاز بود برید پیش مشاور و به راهکارهایی که میده عمل کنید الان هم نیازه برید پیش مشاور متخصص تا مشکلاتی قبلی را حل نکردید وارد فاز ازدواج دوباره با ایشون نشید.
- - - Updated - - -
فکر کنم بهتره این مشکل را با کمک یک مشاور حل کنید :
هنوز رو عمش تعصب خاصي داره و اصرار داره كه رابطش با عمش به خاطر احساس دين به اونه چون خيلي بهش كمك كرده
چون هنوز این رابطه وجود داره و عادی نیست.بهتره خط قرمز های خودتان را مشخص کنید
احساسی تصمیم گیری نکنید
دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
علاقه مندی ها (Bookmarks)