به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 دی 95 [ 21:29]
    تاریخ عضویت
    1392-12-14
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    2,748
    سطح
    31
    Points: 2,748, Level: 31
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    80

    تشکرشده 97 در 31 پست

    Rep Power
    0
    Array

    یه شکست عشقی خوردم

    سلام یه تایپیک زدم توبخش خواستگاری با عنوان چرا خواستگار رسمی ندارم
    گفتم دوتا مشکل دارم یکیشو اونجا گفتم یکیشم اینه که من یه رابطه عاطفی تو زندگیم داشتم که چند سالی عاشق یکی از پسرای فامیل بودم..داستان خیلی طولانیه داره که اگر نیاز باشه همشو میگم مشکلم الان اینه که الان اون چند وقتی هست با دختر عموی من عقد کرده خیلی راحت بدون هیچ مشکلی بدون اینکه کسی بفهمه ماباهم رابطه عاشقانه ای داشتیم.وایشون با احساسات من بازی کرد
    ودختر عموی من فکر میکنه اولین دختریه که وارد زندگی اون پسر شده..مشکل الان من اینه که چطور ایشون اینقدر راحت ازدواج کرد ولی ازدواج من جور نمیشه
    نمیدونم باید بگم قسمت یا حکمتی داره یا نه چیز دیگه ای
    اینم بگم من یه دختر معتقد وباایمان بودم که سر این عشق وعاشقی اعتقاداتم ضعیف شد ولی بعد از اتمام رابطه .توبه کردن رابطمم با خدا قوی شد خیلی بهتر از قبل ولی از این بابت خیلی خوشحالم ولی موردی که هیچ جوابی واسش پیدا نمیکنم اینه که چرا کارهای ایشون اینقدر راحت درست شد ولی تو کار ازدواج من گره افتاده

  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اولا عنوان تایپیکتون ناقصه داره و گویای مشکلتون نیست بطور کامل نیست

    دوما خوب ایشون معیارهاشون فرق داشت و با دخترعموتون ازدواج کردن همین.رابطه دوست دختر یو دوست پسری یه رابطست نه بیشتر یه رفاقته همین دلیلی نداره به ازدواج ختم بشه اگه اینجوری میبود که خود شخص شخیص بنده تا الان حدوداب اید یه بیست سی تایی همسر اختیار کرده باشم توی این روابط هیچگونه تعهدی که مبنی بر این باشه دوطرف رابطشون به ازدواج ختم بشه وجود نداره.این از آسیب های روابط دختر و پسر هستش.

    شما بهتره همون تایپیک رو دنبال کنین اینجوری زودتر به نتیجه میرسین
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  3. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (پنجشنبه 15 اسفند 92), دختر تنهاا (پنجشنبه 15 اسفند 92)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 دی 95 [ 21:29]
    تاریخ عضویت
    1392-12-14
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    2,748
    سطح
    31
    Points: 2,748, Level: 31
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    80

    تشکرشده 97 در 31 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط khaleghezey نمایش پست ها
    اولا عنوان تایپیکتون ناقصه داره و گویای مشکلتون نیست بطور کامل نیست

    دوما خوب ایشون معیارهاشون فرق داشت و با دخترعموتون ازدواج کردن همین.رابطه دوست دختر یو دوست پسری یه رابطست نه بیشتر یه رفاقته همین دلیلی نداره به ازدواج ختم بشه اگه اینجوری میبود که خود شخص شخیص بنده تا الان حدوداب اید یه بیست سی تایی همسر اختیار کرده باشم توی این روابط هیچگونه تعهدی که مبنی بر این باشه دوطرف رابطشون به ازدواج ختم بشه وجود نداره.این از آسیب های روابط دختر و پسر هستش.

    شما بهتره همون تایپیک رو دنبال کنین اینجوری زودتر به نتیجه میرسین
    ببین دوست عزیز اولن معیار های ما با هم تطابق داشت دوما رابطه عشقی رو ایشون شروع کرد وپیشنهاد ازدواج داد بعدش ما خیلی با هم صمیمی بودیم تو همه چیز جوری که من همه رازهای زندگی اونو میدونم شاید چیزایی که هیچ کی نمیدونه وبه هیچ کی هم نگفتم ..خیلی عذاب کشیدم تا تونستم با جداشدنمون کنار بیام که دلیل جداییشون خیلی نامردی بود
    مشکلم اینکه که همه از اون تعریف میکنن ولی هیچ کی نمیدونه با من چیکار کرده

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 شهریور 93 [ 22:45]
    تاریخ عضویت
    1391-7-27
    نوشته ها
    90
    امتیاز
    1,865
    سطح
    25
    Points: 1,865, Level: 25
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    117

    تشکرشده 155 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    شما باید اول سهم خودتو توی اشتباهت بپذیری، اینکه شما ایراد بگیرین که با احساساتتون بازی شده یه طرف قضیست، یه طرف دیگه هم تقصیر گردن شماست بلاخره شما هم با رضایت خودتون وارد این رابطه شدین و باید اشتباهات خودتون رو هم بپذیرین اگه ایشون صیاد بوده شما هم خودت با دست خودت خودتو طعمه کردی. وگرنه به زور که نمیتونسته شما رو وادار کنه. پس وقتی سهم خودتونو پذیرفتین اونموقع از خشمتون هم کم میشه
    شما با خودت صادق باش چرا الان حساس شدی رو اینکه اون ازدواج کرده و شما ازدواج نکردی؟شاید میخوای خودتو اثبات کنی بگی از اون چیزی کم نداری؟ قبول دارم نیازهای عاطفی و نیازهای دیگه هم هست که تو سن شما برا همه این نیازها هست ولی گفتم تو تایپیک قبلیتون ازدواج باید وسیله باشه نه هدف.
    حالا شما دقیقا اینجا دنبال چی هستین؟ اینکه چطور فراموش کنین؟چرا خواستگار ندارین؟
    من فکر میکنم بعد از اینکه رابطه ی شما تموم شده و اون آقا ازدواج کرده دچار همون احساساتی شدین که همه بعد از شکست توی عشقشون میشن یعنی اینکه مثلا خواستنی نبودن
    و شاید به همین دلیل هست که دنبال خواستگار میگردین تا بگین که شما هم خواستنی هستین.

    چیزی که من برداشت کردم این بود

  6. 3 کاربر از پست مفید newfolder تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 15 اسفند 92), خانوم مجرد (جمعه 16 اسفند 92), دختر تنهاا (پنجشنبه 15 اسفند 92)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 دی 95 [ 21:29]
    تاریخ عضویت
    1392-12-14
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    2,748
    سطح
    31
    Points: 2,748, Level: 31
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    80

    تشکرشده 97 در 31 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط newfolder نمایش پست ها
    سلام

    شما باید اول سهم خودتو توی اشتباهت بپذیری، اینکه شما ایراد بگیرین که با احساساتتون بازی شده یه طرف قضیست، یه طرف دیگه هم تقصیر گردن شماست بلاخره شما هم با رضایت خودتون وارد این رابطه شدین و باید اشتباهات خودتون رو هم بپذیرین اگه ایشون صیاد بوده شما هم خودت با دست خودت خودتو طعمه کردی. وگرنه به زور که نمیتونسته شما رو وادار کنه. پس وقتی سهم خودتونو پذیرفتین اونموقع از خشمتون هم کم میشه
    شما با خودت صادق باش چرا الان حساس شدی رو اینکه اون ازدواج کرده و شما ازدواج نکردی؟شاید میخوای خودتو اثبات کنی بگی از اون چیزی کم نداری؟ قبول دارم نیازهای عاطفی و نیازهای دیگه هم هست که تو سن شما برا همه این نیازها هست ولی گفتم تو تایپیک قبلیتون ازدواج باید وسیله باشه نه هدف.
    حالا شما دقیقا اینجا دنبال چی هستین؟ اینکه چطور فراموش کنین؟چرا خواستگار ندارین؟
    من فکر میکنم بعد از اینکه رابطه ی شما تموم شده و اون آقا ازدواج کرده دچار همون احساساتی شدین که همه بعد از شکست توی عشقشون میشن یعنی اینکه مثلا خواستنی نبودن
    و شاید به همین دلیل هست که دنبال خواستگار میگردین تا بگین که شما هم خواستنی هستین.

    چیزی که من برداشت کردم این بود
    بله حرفتون درست من خودم میگم مقصرم چون عاشق شدم مقصرم چون ضعف احساس داشتم چون وقتی عاشق شدم دیگه هیچ چیز جز ایشون واسم مهم نبود .چون همه زندگیم شده بود ایشون ورسیدن به ایشون چون اولین وتنها پسری بودن که وارد زندگی من شدن
    نه چون به اون گفته بودم من هیچ وقت ازدواج نمیکنم ولی وقتی دیدم اون خیلی زود ازدواج کرد واسه اینکه بهش بفهمونم من دیگه بهش حتی فکرم نمیکنم میخام ازدواج کنم که مطمئن شه کلا از زندگی من رفته بیرون
    اینجا دنبال اینم چرا خواستگار رسمی ندارم وگرنه با کمک خدا تونستم اونو فراموش کنم به سختی البته ولی شد
    شاید ولی همشم این نیست.که میخام نشون بدم که منم خاستنیم
    یکی از دلایل ازدواج نیازمه
    یکیش ثابت کردن به اون که دیگه واسم مهم نیست
    یکیش چون خیلی تنها هستم ودلایل دیگه

    - - - Updated - - -

    الان علت ایجاد تایپیک اینجا اینه که دوتا مشکل دارم یعنی نمیدونم چه جور جلش کنم
    شاید باید یه تایپیک جدا بزنم
    من الان دیگه به زندگی ایشون کاری ندارم وکل گذشته رو سعی کردم فراموش کنم
    ولی اولین مشکلم اینه اگر همسر ایندم ازم پرسید که تاحالا با پسری بودی یا نه چه جوابی بدم میدونم اگر بگم بودم خواستگار پاپس میکشه اگرم بگم نبودم دروغ گفتم نمیدونم چیکار کنم اینو

    دوم ما چون باهم فامیل هستیم خیلی امکان داره که اتفاقی همدیگرو ببینیم با اینکه من خودم تصمیم گرفتم هر جا فهمیدم ایشون هست نرم ولی خب ایشون ای نکارو انجام نمیده وواسش مهم نیست ولی واسه من مهمه چون بادیدن اون عذاب میکشم وگذشته یادم میفته
    ولی ایشون عین خیالش نیست
    واسه همین به شوهر خواهرم که میشه عموی ایشون گفتم بهش بگه هیچ وقت خونه ما نیاد ولی شوهر خواهرم گفت شاید دوست داشته باشه داییشو ببینه که منم به شوهر خواهرم گفتم پس هروقت خاست بیاد بگین من نباشم خونه یعنی نتونستم راحت با شوهر خواهرم صحبت کنم

    ازطرفی به عمه ایشون گفتم که بهش بگه حق نداره بیاد خونه ما وگرنه مشکل ساز میشه ولی بازم عمه ایشون گفت نمیشه
    یعنی نمیدونم چرا هیچ کی به من حق نمیده که بادیدن اون عذاب میشم ونمیخام هیچ وقت ببینمش
    حالا از شما کمک میخام که چیکار کن م اینو بگم
    به نظرتون تهدیدش کنم؟

    - - - Updated - - -

    الان علت ایجاد تایپیک اینجا اینه که دوتا مشکل دارم یعنی نمیدونم چه جور جلش کنم
    شاید باید یه تایپیک جدا بزنم
    من الان دیگه به زندگی ایشون کاری ندارم وکل گذشته رو سعی کردم فراموش کنم
    ولی اولین مشکلم اینه اگر همسر ایندم ازم پرسید که تاحالا با پسری بودی یا نه چه جوابی بدم میدونم اگر بگم بودم خواستگار پاپس میکشه اگرم بگم نبودم دروغ گفتم نمیدونم چیکار کنم اینو

    دوم ما چون باهم فامیل هستیم خیلی امکان داره که اتفاقی همدیگرو ببینیم با اینکه من خودم تصمیم گرفتم هر جا فهمیدم ایشون هست نرم ولی خب ایشون ای نکارو انجام نمیده وواسش مهم نیست ولی واسه من مهمه چون بادیدن اون عذاب میکشم وگذشته یادم میفته
    ولی ایشون عین خیالش نیست
    واسه همین به شوهر خواهرم که میشه عموی ایشون گفتم بهش بگه هیچ وقت خونه ما نیاد ولی شوهر خواهرم گفت شاید دوست داشته باشه داییشو ببینه که منم به شوهر خواهرم گفتم پس هروقت خاست بیاد بگین من نباشم خونه یعنی نتونستم راحت با شوهر خواهرم صحبت کنم

    ازطرفی به عمه ایشون گفتم که بهش بگه حق نداره بیاد خونه ما وگرنه مشکل ساز میشه ولی بازم عمه ایشون گفت نمیشه
    یعنی نمیدونم چرا هیچ کی به من حق نمیده که بادیدن اون عذاب میشم ونمیخام هیچ وقت ببینمش
    حالا از شما کمک میخام که چیکار کن م اینو بگم
    به نظرتون تهدیدش کنم؟

    - - - Updated - - -

    کاش بشه عنوان اینو عوض کرد

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 13 آبان 97 [ 22:02]
    تاریخ عضویت
    1392-2-03
    نوشته ها
    230
    امتیاز
    5,609
    سطح
    48
    Points: 5,609, Level: 48
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 141
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    291

    تشکرشده 315 در 142 پست

    Rep Power
    37
    Array
    دختر تنها اگه بخوای ازدواج کنی که تلافی کنی نشون دادی که خیلی ضعیفی ...

    انگار که ازدواج کردن تنها آرزوی شما بوده اون پسر اینطور فکر میکنه که وای خدایا این فقط دوس داشته ازدواج کنه حالا با هر کی ..

    ولی به نظر من قوی باش ، محکم و استوار باش ، به زندگیت برس اگه فرصت شد و خواستگار اومد خوب بریش کن نه اینکه فقط بخوای با یکی ازدواج کنی

    قوی باش نشون بده که بدون اون هنوزم سر پایی و میتونی از پس مشکلاتت بربیای ، اگه سرکار میری برو به کارت برس ، اگه نه درس میخونی درست رو خوب بخون مطمئن باش اون پشیمون میشه وقتی میبینه تو اینقدر سرپایی و اون اینقد عجولانه رفته ازدواج کرده ، اما هیچ سودی نداره و برگشتی نداره پس اگه این وسط کسی سرزنش بشه اون خودشو سرزنش میکنه پس تو دیگه به این چیزا فکر نکن

    عشقش رو هم فراموش کن و فقط به خودت فکر کن از تو مهم تر کی هست؟ به نظرت مامن و بابات مهم تر از اون نیستن؟ از اینکه یخانواده خوب داری خوشحال باش و این روزا با اونا بگذرون و باهاشون خوب باش

  9. 2 کاربر از پست مفید Elena1994 تشکرکرده اند .

    خانوم مجرد (جمعه 16 اسفند 92), دختر تنهاا (شنبه 17 اسفند 92)

  10. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 19 مرداد 98 [ 22:19]
    تاریخ عضویت
    1389-12-03
    نوشته ها
    109
    امتیاز
    6,710
    سطح
    53
    Points: 6,710, Level: 53
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    29

    تشکرشده 187 در 78 پست

    Rep Power
    25
    Array
    نکته خیلی مهم برای شما این هستش که اگر خواستگار داشتین ، خیلی با دقت همه معیار های مهم رو بررسی کنید و به شناخت بدون وابستگی از طرف تون برسید.
    چون شما حس تنفر و انتقام از خواستگار سابق تون دارین و فکر می کنین که اولین شخصی که بیاد خواستگاری باید جواب مثبت بدهید که نشان دهید که ازدواج کردید. در صورتی که اینکار کاملا اشتباه هستش و ممکن هستش یک عمر پشیمان شوید.

    پس به راحتی تن به ازدواج با هر شخصی ندهید و با دقت و با احتیاط به بررسی خواستگار های اینده تون بپردازین.

  11. 2 کاربر از پست مفید amirmahmood تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (جمعه 16 اسفند 92), دختر تنهاا (شنبه 17 اسفند 92)

  12. #8
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,077
    امتیاز
    155,393
    سطح
    100
    Points: 155,393, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,706

    تشکرشده 36,065 در 7,430 پست

    Rep Power
    1099
    Array



    دختر تنهاا
    گرامی

    به همدردی خوش آمدی


    لطفاً برای حل مسائلت اقدام به باز کردن همزمان تاپیکهای متعدد ننما و یک مسئله را طی یک تاپیک ابتدا در پیش بگیر و بنا به اولویت مهمترین مسئله را .

    دو تا از تاپیکهای شما بسته شد که یکی از آنها هم به چالش کشیده بود . لطفاض در کنترل تاپیک خود دقت داشته باش که به حاشیه کشیده نشه و اگر کسی پستی ارسشال کرد که چالش برانگیز بود و حاشیه ای بود گزارش کنید تا رسیدگی شود .

    در حال حاضر تنها تاپیکی از شما که در مورد ازدواج هست باز هست و این تاپیک نیز قفل می شود لطفاً فعلاض همان تاپیک را با همان موضوع دنبال کنید

    با تشکر





  13. 3 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    1234567 (سه شنبه 20 اسفند 92), فرهنگ 27 (جمعه 16 اسفند 92), دختر تنهاا (شنبه 17 اسفند 92)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: چهارشنبه 14 تیر 96, 19:57
  2. استفاده از سایت همسریابی برای آشنایی و ازدواج درست هست
    توسط شمیم بهار در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: پنجشنبه 14 فروردین 93, 17:30
  3. پاسخ ها: 37
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 فروردین 93, 16:14
  4. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 شهریور 91, 23:34
  5. پسری که دنبال تصاویر جنسی تو نت هست ممکنه مشکل درست کنه برای اطرافیانش؟
    توسط بهار.زندگی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 12 اسفند 90, 15:20

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:25 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.