به به اقای دکتر!
دکتر جان، شما با این خانم کلا چند بار صحبت خیلی کوتاه داشتی. چطور انقدر مطمئنی که با او خوشبخت میشدی و واقعا مورد مناسب شما بود؟
زندگی مشترک، خیلی خیلی خیلی سخت تر از آن چیزی هست که تصورش رو میکنی، و با رویا و خیالات زمین تا آسمان متفاوت هست.
متأسفانه شما، در این مدت از این خانم برای خودت بت ساختهای و از آنجا که او را در جریان علاقه خود نگذاشتی و وارد مراحل شناخت از نزدیک نشده ای، در جریان ضعفها و ایرادات شخصیتی او قرار نگرفته ای، بلکه به جای آن تا میتوانستی از او یک فرشته در ذهنت ساختهای (روانشناسها به این میگویند اثر هاله ای)، برای همین حالا احساس میکنی یک فرشته را از دست داده ای. در حالیکه همه فرضیات تو در مورد این خانم و تناسب او با شما تنها فرضیات بوده است. شما هیچ شناختی از او نداشته ای، شناخت که میگویم منظورم سلام علیک، جزوه گرفتن، درس و ... نیست، منظورم شناخت برای یک زندگی مشترک موفق هست. یک نگاهی به تاپیکهای همین تالار بنداز، نمیدانم چطور با این شناخت محدود از این فرد، انقدر او را فرد کامل و مناسبی برای ازدواج میدیدی یا بهتر بگم میبینی، و انقدر از دست دادن او را بزرگ در زندگیات تصور میکنی، که میخواهی برای التیام روحی سیگار بکشی و به جسمت صدمه بزنی.
مطمئن باش قسمت این خانم ازدواج با همین پسری هست که به جرم بی جرمی اسم الدنگ روی او گذاشته ای. در حالیکه شاید این پسر، در ظاهر از نظر شما چیزی نداشته باشد، اما در باطن بدون شک چیزهایی منطبق با معیارهای این خانوم برای ازدواج داشته است، که البته ممکن هست، این معیارها چیزی نباشند که شما بتوانی در ظاهر این فرد ببینی.
به خدا توکل کن، و البته از این پس اگر واقعا قصد ازدواج داشتی، از طریق خانواده رسمی اقدام کن.
بر خلاف نوشتههای تو، من مطمئنم شما دوباره یک روزی به یک دختری حس پیدا میکنی، از روی شناخت عاشق او میشوی، و با او ازدواج میکنی. پس نگران این نیستم، اما نگران این ادا اطفار ها، گریه زاریها و اینکه سر مساله به این بی ارزشی شروع به سیگار کشیدن کنی، چرا هستم!
مراقب خودت باش،
کامران
عاشق همه سال مست و رسوا بادا
ديوانه و شوريده و شيدا بادا
با هوشياري غصه هر چيز خوريم
چون مست شديم هرچه بادا باد
علاقه مندی ها (Bookmarks)