سلام..
خانواده شوهرم گذشته رو نمیخوان فراموش کنن و مدام این قضیه رو دارن واسه شوهرم تازه میکنن..
من خواهرم با برادر شوهرم ٢ سال دوست بود و تو همه این مدت درد و دلایی که من پیش خانوادم میکردمو خواهرم به برادر شوهرم میگفت.حالا خواهرم ازدواج کرده با یکی دیگه اما خانواده شوهرم کینه کردنو زندگی منو رها نمیکنن..
خواهرم بهشون گفته من رفتم بدگویشونو پیش خانوادم کردم که بابام به اینا دختر نداده..
سر این موضوع ها و اینکه شوهرم به بابام توهینای خیلی بدی کرد و مدام پشتی خانوادشو میکرد و اینکه با منو خانوادم کلا بد رفتاری میکرد من ١ماه قهر کردم و خونه بابام رفتم..١ماهه که برگشتم و خیلی دارم رو رفتارم کار میکنم اما خانواده شوهرم نمیزارن شوهرم همه چیو فراموش کنه..و همه اینا زیر سر پدر شوهرمه..اونه که اینجوری دعوا درست کرده و تو همه این مدت از قصد برادرشوهرمو کرده بود آنتن خونه بابام.از بعد دعوامونم نه من خونه پدر شوهرم رفتم نه شوهرم اومده خونه بابام..البته اون اول چند بار بهش گفتم دیدم هی پشت گوش میندازه چیزی نگفتم دیگه.میدونم خونه ما نمیاد که من نرم چون مطمئنم الان خانوادش به خون من تشنه هستن البته جلوی شوهرم ی جوری رفتار میکنن ما زنتو خیلی دوست داریم اون مارو دوست نداره رفته پشت سر ما بدگویی کرده.نا گفته نمونه که قبل همه اینا پدر شوهرم از روز اول چشم دیدن منو نداشت مدام با کاراش منو عذاب میداد .حالا هم که به خاطره برادر شوهرم کینه کرده اما میگه به خاطره اینکه تو پشت سرمون بدگویی کردی ناراحتیم از دستت.اندازه ی دنیا به خانوادم بد کردن اما شوهرم هیچ کدومشو ندید همیشه میگفت تو مقصری...
مشکلاتمو تو تاپیکه چجوری شوهرمو جذب کنم بیشتر توضیح دادم..
من ٩ ساله پیش با ی پسری دوست بودم نزدیکه ١سال که همون موقع تموم شدو رفت..خانواده شوهرم از این موضوع خبر دارن..مادر شوهرم گفته حالا که این نزاشته اون ٢تا بهم برسن ما هم قضیه اون سالو به شوهرش میگیم..مثلا یجوری رفتار کردن که به شوهرم چیزی نگفتن..ولی ی حسی بهم میگه گفتن..
شوهرم خیلی اصرار به بچه دار شدن داره ولی با این وضعیت خانوادش که هر روز ی شر جدید واسه ما درست میکنن میترسم..مشکلم اینه که اونا با این حرفا دارن روز به روز شوهرمو بهم سردتر میکنن و چون شوهرم خیلی تحت تاثیر اوناست مخصوصان پدرشه من به چشمش نمیام دیگه..حتا از نظر جنسی هم خیلی نسبت بهم سر شده .زمانی که عقد بودیم اصلا اینجوری نبود..اما دقیقن تو این ٢سالی که برادرشوهرم با خواهرم دوست بود اینجوری شده..خودش میگه اگه ١سال هم س ک س نداشته باشم واسم مهم نیست.اما من حرفشو باور ندارم چون تو دوره عقدمون خیلی گرم بود..
ما ٢ساله عروسی کردیم..من ٢٤ و شوهرم ٢٨ سالشه..
چکار کنم؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)