به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 19
  1. #1
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام آغازکننده
    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 آبان 93 [ 13:11]
    تاریخ عضویت
    1391-7-23
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    1,661
    سطح
    23
    Points: 1,661, Level: 23
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 13 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مشكل عجيب ، دوراهی انتخاب بین دوخواهر

    سلام دوستان
    من خلاصه مشكلم را بگم
    براي خواستگاري دختر خانمي اقدام كرديم ،و من طي چند جلسه خصوصيات و ظاهر ايشون به دلم نشست ولي مشكلي كه وجود داره اينه كه من توي اين چند جلسه وقتي با خواهر اين خانم كه از ايشون 1 سال كوچيكترن صحبت هايي داشتم ديدم بيشتر به من شبيه ، واينكه توي ظاهرم تا 90 درصد به هم شبيه هستند، واقعا نميدونم چكار كنم ، موندم ،آيا بگم كه از خواهر ايشون خوشم مياد،‌ خوب نميدونم واكنش خانوادش ، ايشون و خواهرشون چي ميتونه باشه، از طرفيم ميترسم واكنشي نشون ندن ولي خواهرشون منو نخواد و از طرفيم اون يكي ديگه محاله به من جواب بده، از طرفيم چون من ايشون به دلم نشسته فردا تو زندگي حسرت اون يكيشونو بخورم، دارم ديوونه ميشم ، لطفا اگر كسي تجربه داشته كمك كنه
    خواهش ميكنم

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 اردیبهشت 04 [ 19:10]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    18,736
    سطح
    86
    Points: 18,736, Level: 86
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    117
    Array
    لطفا فعلا از این خانواده و هر دو این دونفر فاصله بگیر

    به آن خانواده اعلام کن فعلا مشکلی کاری یا شخصی برام پیش آمده که متاسفانه نمی تونم به ازدواج خوب فکر کنم.

    به خودت یک مدت ارامش بده و خوب فکر کن بدون هیچ اقدام عملی و انتقال حرف یا صحبتی به خانواده ها.

    بعد از چند ماه که رو به راه شدی بیا اینجاتا بقیه راه رو بریم ..........

    هر اقدام شما در الان یا بخودت آسیب میزنه یا خواهر بزرگتر و آن خانواده در آینده دور یا نزدیک

    ------
    پ ن. عنوان تاپیکتون مبهم هست لطفا در پست بعدی یک عنوان مناسب تر براش انتخاب کنید.
    ویرایش توسط sanjab : پنجشنبه 02 آبان 92 در ساعت 13:29

  3. 5 کاربر از پست مفید sanjab تشکرکرده اند .

    toojih (پنجشنبه 02 آبان 92), کامران (شنبه 04 آبان 92), کاغذ بی خط (چهارشنبه 13 آذر 92), دختر مهربون (پنجشنبه 02 آبان 92), سنجاب بازیگوش (پنجشنبه 02 آبان 92)

  4. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    251
    Array
    با سلام و احترام خدمت Arash65گرامی

    داستان شما منو یاد دو داستان انداخت که یکیش تو همین تالار خوندم.شما دو راه پیشنهاد دادین :
    1.با همون دختر بزرگتر ازدواج کنین.
    مشکلی که ممکنه پیش بیاد:حسرت از انتخابتون.
    2. عنوان کنین از خواهر کوچیکتر بیشتر خوششتون اومده .
    مشکلی که ممکنه پیش بیاد:واکنش تند این خانوادس.
    من برای هردو یه داستان واقعی سراغ دارم که هردو این آاقایون یکی از این دوراه را انتخاب کردن.

    اقای اول :
    مورد اول و انتخاب کردن و با خواهر بزرگتر ازدواج کردن و الان بعد چند وقت زندگی میگن زندگیشون در حال از هم پاشیدگی .و با خواهر خانومشون رابطه دارن متاسفانه و حتی خواهرخانومشون گفتن طلاق بگیر متاسفانه. البته ایشون با خواهر کوچیکتر ازدواج کردن و عاشق خوههر بزرگتر شدن و میگن خواهر کوچیکتر رفتار بچگانه داره و خواهز بزرگتر پخته تره.دیگه خودتون پیش بینی کنین که چه بلایی سر خانومشون و خونوادشون میاد وقتی متوجه خیانت خواهر زن و داماد بشن.!!!!!!! فکرشم وحشتناکه متاسفانه! !!آ
    داستانشون تو همین سایت هست.میتونین برین بخونین.

    آقای دوم :

    مربوط میشه به خواستگار خواهر دوستم.که مورد دوم انتخاب کردن. داستان از این قراره که خانواده دوستم روزی که خواستگار دخترشونو دعوت میکنن به یه مهمونی مادر این اقا وقتی میخواستن خداحافظی کنن و برن به مادر دوست من میگن ما از دختر کوچیکتر خوششمون اومده. خب در اونجا که مادر دوستم چون خانواده خیلی متشخصی هستن فقط گفتن که رسمشون ایینه که اول دختر بزرگتر بره خونه بخت بعد کوچیکتر اما در حقیقت خیلی دلخور شدن. خواهر دوستم اعتماد بنفسش شدیدا پپایین اومده بود. حس حقارت جلو فامیل و خواهر کوچیکتر پیدا کرده بود. و خواهر کوچیکتر هم فکر کرده بود خواهرش از دستش دلخوره برو نیاوزده بود اما میگفت این حسو دارم.و عذاب وجدان داشت فکر میکرد تقصیر خودشه. چون یبار دوست خواهرش بشوخی بهش گفته بود مهمونی بعدی حق نداری از اتاقت بیرون بیای که مثه قبل نشه. تا یمدت فکر میکرد که همه ازش دلخورن.

    دیگه میل خودتونه تصمیمتونو بگیرین میخواین جای کدومشون باشین.اما من میگم شما که حستتون درگیر نشده چرا و چه اصراری با این خانوادس.خاتواده های خوب زیاده میتونین روی بقیه مورداتون فکر کنین.اینکه اول کار هنچین حسی پیدا کردین من زیاد خوب نمیدونم بعنوان یدختر حس بدی بهم دست داد.

    شما تصور کنین که این خانوم و خانوادشون بیاین بگن ما از برادر این اقا خوششمون اومده و باوشون جواب مثبت میدین. خب شما و خانوادتون چه تصوری میکنین؟ چه واکنشی پیدا میکنین؟

    - - - Updated - - -
    ویرایش توسط دختر بیخیال : پنجشنبه 02 آبان 92 در ساعت 14:42

  5. 5 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    earth (پنجشنبه 02 آبان 92), toojih (پنجشنبه 02 آبان 92), کامران (شنبه 04 آبان 92), کاغذ بی خط (چهارشنبه 13 آذر 92), سنجاب بازیگوش (پنجشنبه 02 آبان 92)

  6. #4
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام آغازکننده
    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 آبان 93 [ 13:11]
    تاریخ عضویت
    1391-7-23
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    1,661
    سطح
    23
    Points: 1,661, Level: 23
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 13 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sanjab نمایش پست ها
    لطفا فعلا از این خانواده و هر دو این دونفر فاصله بگیر

    به آن خانواده اعلام کن فعلا مشکلی کاری یا شخصی برام پیش آمده که متاسفانه نمی تونم به ازدواج خوب فکر کنم.

    به خودت یک مدت ارامش بده و خوب فکر کن بدون هیچ اقدام عملی و انتقال حرف یا صحبتی به خانواده ها.

    بعد از چند ماه که رو به راه شدی بیا اینجاتا بقیه راه رو بریم ..........

    هر اقدام شما در الان یا بخودت آسیب میزنه یا خواهر بزرگتر و آن خانواده در آینده دور یا نزدیک

    ------
    پ ن. عنوان تاپیکتون مبهم هست لطفا در پست بعدی یک عنوان مناسب تر براش انتخاب کنید.
    ممنون از شما دوست عزيز
    ميشه الان بگيد چكار بايد كرد
    خوب بعد از چند ماه كه ديگه كار از كار گذشته و اون خانواده ديگه منو قبول نميكنن ، اگه من اينو بگم اونا به عنوان انصراف من تلقي ميكنن من الان نميخوام اين خانواده را از دست بدم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر بیخیال نمایش پست ها
    با سلام و احترام خدمت Arash65گرامی

    دیگه میل خودتونه تصمیمتونو بگیرین میخواین جای کدومشون باشین.اما من میگم شما که حستتون درگیر نشده چرا و چه اصراری با این خانوادس.خاتواده های خوب زیاده میتونین روی بقیه مورداتون فکر کنین.اینکه اول کار هنچین حسی پیدا کردین من زیاد خوب نمیدونم بعنوان یدختر حس بدی بهم دست داد.

    شما تصور کنین که این خانوم و خانوادشون بیاین بگن ما از برادر این اقا خوششمون اومده و باوشون جواب مثبت میدین. خب شما و خانوادتون چه تصوری میکنین؟ چه واکنشی پیدا میکنین؟

    - - - Updated - - -
    ممنون از شما دوست عزيز مشكل من دقيقا همينه كه بعد از كلي گشتن اين خانواده به ما خيلي نزديكه و حتي همين دختر بزرگ هم تا 90 درصد جوابم روش مثبته،مشكل من همينه ديگه احساس ميكنم ،با خواهرشون ميتونم بيشتر به معيارام برسم
    خودم ميدونم چه حسيه، وبراي همينم اينجا مشاوره خواستم آخه نميتونم به كسي از خانواده بگم، من حتي احتمال بدتري هم در نظر گرفتم اينه كه اگر اينو بگم و خانواده اونا هم اينو قبول كنن، بعد خود دختر كوچيك تر منو قبول نداشته باشه كلا ديگه حتي بزرگتره كه معياراش به من نزديكه هم از دست ميدم
    حالا به نظر شما چكار كنم

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 93 [ 06:00]
    تاریخ عضویت
    1392-1-22
    نوشته ها
    523
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,312

    تشکرشده 1,508 در 444 پست

    Rep Power
    65
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط arash65 نمایش پست ها
    ميشه الان بگيد چكار بايد كرد
    خوب بعد از چند ماه كه ديگه كار از كار گذشته و اون خانواده ديگه منو قبول نميكنن ، اگه من اينو بگم اونا به عنوان انصراف من تلقي ميكنن من الان نميخوام اين خانواده را از دست بدم
    اگه از طریق سنتی دارین ازدواج میکنین که به نظر اینطور میرسه همینکار به نظر من هم بهترینه. دنبال مورد دیگه ای برای ازدواج باش.

  8. 6 کاربر از پست مفید toojih تشکرکرده اند .

    earth (پنجشنبه 02 آبان 92), sanjab (پنجشنبه 02 آبان 92), کامران (شنبه 04 آبان 92), دختر مهربون (پنجشنبه 02 آبان 92), سنجاب بازیگوش (پنجشنبه 02 آبان 92), شیدا. (جمعه 03 آبان 92)

  9. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    251
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط arash65 نمایش پست ها
    ممنون از شما دوست عزيز
    ميشه الان بگيد چكار بايد كرد
    - - - Updated - - -


    ممنون از شما دوست عزيز مشكل من دقيقا همينه كه بعد از كلي گشتن اين خانواده به ما خيلي نزديكه و حتي همين دختر بزرگ هم تا 90 درصد جوابم روش مثبته،مشكل من همينه ديگه احساس ميكنم ،با خواهرشون ميتونم بيشتر به معيارام برسم
    خودم ميدونم چه حسيه، وبراي همينم اينجا مشاوره خواستم آخه نميتونم به كسي از خانواده بگم، من حتي احتمال بدتري هم در نظر گرفتم اينه كه اگر اينو بگم و خانواده اونا هم اينو قبول كنن، بعد خود دختر كوچيك تر منو قبول نداشته باشه كلا ديگه حتي بزرگتره كه معياراش به من نزديكه هم از دست ميدم
    حالا به نظر شما چكار كنم

    [COLOR="silver"]- - - Updated - - حالا به نظر شما چكار كنم
    خب معلومه که بعد از اعلامش جواب رد میدن
    کدوم خواهربه همچین کاری در حق خواهرش انجام بده؟
    و کدوم دختریه که دوباره همچین خواستگاری و قبول کنه. اصن زمانی که خواهرشونم بگن نه دیگه برگشت دوباره شما بسمت خواهر بزرگه اشتباه خیلی بزرگیه. مثه ابن میمونه که شما از یه لباسی که تازه خریدین خوشتتون نمیاد بدینش به برادرتون. بعد برادرتونم بگه اگه خوب بود که بمن نمیدادش میندازدش دور.
    تازه هردو دختر اینقدم رابطه نزدیک نسبت بهم داشته باشن. و همو بشناسن. من فکر میکنم شما باید روی حس تعهدتون بیشتر کار کنین. درسته خواستگاری کردن هنوز قانونی نشده و اون کاغذه امضا نشده. اما حداقل آدم باید تا زمانی که دلیل منطقی واسه رد طرفش نداشته رو کیس دیگه ای تمرکز نکنه. چون مشخصه که هیچ آدمی کامل نیس. بالاخره شما باهرکیم ازدواج کنین در نهایتش یکی بهتر پیدا میکنین پس هردفعه که این اتفاق افتاد باید قبلی و ول کنین برین سراغ بعدی.؟!!!! شما میگین هیچ مشکل خاصی این خانوم ندارن. چه بسا که فردا یکی از خواهر این خانوم بهتر پیدا شد. باز ایشونم باید رها بشن؟
    حس تعهد داشتن نسبت به انتخابتون و در خودتون قوی کنین. سعی کنین وقتی انتخابتونو کردین به کیسای دیگه فکر نکنین. همش فکر نکنین که این بهتر ه اون بهتره..... مگه اینکه دلیل منطقی داشته باشین کامل تکلیف این دختر الانو و روشن کنین بعد به موردای دیگه فکر کنین.

    بنظر من نه برای اون دخترا خواستگار قعطیه. نه برای شما دختر کمه.
    اگه ننیتونین خواهرشون و فرانوش کنین دور این خانواده و رو یخط قرمز پرنگ بکشین.
    و بربن سراغ یمورد دبگه که همچین حسی نداشته باشین.
    ولی اگر که میتونین بطور کامل خواهر کوچیکتر فراموش کنین.خب اقدام کنین.
    ولی خواهشا تا زمانی که تکلیف این مسله روشن نشده بهیچ عنوان اقدام جدی نکنین یعنی با خودتون نگین با ازدواجم درست میشه. این احتماا ل و بدین ک بدتر شه. حستون قوی تز شه اونوقته که شما میمونین و احساسات پاک یدختر بیگناه.
    شما مگه چند بار رفتین خواستگاری؟ خب بازم برین حتما مورد بهتر هم پیدا میشه.موردی که همچین مشکلی و درپی خودش نداسته باشه.
    این مشکل ، مشکلی نیست که بشه ساده گرفتش.
    ویرایش توسط دختر بیخیال : پنجشنبه 02 آبان 92 در ساعت 23:59

  10. 6 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    sara 65 (جمعه 03 آبان 92), فرهنگ 27 (جمعه 03 آبان 92), فرشته مهربان (جمعه 03 آبان 92), کامران (شنبه 04 آبان 92), سنجاب بازیگوش (جمعه 03 آبان 92), شیدا. (جمعه 03 آبان 92)

  11. #7
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من فکر می کنم اشتباه از این خانواده بوده است. قدیمی ها در این موارد خیلی با سیاست و پخته عمل می کردند. مادربزرگ خدابیامرزم خانم خیلی عاقلی بود و همیشه ضرب المثل های قدیمی را برایمان می گفت. یکی اش این بود ( برای یک دختری که خواستگار می یاد دخترهای دیگر باید بروند هفت سوراخ قایم شوند ). می گفت اصلا دخترهای دیگر نباید جلوی خواستگار بروند و ما کلی می خندیدیم ( متاسفانه ) که این حرفها یعنی چه. اما همین مشکلی را که شما می گویید بعدها شاهدش بودم و فهمیدم که چقدر ضرب المثل های قدیمی روی حساب است.
    به هر حال من فکر می کنم این خانواده باید بهتر از این عمل می کردند و باعث این مشکل نمی شدند. این نکته را راجع به این خانواده در حسابهایتان لحاظ کنید. شاید در کارهای دیگرشان هم همین طور باشند.

    - - - Updated - - -

    به نظر من حفظ شان دختران خیلی مهم است و خانواده در این مورد وظیفه دارند. اما آنها باعث شدند زمینه ازدواج خوب دخترشان از بین برود و جرقه اختلاف بین دو خواهر زده شود.

  12. 5 کاربر از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده اند .

    footer (یکشنبه 23 شهریور 93), فرهنگ 27 (جمعه 03 آبان 92), فرشته مهربان (جمعه 03 آبان 92), کامران (شنبه 04 آبان 92), شیدا. (جمعه 03 آبان 92)

  13. #8
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    791
    Array
    شما چطور و چه صحبت هایی با خواهر کوچیکتر داشتید که متوجه شدید معیارهاتون به هم نزدیک تر هست؟
    گفتید از نظر ظاهری یکی هستند اما طی صحبتهایی که با خواهر کوچیکتر داشتید متوجه شدید برای شما مناسب تر هستند.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  14. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    footer (یکشنبه 23 شهریور 93)

  15. #9
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام آغازکننده
    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 آبان 93 [ 13:11]
    تاریخ عضویت
    1391-7-23
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    1,661
    سطح
    23
    Points: 1,661, Level: 23
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 13 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیلی ممنون از دوستان بخاطر راهنمایی هاتون
    من واقعا خودم میدونم این کار چه قدر سخته و یه لحظه هم خودمو جای این خانم میزارم میبینم که رفتارم خوب نیست
    فقط چون ما فقط چند جلسه اونم در حضور خانوادشون صحبت کردیم ،و هنوز وارد بعد احساسی نشدیم میخواستم بدونم کسی تجربه ای در این زمینه داره،و اگر خانم ها توی این مرحله جای ایشون بودن چه واکنشی نشون میدادن

    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    شما چطور و چه صحبت هایی با خواهر کوچیکتر داشتید که متوجه شدید معیارهاتون به هم نزدیک تر هست؟
    گفتید از نظر ظاهری یکی هستند اما طی صحبتهایی که با خواهر کوچیکتر داشتید متوجه شدید برای شما مناسب تر هستند.
    ببینید من چند بار سر صحبت باز شد و خواهر کوچیکتر حضور داشتن و من در مورد یک سری کارهایی که انجام میدم ،توضیح میدادم میدیدم که ایشون چه با ذوق و شوق پیگیری میکنه و اینکه چقدر تو این زمینه ها اطلاع دارن و خواهر بزرگتر فقط لبخند میزدند
    یه چیزیم بگم که از نظر بقیه بزرگتره از نظر ظاهر سره و چون از طرف یک آشنا به من پیشنهاد شده بود،بقیه هم روی همین حساب فکر میکنن فقط یکی ظاهرش خوب باشه کافیه
    ولی واقعا ایشون از متانت و خانمی چیزی کم نداره
    خودمم همیشه خواستگاریای قبلی البته 2 تای قبلی این ظاهر برام خیلی مهم بود و یکیش بهمین دلیل کنسل شد
    ولی واقعا الان تو این قضیه فهمیدم که جذابیت یه خانم به چیزای دیگه هم هست،واقعا بدجوری مجذوب شدم، قبلا خیلی به این چیزا فکر کردم و برای خودمم اولویت بندی کرده بودم و به هرکدوم امتیاز دادم که باعث شد این مورد امتیاز خیلی بالایی داشته باشه ولی باز نمیتونم به اون یکی فکر نکنم، واقعا دلم میگه اون یکی ولی نمیدنم چکار کنم

  16. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 بهمن 01 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    688
    امتیاز
    14,984
    سطح
    79
    Points: 14,984, Level: 79
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 366
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,002

    تشکرشده 1,784 در 580 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    120
    Array
    ارش عزیز

    من نمی دونم راه درست چیه! اما شما رو برحذر می دارم از اینکه به خاطر ترحمتون و عداب وجدانتون بخاین با خاهر بزرگتر ادامه بدین!

    این خانم رو با یه دروغ شیرین فریب ندین! تلخی صداقت شما خ شیرین تر از شیرینی اون حس غ واقعی خاهد بود!

    در ضمن واسه ادامه یه زندگی یه لبخند یا یه دوق و شوق زیاد نمیتونه ضامن محکمی باشه! شما قضاوتتون از این دوخاهر هر دو مبتنی بر ظواهر و بیشتر احساس هست تامنطقی!
    چه بسا خصوصیات دیگه خاهر اول مثل انعطاف و صبوذیشون هم بیشتر باشه! این چیزا داشه شما مشخص نیست هنوز. من توصیه می کنم با این خاهر بزرگتر بیشتر رابطه داشته باشین( بدون حضور خاهر کوچکتر) بعد که شناختتون کامل شد دوست نداشتین و هنوز مردد بودین لیرادی نداره بکشین کنار! اجازه بدین ایشون ازدواج کنن شما واسه خاهر بعدی اقدام کن! اگه ایشون دوستت داشته باشه حتما جوابش مثبته اما اگه نه خب ردتون خاهد کرد! مطمین باشین از دست دادن هر دو از زندگی با شک و شبهه و یک عمر حسرت بهتر خاهد بود!

    در ضمن باید در تصمیم گیریهاتون به مرحله یقین برسین! و گرنه هر بار انتخابتون رو با موراد دیگر مقایسه خاهین کرد. من در شما یک حالت عدم پختگی در تصمیم گری می بینم

    در ضمن در مورد این مسایل نمیشه به همه بسط داد چون موارد زیادی هستن که مثلا دختر رو به برادر اول ندادن اما به دوم چرا!!! یا هر چیز دیگری و نمونه های شبیه به این د رمورد اقایون

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط نوپو نمایش پست ها
    من فکر می کنم اشتباه از این خانواده بوده است. قدیمی ها در این موارد خیلی با سیاست و پخته عمل می کردند. مادربزرگ خدابیامرزم خانم خیلی عاقلی بود و همیشه ضرب المثل های قدیمی را برایمان می گفت. یکی اش این بود ( برای یک دختری که خواستگار می یاد دخترهای دیگر باید بروند هفت سوراخ قایم شوند ). می گفت اصلا دخترهای دیگر نباید جلوی خواستگار بروند و ما کلی می خندیدیم ( متاسفانه ) که این حرفها یعنی چه. اما همین مشکلی را که شما می گویید بعدها شاهدش بودم و فهمیدم که چقدر ضرب المثل های قدیمی روی حساب است.
    به هر حال من فکر می کنم این خانواده باید بهتر از این عمل می کردند و باعث این مشکل نمی شدند. این نکته را راجع به این خانواده در حسابهایتان لحاظ کنید. شاید در کارهای دیگرشان هم همین طور باشند.

    - - - Updated - - -

    به نظر من حفظ شان دختران خیلی مهم است و خانواده در این مورد وظیفه دارند. اما آنها باعث شدند زمینه ازدواج خوب دخترشان از بین برود و جرقه اختلاف بین دو خواهر زده شود.
    نووی عزیز با احترام به تجربه شما! اما بالاخره این داماد خاهر های دیگر رو خاهد دید! خودش هم به این بلوغ باید برسه که الزاما هر کس بهتر بود شروع به مقایسه کردن نکند! و این بر می گرده به میزان اگاهی و توانایی فرد در اتخاذ یه تصمیم درست!

    نیایش به قصد این نیست که خدا را به برآوردن آرزوهایمان وادارد، بلکه برای آن است که اشتیاق به خدا را در ما برافروزد و ما را به سوی خدا فرا ببرد. دیونوسیوس مجعول می گوید:
    "کسی که در قایقی نشسته و طنابی را که از صخره ای به طرفش پرت شده می گیرد و می کشد، صخره را به طرف خود نمی کشد، بلکه خودش و قایق را به صخره نزدیک تر می کند".
    فریدریش هایلر، نیایش، ص 331

    ویرایش توسط مهرااد : جمعه 03 آبان 92 در ساعت 11:25

  17. 3 کاربر از پست مفید مهرااد تشکرکرده اند .

    sanjab (جمعه 03 آبان 92), کامران (شنبه 04 آبان 92), مارتا63 (جمعه 03 آبان 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:28 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.