سلام دوستان اين مشكل يه عزيزي هست كه احتياج به مشورت داره خواهشا نظرات ارزشمندتون رو برا ايشون بزاريد.
اين دوست عزيز از سال دوم دانشگاه عاشق يكي از هم كلاسي هاش ميشه (در دانشگاه تهران) طوري كه ميگه هميشه قلبش تند تند ميزده وقتي ايشون رو ميديده يا از كنارش رد ميشده و اون پسره فقط نگاه ميكرده. خلاصه دوست منم هيچ وقت اقدامي نكرده فقط يكي دو بار با نگاه به نگاه اون پاسخ داده.
از سال سوم يه پروژه مشرك با يكي از پسراي دانشگاه شريف داشتن، بعد اتمام كار اون پسره اجازه ميگيره كه اجازه داره گاهي اوقات اس ام اس بده به دوست من يا نه؟ دوستمم از اونجايي كه اين فرد رو خيلي با شخصييت ميبينه اجازه ميده و اي رابطه ٢ سال ادامه پيدا ميكنه البته ميگه تو اين ٢ سال فقط ٥-٦ بار با رفتيم بيرون و بقيش تلفني با هم حرف ميزدن، تا اين كه ٦ ماه پيش پسره ميگه ميخوام بيام خواستگاري و بيا دقيق تر هميديگر رو بزا ازدواج برسي كنيم.
اينجور كه تعريف ميكنه خيلي پسر خوبيه از نظر مالي خونه داره ، جز نخبه هاي ايران هست و دولت موظفه اين افراد رو استخدام كنه (رتبه يك كنكور بوده) ، خانوادش از خانواده دوستم مذهبي تر هستن ولي ميگه مشكل خاصي نيست تو اين زمينه، خانوادش هم تحصيل كرده هستن و الان براي دكترا بورسيه شده كه بره آمريكا ، اومدن خواستگاري و دو خانواده اوكي بودن، پسره هم گفته اگه نخواي بياي آمريكا اونم ميمونه و همون شريف ادامه ميده.
از اون طرف سرو كله عشق قديميش پيدا ميشه براي خواستگاري ايشونم براي دكترا داره ميره آمريكا، تنها چيزي كه ميدونه از ايشون اينكه تو بچهگي پدرش رو از دست داده و از نظر مذهبي در يه حد هستن و خانوادشون با كلاس تر از خواستگار اوليه. از نظر ظاهريم ظاهر ايشون يه مقدار بهتره. (ميگه از يكي از دوستاي پسره شنيده كه يكم بگي نگي خودخواه هست)
در مورد علاقه ميگه اولي رو خيلي دوست داره ولي دومي رو با اينكه شناختي نداره قلبش همچنان ميلرزه وقتي ميبينتش.
ميگه خواستگار اوليم خيلي زياد دوسم داره و حتي نميزاره دوستم پول تلفن بده و تا حالا هر موقه اومده همديگرو ببينيم با يه دست گل اومده يا با كادو.
خلاصه ميگه نميدونه با دلش چه كنه و ميترسه ازدواج كنه حسرت اون عشق رو دلش بمونه يا بعد ازدواج هم احساسي به همكلاسيش داشته باشه. زيادم وقت نداره چون اينا بايد برا ويزا اقدام كنن و بايد قبلش عقد كنن.
علاقه مندی ها (Bookmarks)