من پسري هستم 23 ساله 2 ساله پيش تو دانشگاه سر يك پروژه درسي با دختري همكار شدم و همين همكاري باعث دوستي شد و بعد از گذشت 6 7 ماه تصميم به ازدواج گرفتيم مادر من در اين مورد شديدا مخالفه دليلش هم خوشگلتر بودن من و 20 سانتي متر بلند تر بودنمه و البته ايشون 3 سال از من بزرگتره( البته در مورد اختلاف سني قبلا كلي تحقيق كردم و پيش مشاور هم رفتيم و مشكلي تو اين زمينه نداريم چون من يه چند سال از سن خودم جلوترم و كاملآ همديگرو درك ميكنيم و ...)
من شديداً شيفته اخلاق و شخصيت و رفتار ايشون هستم و نمي تونم از اين موضوع بگذرم چون اولين و مهمترين فاكتور انتخاب همسر براي من هست.(البته ميدونم زيبايي هم مهمه ولي نه به اندازه اخلاق از قديم گفتن ظاهر زن واسه مردمه) من قبلا چنتا از دوست دخترام و بخاطر همين نداشتن اخلاق كنار گذاشتم و حالا كه يكي با اون خصوصيات اخلاقي كه ميخوام پيدا كردم نمي تونم ولش كنم از طرفيم مادرم مخالف تا حدي كه منو تهديد به ترك از خونه كرده ( البته من با پدر مادرم تو هيچ زمينه اي مشكل ندارم و اين مورد تنها مسئله ايه كه جلشون ايستادم)
البته اين مخالفتا باعث شده بعضي وقتا فكنم شايد كارم اشتباه و حتي چند بار خواستم جدا شم ولي وقتي فكر ميكنم ميبينم نبايد جدا شم. (البته اين نبايد احساسي نيست من رابطه هاي زيادي داشتم و انقدر شكست عاطفي تجربه كردم كه تقريبا جدايي واسم راحت ) اما من اين انتخاب رو از روي عقل و منطقم انجام دادم و حالا نميدونم با مخالفت مادرم چي كار كنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟![]()
علاقه مندی ها (Bookmarks)