سلام به همه عزیزانی که با خوندن حرفاشون به زندگی برگشتم
دختر۲۲ ساله ای ام که نزدیک ۳ سال با پسری که همسن خودم بود و همکلاسی بودیم رابطه داشتم.مادرم از روز اول درجریان بود و تاییدش کرده بود. حدود یک سال پیش برای خواستگاری اومدن.بخاطر شرایط درسی و سنی قرار شد که یک سال بعدش عقد کنیم.مشکلات زیاد بود و هردو میدونستیم که فقط بخاطر احساساتمون داریم رو ادامه رابطه پافشاری می کنیم.من قدرت تموم کردن رابطه رو نداشتم چون خیلی وابسته شده بودم.تا اینکه دعواها اونقدر زیاد شد که یک ماه پیش رابطه رو تموم کرد.با اینکه میدونستم تصمیمش درست و منطقیه،اما سخت تونستم قبول کنم.پدر و مادرم خیلی کمکم کردن که به زندگی عادیم برگردم،یک هفتس که اینجا رو پیدا کردم و دیدم تنها من این اشتباهو نکردم و فهمیدم رابطه دوستی قبل ازدواج چقدر مشکلات داره و فهمیدم که مسیرم کلا اشتباه بوده.من همه اشتباهاتمو پذیرفتم.اینکه احساساتم عشق خالص نبوده و بیشتر ازجنس وابستگی بوده.اینکه اگه گناهی داشتم باید با خود خدا درموردشون حرف بزنم و ازش بخوام منو ببخشه و خیلی چیزای دیگه.فقط از یه چیز هنوز میترسم.تو این یک ماه من خونه بودم و اون پسرو ندیدم.اما باشروع کلاسا باز می بینمش.می خوام بدونم تو این دو ترمی که از دانشگام مونده و باهاش همکلاسی هستم چطور رفتار کنم؟ یعنی وقتی می بینمش چطور به روی خودم نیارم که غرورم شکسته،که یه مدت طولانی نزدیکترین بودیم به هم و الان غریبه ایم...
هردو امسال کنکور ارشد داریم و می دونم خیلی سخت داره می خونه...اما من تو این یک ماه فقط در حال خودسازی و بیرون اومدن از شرایط سخت بعد از جدایی بودم و دلم می خواد زودتر درسهامو شروع کنم و حتی بیشتر از قبل درس بخونم
علاقه مندی ها (Bookmarks)