به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 آذر 92 [ 00:55]
    تاریخ عضویت
    1392-6-13
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    39
    سطح
    1
    Points: 39, Level: 1
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    همکلاسی هستیم،بعد از جدایی چطور باهاش برخورد کنم؟

    سلام به همه عزیزانی که با خوندن حرفاشون به زندگی برگشتم
    دختر۲۲ ساله ای ام که نزدیک ۳ سال با پسری که همسن خودم بود و همکلاسی بودیم رابطه داشتم.مادرم از روز اول درجریان بود و تاییدش کرده بود. حدود یک سال پیش برای خواستگاری اومدن.بخاطر شرایط درسی و سنی قرار شد که یک سال بعدش عقد کنیم.مشکلات زیاد بود و هردو میدونستیم که فقط بخاطر احساساتمون داریم رو ادامه رابطه پافشاری می کنیم.من قدرت تموم کردن رابطه رو نداشتم چون خیلی وابسته شده بودم.تا اینکه دعواها اونقدر زیاد شد که یک ماه پیش رابطه رو تموم کرد.با اینکه میدونستم تصمیمش درست و منطقیه،اما سخت تونستم قبول کنم.پدر و مادرم خیلی کمکم کردن که به زندگی عادیم برگردم،یک هفتس که اینجا رو پیدا کردم و دیدم تنها من این اشتباهو نکردم و فهمیدم رابطه دوستی قبل ازدواج چقدر مشکلات داره و فهمیدم که مسیرم کلا اشتباه بوده.من همه اشتباهاتمو پذیرفتم.اینکه احساساتم عشق خالص نبوده و بیشتر ازجنس وابستگی بوده.اینکه اگه گناهی داشتم باید با خود خدا درموردشون حرف بزنم و ازش بخوام منو ببخشه و خیلی چیزای دیگه.فقط از یه چیز هنوز میترسم.تو این یک ماه من خونه بودم و اون پسرو ندیدم.اما باشروع کلاسا باز می بینمش.می خوام بدونم تو این دو ترمی که از دانشگام مونده و باهاش همکلاسی هستم چطور رفتار کنم؟ یعنی وقتی می بینمش چطور به روی خودم نیارم که غرورم شکسته،که یه مدت طولانی نزدیکترین بودیم به هم و الان غریبه ایم...
    هردو امسال کنکور ارشد داریم و می دونم خیلی سخت داره می خونه...اما من تو این یک ماه فقط در حال خودسازی و بیرون اومدن از شرایط سخت بعد از جدایی بودم و دلم می خواد زودتر درسهامو شروع کنم و حتی بیشتر از قبل درس بخونم

  2. #2
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    791
    Array
    نیلو جان
    امیدوارم این روزهای سخت را زودتر پشت سر بگذاری و به آرامش برسی.

    نمی تونی کلاسهات را متفاوت از ایشون برداری؟
    روزها و ساعتهای دیگه ای؟

    تا جایی که ممکنه این کار را بکن.
    البته برای همه کلاسها این امکان نیست و باید سعی کنی که تا حد ممکن کمترین برخورد را داشته باشی که از نظر احساسی اذیت نشی.
    زودتر برو توی کلاس و ردیفی بشین که امکان دیدنش کمتر باشه.
    ارتباطت را با دخترهای کلاس بیشتر کن و سعی کن در جمعشون باشی تا کمتر متوجه رفت و امد بقیه بشی.
    اگر توی همکلاسیهات دوست دختر نزدیک داری که می تونی در این مورد باهاش صحبت کنی بیشتر می تونه کمکت کنه.

  3. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    shapoor (شنبه 16 شهریور 92), رها92 (شنبه 16 شهریور 92)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 آذر 92 [ 00:55]
    تاریخ عضویت
    1392-6-13
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    39
    سطح
    1
    Points: 39, Level: 1
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اتفاقا سعی کردم درسهایی رو بردارم که اون پاس کرده.ولی به هر حال تو یه دانشکده ایم و قطعا به هم برخورد میکنیم...
    متاسفانه بخاطر اینکه بیشتر وقتم تو دانشگاه با اون میگذشت،رابطم با دخترا خیلی کمرنگ شده.بیشتردخترا هم ترم رو مرخصی گرفتن که برای کنکور بخونن :(

    - - - Updated - - -

    اتفاقا سعی کردم درسهایی رو بردارم که اون پاس کرده.ولی به هر حال تو یه دانشکده ایم و قطعا به هم برخورد میکنیم...
    متاسفانه بخاطر اینکه بیشتر وقتم تو دانشگاه با اون میگذشت،رابطم با دخترا خیلی کمرنگ شده.بیشتردخترا هم ترم رو مرخصی گرفتن که برای کنکور بخونن :(

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 شهریور 92 [ 01:07]
    تاریخ عضویت
    1392-6-15
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    109
    سطح
    2
    Points: 109, Level: 2
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 17 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست گلم اول از همه اینکه اعتماد به نفس داشته باش و به خودت اطمینان بده که دیگه اشتباهات گذشته رو تکرار نکنی،و اینکه بخوای از دست کسی فرار کنی فقط نشونه ی ضعفه و
    اگه قرار باشه همش از کسی فرار کنی،نگاهت همیشه مجبوره دنبال اون شخص خاص باشه(البته برای فرار از اون)که حتما این ناخودآگاه باعث میشه اون شخص بیشتر تو فکر و ذهنت باشه و نتونی احساساتتو نسبت به اون از بین ببری
    به نظرم بهتره از همین شروع ترم خیلی محکم و جدی با خودت تصمیم بگیری که اصلا بهش فکر نکنی(اگه واقعا مطمئنی که دیگه احساسی بهش نداری) و خیلی راحت و ریلکس وارد دانشگاه،دانشکده یا کلاس بشی بدون اینکه به فکر فرار از کسی باشی،حتی اگه دیدیش اگه دلت راضی میشه سلام و احوال پرسی هم باهاش بکن ولی جوری که فکر دیگه ای باخودش نکنه،حتی اگه فکری با خودش کرد و بازم اومد طرفت،خیلی منطقی باهاش صحبت کن و بگو که من نمیتونم به عنوان همسر آیندم به شما نگاه کنم و اینا
    زیاد تو فکر این نباش که بری طرف دخترای همکلاسیت یا پسرای همکلاسیت برای اینکه تو دانشگاه تنها نباشی،بیشتر سعی کن یه آدم خوب رو به عنوان دوست انتخاب کنی و اینکه مشکل تو اختمالا به خاطر کم تجربه شدن شما و ندونستن راه درست دوستی پیش اومده،که اگه یه سری مواردو رعایت میکردی،براتون چنین مشکلاتی پیش نمیومد
    به خاطر همین سعی کن محکم باشی و با سختی ها رو به رو بشی و البته دوست پیدانی،یه دوست خوب و در هر دوستی فورا احساستو درگیر نکنی(من دیدم دخترایی که با دوستای هم جنسون گاهی اینقدر احساسی میشن که وقتی یکی از اون دخترا مجبور میشه از اون شهر بره،اون دختر کارش به روانشناسو و بیمارستان میکشه)پس مهم دوست هم جنس یا غیر هم جنس نیس،مهم در گیر نکردن احساسته در هر دوستی هست که باید رعایت کنی تا در روابطت موفق باشی
    به نظرم کسی که یه مدت دوستی با یه پسرو تجربه کرده،خیلی راحت میتونه یه دوست خوب دیگه پیدا کنه(حالا چه دختر چه پسر)ولی سعی کن دیگه احساساتو در گیر نکنی که دچار مشکل بشی

  6. کاربر روبرو از پست مفید amadmiral تشکرکرده است .

    رها92 (شنبه 16 شهریور 92)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 آذر 92 [ 00:55]
    تاریخ عضویت
    1392-6-13
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    39
    سطح
    1
    Points: 39, Level: 1
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیلی ممنون از حرفاتون :-)
    راستش من هنوز با دوست صمیمیش که اونم همکلاسیمه ارتباط دارم،آدمی نیست که بخواد از اون برای من حرفی بزنه و مثلا خبری برام بیاره،حرفی هم بزنیم درمورد درس و کنکوره.ولی همینکه منو یادش میندازه باعث میشه خاطراتم بیان جلو چشمم.نمی دونم ارتباطمو با اون هم باید قطع کنم یا نه

  8. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 شهریور 92 [ 01:07]
    تاریخ عضویت
    1392-6-15
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    109
    سطح
    2
    Points: 109, Level: 2
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 17 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظر من خودتو قوی نشون بده و زیاد به فکر این چیزا نباش که خاطراتش زنده بشن،وگرنه تا مدت ها مشغولیت ذهنی پیدا میکنی
    به نظرم با هر کسی که دلت قبول میکنه دوست باش،و اگه دیدی واقعا مثلا وقتی پیش اونی نمیتونی تحمل کنی خب ادامه نده
    همه حرف من اینه،الان نشین برای خودت فک کن که قراره در آینده با چی مواجه بشم،برو جلو(ارتباط با دوستی که گفتی) اگه دیدی این اتفاق رو واقعا دوس نداری و به قول خودت خاطرات اونو برات یادآوری میکنه،خب ازش فاصله بگیری بهتره،
    ولی پیشنهاد خودم اینه که سعی کن قوی باشی و نگران هیچی نباشی و ارتباط خودتو مث قبل حفظ کنی در عوضش طرز فکرتو عوض کنیو این موضوع رو تو خودت حل کنیو این سوال رو از خودت بپرسی که چرا همش ما دخترا باید بعد از قطع رابطه از رو به رو شدن با طرفمون فرار کنیم در صورتی که میتونیم قوی باشیم و متوجه باشیم که اگه رابطه ای قطع شد به نفع خودمونه چون اون شخص برامون مناسب نبوده، و هیچ ترسی هم نباید از یادآوی خاطراتش داشته باشی چون وقتی کسی رو دیگه دوس نداری خاطراتشم فک نکنم خیلی اذیتت کنه
    بازم میگم حتی باید خوشحال باشی از خودت نه اینکه ناراحت باشی و فرار کنی

  9. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 آذر 92 [ 00:55]
    تاریخ عضویت
    1392-6-13
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    39
    سطح
    1
    Points: 39, Level: 1
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    می دونم که با گذر زمان خیلی از این افکار و احساسات الانم برام بی اهمیت میشن.درسته که با عقل و منطق پذیرفتم که اون رابطه باید تموم میشد،درسته که پذیرفتم احساساتی که داشتم احساساتی نبودن که باهاشون بتونم یه زندگی دونفره رو از همه جهت جلو ببرم،با وجود همه این پذیرفتن ها،خیلی برام سخته که اون حسا رو فراموش کنم،تصمیم گرفتم به یه خواستگار که از خیلی جهتها مناسب من هست جواب مثبت بدم که بتونم با چیزایی که تجربه کردم عشقی که می تونه زندگی رو ازهمه جهت (نه فقط احساسات)بسازه رو درست کنم،ولی خب میگن تا چند ماه بعد از تموم شدن رابطه بهتره که با کس دیگه ارتباط برقرار نکنی

  10. کاربر روبرو از پست مفید نیلو۱۲۳ تشکرکرده است .

    شیدا. (یکشنبه 17 شهریور 92)

  11. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 دی 93 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1391-5-23
    نوشته ها
    535
    امتیاز
    3,418
    سطح
    36
    Points: 3,418, Level: 36
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    573

    تشکرشده 935 در 360 پست

    Rep Power
    66
    Array
    دوست عزیزچرابه جای حل مسئله صورت مسئله روپاک میکنی ابتداتکلیفت روباخودتون مشخص کنید ببیند عزیزم شماخودتون میگوییدمیدونم احساساتم درگیربوده ولی بازهم به این موضوع فکرمیکنیدوقتی اقاپسربراحتی بااین موضوع کناراومدندوبه سراغ زندگی ودرس برگشتندچراشمانتونید؟پس اگربخواهیدمیتوانید همه افکارروکناربگذاریدچون به این نتیجه رسیدیداحساس درگیربوده ازنوشروع کنیدوقتی ایشون رودیدیدفرارنکنید به عنوان یه تجربه نگاهشون کنیدتجربه ای که برای شماتلخ بود ولی تجربه بزرگی بود بعدخوب درسهاتون روبخونید وگامهای موفقیت روطی کنید
    امادرباره ازدواج هرکس نظرخاص خودش رودارد اکثرامعتقدندکه تاشش ماه بعدازجدایی نبایدبه فکرفرددیگری بود چون ازنظراحساسی جایگزین فردقبل میشود ولی من معتقدم ادم اگرمنطقی فکرکندمیتواند ادم قبلی راکناربگذاردوبه فردجدیدفکرکند
    دوست من بعدازچهارسال وبعدازخواستگاری رسمی به دلایلی جداشد یک هفته بعدخواستگارداشت ونامزدکرد ومشکلی هم بانامزدش نداشت چون وقتی ازدوست قبلیش جداشد این موضوع روپذیرفت که بایستی به زندگی عادیش ادامه بده ونبایدتاسف بخوره ماتم بگیره که فلانی رفت میگفت اون رفته من نبایدبهش فکرکنم واقعاهم اینکارروکرد والان چندساله ازدواج کرده ولی یه بارنگفته این مشکل رودارم اون مشکل رودارم الان یه دخترخوشگل هم داره

    - - - Updated - - -

    دوست عزیزچرابه جای حل مسئله صورت مسئله روپاک میکنی ابتداتکلیفت روباخودتون مشخص کنید ببیند عزیزم شماخودتون میگوییدمیدونم احساساتم درگیربوده ولی بازهم به این موضوع فکرمیکنیدوقتی اقاپسربراحتی بااین موضوع کناراومدندوبه سراغ زندگی ودرس برگشتندچراشمانتونید؟پس اگربخواهیدمیتوانید همه افکارروکناربگذاریدچون به این نتیجه رسیدیداحساس درگیربوده ازنوشروع کنیدوقتی ایشون رودیدیدفرارنکنید به عنوان یه تجربه نگاهشون کنیدتجربه ای که برای شماتلخ بود ولی تجربه بزرگی بود بعدخوب درسهاتون روبخونید وگامهای موفقیت روطی کنید
    امادرباره ازدواج هرکس نظرخاص خودش رودارد اکثرامعتقدندکه تاشش ماه بعدازجدایی نبایدبه فکرفرددیگری بود چون ازنظراحساسی جایگزین فردقبل میشود ولی من معتقدم ادم اگرمنطقی فکرکندمیتواند ادم قبلی راکناربگذاردوبه فردجدیدفکرکند
    دوست من بعدازچهارسال وبعدازخواستگاری رسمی به دلایلی جداشد یک هفته بعدخواستگارداشت ونامزدکرد ومشکلی هم بانامزدش نداشت چون وقتی ازدوست قبلیش جداشد این موضوع روپذیرفت که بایستی به زندگی عادیش ادامه بده ونبایدتاسف بخوره ماتم بگیره که فلانی رفت میگفت اون رفته من نبایدبهش فکرکنم واقعاهم اینکارروکرد والان چندساله ازدواج کرده ولی یه بارنگفته این مشکل رودارم اون مشکل رودارم الان یه دخترخوشگل هم داره

  12. کاربر روبرو از پست مفید roseflower تشکرکرده است .

    amadmiral (شنبه 16 شهریور 92)

  13. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 آذر 92 [ 00:55]
    تاریخ عضویت
    1392-6-13
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    39
    سطح
    1
    Points: 39, Level: 1
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من یه مدت طولانی وابستگی رو تجربه کردم و اگه بخوام با شخص دیگه ای وارد رابطه بشم مطمئنا "میدونم" که نباید اون شکل از رابطه رو تکرار کنم،چون ضربه شو خوردم و تشخیص دادم چیزی که تجربه کردم برای زندگی کافی نبوده،منتها می ترسم تو "عمل" نتونم،خصوصا اینکه بخاطر اینکه روزام با اون فرد می گذشت و احساس نیاز به بقیه نمی کردم و خودمو از آدما و جاهای دیگه دور کرده بودم،اونقدری فقط اونو دیدم که الان پر شدم از تنهایی...
    حس می کنم اگه تو این مقطع با کس دیگه هم ارتباطی رو شروع کنم(حتی اگه در قالب خواستگاری باشه) بازم انتظار دارم تنهاییمو پر کنه که اینم باز میشه وابستگی و تکرار قبل
    یجورایی هم تنهاشدم و تنها راه تنهاییمو تو ازدواج اونم از راه درست می بینم، هم اینکه نمی خوام از رو تنهایی کسی رو انتخاب کنم که وابسته بشم

  14. 2 کاربر از پست مفید نیلو۱۲۳ تشکرکرده اند .

    amadmiral (شنبه 16 شهریور 92), شیدا. (یکشنبه 17 شهریور 92)

  15. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 شهریور 92 [ 01:07]
    تاریخ عضویت
    1392-6-15
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    109
    سطح
    2
    Points: 109, Level: 2
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 17 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من نگفتم برید با کسی از لحاظ احساسی دوست بشیدا، من گفتم دوستای خوب (حالا چه پسر چه دختر چه یدونه چه چندتا )پیدا کنید که تنها نباشید تو دانشگاه،وگرنه وارد شدن تو یه رابطه ی جدید احساسی بحثش فرق میکنه،بازم تکرار میکنم به نظرم شما هنوزم این مشکلو با خودتون حل نکردید،خواسگار جدیدم قبل از اینکه درگیر احساسات بشی کامل از نظر عقلی تحلیلش کن و بعد با قلبت تصمیم بگیر
    هر رابطه ای که حتما به شکست نمیرسه،نگران نباش و به خودت اعتماد داشته باش،به اینکه هر چیزی برای آیندت میخوای بدست بیاری و تو این راه هیچ کس نمیتونه جلوتو بگیره حتی خاطرات تلخ گذشته که الانم میدونی به نفعت بود که اون خاطرات الان تلخ هستن نه شیرین


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 23
    آخرين نوشته: شنبه 31 تیر 96, 13:09
  2. آیا ارسال یک ایمیل بعد از یک سال جدایی کار درستیه ؟
    توسط نجمه چ در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: پنجشنبه 19 شهریور 94, 15:01
  3. پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: سه شنبه 02 مهر 92, 00:43
  4. پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: شنبه 30 دی 91, 22:51
  5. شروع کردن این رابطه کار درستیه؟(آشنایی اینترنتی)
    توسط marzieh411 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 تیر 91, 18:48

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:35 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.