به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 17
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 مرداد 92 [ 19:44]
    تاریخ عضویت
    1392-5-24
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    25
    سطح
    1
    Points: 25, Level: 1
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    یک هفته تا ازدواجم مانده ولی...

    هفته آینده همچین روزی من احتمالا تو آرایشگاه هستم و دارم آماده می شم برای روز عروسی
    الانم یه عامله کار ریخته رو سرم ولی احتیاج دارم با یکی حرف بزنم واسه همین اومدم اینجا
    8 ماه عقد کرده بودم و توی این 8 ماه هی منتظر شدم همه چیز درست بشه ولی الان که فقط 7 روز تا عروسی مونده هیچ چیز عوض نشده
    منو همسرم کاملا سنتی باهم ازدواج کردیم خانواده ایشونو همه تایید کردن و بعد از عقد هم تو این 8 ماه واقعا ثابت کردند که خوبن
    همسرم تحصیل کرده است و خیلی مودب و با اخلاقه و همه ی خانواده ی من تو این مدت عاشقش شدن با برادر و خواهر رابطه خیلی خوبی داره و با من مثل یک ملکه رفتار می کنه
    مشکل منه احمق هستم که نمی دونم چه مرگمه و چرا خالی از احساسم
    همه دارن برای عروسی آماده می شن همه ذوق دارن همه هیجان دارن بجز من که مثلا عروسم
    همسرم از هیچ چیزی واسه عروسی دریغ نکرده که منو خوشحال کنه اینو واقعا می گم انصافا خودشو خانوادش همه جوره سنگ تموم گذاشتن من ولی تو دلم یه غم بزرگه که الان دارم بهش اعتراف می کنم
    هم همه گفتن عشقی که بعد از ازدواج بوجود بیاد محکمتره موندگار تر پس چرا برای من تو این 8 ماه بوجود نیومد چرا من انقدر بی احساسم چرا با این همه محبتی که همسرم بهم می کنم هیچ کشش بهش ندارم البته نذاشتم کسی متوجه بشه ولی خودم دارم اذیت می شم
    همیشه وقتی همسرم قرار بود شب خودمون بمونه استرس می گرفتم تو این 8 ماهی که عقد بودیم تا اونجایی که می شد از رابطه جنسی فرار می کردم با اینکه همسرم از اون مردایی که خیلی درکش تو این زمینه بالاست و منو خیلی در نظر می گیره ولی من همش در حال فیلم باز کردن بودم
    ولی از هفته دیگه ما رسما زن و شوهریم با این بی احساسی مسخره که افتاد به جونم چیکار کنم
    همسرم خیلی هیجان داره ولی من همش استرس دارم می ترسم
    نمی دونم چمه خواهرم می گه بابک از اون مردایی که دیگه آفریده نمی شه تو چرا انقدر با این بچه سردی ولی من همیشه انکار می کنم و در مقابل همسرم شدیدا منو دوست داره و خیلی بهم وابسته شده و من احساس می کنم دارم نامردی می کنم
    الان من باید چیکار کنم نگید عروسی رو عقب بنداز چون اصلا امکانش نیست

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 29 اسفند 93 [ 18:29]
    تاریخ عضویت
    1392-4-03
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    1,917
    سطح
    26
    Points: 1,917, Level: 26
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    106

    تشکرشده 219 در 87 پست

    Rep Power
    23
    Array
    سلام

    شما و همسرتون چند سالتونه ؟

    در ازدواج شما اجباری بوده ؟

    به نظره خودتون چه مواردی میتونست در همسرتون وجود داشته باشه ولی نداره ؟

  3. کاربر روبرو از پست مفید sobhan13 تشکرکرده است .

    saraamini (جمعه 25 مرداد 92)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 11 دی 95 [ 09:45]
    تاریخ عضویت
    1391-12-20
    نوشته ها
    343
    امتیاز
    5,466
    سطح
    47
    Points: 5,466, Level: 47
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    59

    تشکرشده 378 در 207 پست

    Rep Power
    54
    Array
    خيلي خيلي بهت ميگم خوش بحالت
    كاش شرايط من مثل تو بود
    من شوهرم خوبه
    ولي دوران عقد خوبي نداشتم
    همش غصه
    همش ناراحتي
    حتي سر تعداد مهمون ها يه بار دعواي بدي شد
    جوريكه بعدش مادرش بهم زنگ زدو گفت از خير جشن عروسي بگذر
    ومن قبول نكردم و خيلي مسائل ديگه
    خيلي عقده اي شدم.
    اون خاطرات بد حتي يك لحظه هم راحتم نميزاره

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 شهریور 93 [ 23:29]
    تاریخ عضویت
    1392-1-11
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    2,019
    سطح
    27
    Points: 2,019, Level: 27
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 131
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    67

    تشکرشده 166 در 77 پست

    Rep Power
    30
    Array
    فقط می تونم بگم خوش به حالت ...

    خوش به حالت که شوهرت این قدر خوبه که این قدر ازش تعریف می کنی، هم از خودش و هم از خانوادش ...

    امیدوارم این خوش بختی با از بین رفتن این احساسات تکمیل بشه ...

    اگر واقعا از رابطه نگرانی و ترس داری، می تونی قبل از عروسی تون به دکتر زنان بری، صحبت با دکتر و دلگرمی دادن اون می تونه باعث آرامشت بشه.
    اگر هم بانوی سردمزاجی هستی می تونی با خوردن مواد غذایی که سردمزاجی رو کم می کنه حال خودتو بهتر کنی

    موفق و خوش بخت باشی

  6. کاربر روبرو از پست مفید دلپذیراد تشکرکرده است .

    golrirahatannom (شنبه 04 آبان 92)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 مرداد 92 [ 19:44]
    تاریخ عضویت
    1392-5-24
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    25
    سطح
    1
    Points: 25, Level: 1
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بنده 28 و همسرم 32 سالشه
    خیر اجباری نبوده وقتی ایشون اومدن خواستگاری من خیلی تو فاز ازدواج نبودم ولی خانوادم همه گفتن خیلی پسر خوبیه خانوادشم خوبن اونا هم خیلی خوششون اومده بود ما دو ماه باهم بیرون رفتیم من دیدم پسر خیلی خوبیه بله گفتم و عقد کردیم ولی وقتی برای اولین بار همسرم برای رابطه جنسی بهم نزدیک شد احساس کردم نمی تونم راحت باشم اوایل فکر می کردم طبیعیه ولی با مرور زمان بهتر نشدم البته ایشون خیلی نرمال رفتار می کنه و اصلا افراطی نیست مشکل منم
    من نمی دونم چرا حس زنانه ام نسبت بهش کمه
    ما خیلی با هم خوبیم همسرم آدم خیلی شوخیه و همیشه کلی منو می خندونه و خیلی هم باهام خوبه همیشه تو همه موارد منو درک می کنه ولی به مسائل جنسی که می رسه من باهاش غریبه می شم من اصلا حس خاشی بهم دست نمی ده نمی دونم چرا اینجوریم

    - - - Updated - - -

    نمیخواستم اینو بگم چون دوست ندارم بهم انگ بزنید که من هنوز تو اون رابطه هستم و ...
    ولی بهتر بدونید که بنده یک شکست عشقی خیلی بد داشتم و این قضیه مربوط به 5 سال پیشه و همسرم هم کاملا در جریانه و خیلی هم در این رابطه منو درک کرده و کمکم کرده و اون آقا الان 5 ساله که ازدواج کرده و کاملا از زندگی من بیرون رفته و من کوچکترین احساسی به اون آقا و او رابطه ندارم چون ضربه ای که بهم وارد شد خیلی بد بود باعث شد ازش متنفر بشم و کلا قید ازدواج با هر مردی و زدم تا اینکه همسرمو دیدم ولی حالا همسرمو دوست دارم ولی شاید باورتون نشه ولی اگه می شد رابطه جنسی رو از زندگیمون حذف می کردم فکر می کنم بهتر می شد

  8. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 29 اسفند 93 [ 18:29]
    تاریخ عضویت
    1392-4-03
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    1,917
    سطح
    26
    Points: 1,917, Level: 26
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    106

    تشکرشده 219 در 87 پست

    Rep Power
    23
    Array
    مرسی
    با توضیح اوله شما من احساس کردم کلا احساسی به همسرتون ندارید و هنوز به دلتون نشسته ! اما ظاهرا مسئله این نیست شما ایشون رو دوست دارید و احساس هم دارید نسبت بهش و مشکلتون فقط سره سردی شما در روابط زناشویی هست ! درسته ؟

  9. 3 کاربر از پست مفید sobhan13 تشکرکرده اند .

    del (پنجشنبه 24 مرداد 92), saraamini (جمعه 25 مرداد 92), نیلا (پنجشنبه 24 مرداد 92)

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 مرداد 92 [ 19:44]
    تاریخ عضویت
    1392-5-24
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    25
    سطح
    1
    Points: 25, Level: 1
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از دوستانی که پاسخ منو دادن
    دکتر رفتم می گن طبیعیه بعد از ازدواج خوب می شی عادی می شه ولی من می ترسم خوب نشه و من همین مدلی بمونم
    چند روز پیش داشتیم توی خونمون بودیم خواست تو اتاق منو ببوسه من خودمو کنار کشیدم گفت بابک مامانت می بینه این کارا چیه فکر کنم ناراحت شد ولی حتی این ناراحتی رو به روم نزد تازه بعدش گفت اگه معذبت کردم ببخشید
    اصلا نمی دونم باید چیکار کنم شدیدا احساس گناه می کنم

  11. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 29 اسفند 93 [ 18:29]
    تاریخ عضویت
    1392-4-03
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    1,917
    سطح
    26
    Points: 1,917, Level: 26
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    106

    تشکرشده 219 در 87 پست

    Rep Power
    23
    Array
    به این سوال ها جواب بدین


    آیا رفتار و نوعی فانتزی در روابط زناشویی در ذهنتون هست که همسرتون اون رو نداره ؟
    در رابطه ی گذشتتون روابط جنسی داشته اید ؟

    مشکل جسمانی یا ظاهری در شما وجود داره که مانعه شما میشه ؟

  12. 2 کاربر از پست مفید sobhan13 تشکرکرده اند .

    del (پنجشنبه 24 مرداد 92), saraamini (جمعه 25 مرداد 92)

  13. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 مرداد 92 [ 19:44]
    تاریخ عضویت
    1392-5-24
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    25
    سطح
    1
    Points: 25, Level: 1
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sobhan13 نمایش پست ها
    مرسی
    با توضیح اوله شما من احساس کردم کلا احساسی به همسرتون ندارید و هنوز به دلتون نشسته ! اما ظاهرا مسئله این نیست شما ایشون رو دوست دارید و احساس هم دارید نسبت بهش و مشکلتون فقط سره سردی شما در روابط زناشویی هست ! درسته ؟
    بله دقیقا
    ولی خیلی ها می گن اگه یکی رو دوست داشته باشی نسبت بهش کشش داری ولی من اصلا احساس نیاز هم نمی کنم من آدم خیلی گرمی بودم ولی الان چم شده نمی دونم

  14. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 تیر 94 [ 17:55]
    تاریخ عضویت
    1391-10-29
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    3,271
    سطح
    35
    Points: 3,271, Level: 35
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    195

    تشکرشده 268 در 91 پست

    Rep Power
    30
    Array
    چیزی که من تو دوستا و آشناهام دیدم تقریبا همین بوده.چون دختر دایی ها و دختر خاله های منم بعد از عقد دقیقا همین حس هارو داشتن و الان درست شدن.شما هم زیاد نگران نباشید.به دکتر زنان مراجعه کنید که اگه سرد مزاج باشید بهتون دارو یا برنامه عذایی بده که به تعادل برسید.این دلگرفتگی قبل ازدواج معمولا پیش میاد.به خاطر تغییر شرایط هست و به مرور زمان خوب میشه.امیدوارم خوشبخت باشید

  15. کاربر روبرو از پست مفید tanin-91 تشکرکرده است .

    roze sepid (جمعه 25 مرداد 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:10 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.