به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 21
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 شهریور 93 [ 23:29]
    تاریخ عضویت
    1392-1-11
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    2,019
    سطح
    27
    Points: 2,019, Level: 27
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 131
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    67

    تشکرشده 166 در 77 پست

    Rep Power
    30
    Array

    Posticon (2) به سوی طلاق ...

    سلام . دوستان لطفا بفرمایید در صورتی که یک خانم بخواد در دوران عقد طلاق بگیره باید چه اقداماتی انجام بده ؟ و چقدر زمان می بره تا از همسرش جدا بشه ؟ من چون هیچ تجربه ای در این زمینه ندارم و نمیدونم باید چه مراحلی رو طی کنم، از شما خواهش می کنم اقدامات لازم رو به صورت دقیق بفرمایید تا اقدام کنم ... ممنونم

  2. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 17 خرداد 04 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,994
    امتیاز
    35,222
    سطح
    100
    Points: 35,222, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 32.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,429

    تشکرشده 6,478 در 1,819 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دلپذیراد باتوجه به تاریخ عضویتت وعضو کوشابودن وتعداد نوشته هات میدونی که اینجا مشاوره طلاق نمیده.ولی بهتر نیست بگی مشکلتون چیه؟سرچه مسائلی اختلاف دارید؟چندوقته عقدید چطورآشناشدید؟شغل وسن وتحصیلات هردو؟خانواده وکسایی که موثرند کی هستند؟اگه تایپیکی هم قبلا مرتبط با این موضوع بازکردی لینکشو بذارتا مطالعش کنیم،تفاوت ها واشتراکات شخصیتتون چیه؟

    - - - Updated - - -

    سلام دلپذیراد باتوجه به تاریخ عضویتت وعضو کوشابودن وتعداد نوشته هات میدونی که اینجا مشاوره طلاق نمیده.ولی بهتر نیست بگی مشکلتون چیه؟سرچه مسائلی اختلاف دارید؟چندوقته عقدید چطورآشناشدید؟شغل وسن وتحصیلات هردو؟خانواده وکسایی که موثرند کی هستند؟اگه تایپیکی هم قبلا مرتبط با این موضوع بازکردی لینکشو بذارتا مطالعش کنیم،تفاوت ها واشتراکات شخصیتتون چیه؟

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 شهریور 93 [ 23:29]
    تاریخ عضویت
    1392-1-11
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    2,019
    سطح
    27
    Points: 2,019, Level: 27
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 131
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    67

    تشکرشده 166 در 77 پست

    Rep Power
    30
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ammin نمایش پست ها
    سلام دلپذیراد باتوجه به تاریخ عضویتت وعضو کوشابودن وتعداد نوشته هات میدونی که اینجا مشاوره طلاق نمیده.ولی بهتر نیست بگی مشکلتون چیه؟سرچه مسائلی اختلاف دارید؟چندوقته عقدید چطورآشناشدید؟شغل وسن وتحصیلات هردو؟خانواده وکسایی که موثرند کی هستند؟اگه تایپیکی هم قبلا مرتبط با این موضوع بازکردی لینکشو بذارتا مطالعش کنیم،تفاوت ها واشتراکات شخصیتتون چیه؟
    سلام

    اگر بخوام بنویسم از حوصله ی شما خارجه ...

    سر مسائل مادی من به ایشون صحبت هایی کردم که گویا خیلی بهشون برخورده، و این قدر رفتارهای جالب این چند روزه ازش دیدم که دیگه نمی شناسمش...

    کسی که من به خاطر وقارش بهش بله گفتم، در برابر پدر و مادر من با هاشون بد صحبت می کنه و تمام محبت هایی که بهش کردن رو نادیده می گیره ...

    ایشون یک مرد ِ حرف حرفیه ... یعنی حرف ها براش خیلی مهم هستن، و من رو بارها به خاطر این موضوع خون به جگر کرده، فقط کافیه که کسی حرفی بزنه، دو حالت داره، یا نق می زنه به جان ِ من و یا حرف رو نگه میداره و بعد از یه مدت بارها تکرار می کنه ...
    تربیت خانوادگیش این طور بوده ....
    شوهر ِ من یک مرد ِ بی چشم و روست، که من نمی تونم تمام عمرمو به پاش بریزم، تو رو خدا بهم بگید چه کار کنم...

    من به پشتوانه ی عشق و محبتی که جلسه ی 2 خواستگاری بهش قسم خورد بهش بله گفتم اما این چند روز هیچ عشقی ازش نددیم، نه تو نگاهش، نه تو گفتارش، نه توی عملش ....

    می دونید، جلوی پدر مادرهامون،میگه تو فقط بلدی با گریه هات میتینگ بیای و جو رو به سمت خودت بکشونی، بهم میگه تو فیلم بازی می کنی ، به تمام اشک هایی که من سر ِ بحث هامون ریختم میگه تو فیلم بازی کردی ...

    این مرد ارزش زندگی نداره ...
    ارزش محبت های من رو نداره ...

    تصمیمم برای طلاق جدیه ...
    میخوام مراحل قانونیش رو بدونم و سریع اقدام کنم ...

    خواهش می کنم کمکم کنید ..

    - - - Updated - - -

    این چند روز برخلاف گذشته که بحث میکردیم، نه تماس گرفته نه پیام داده نه ایمیل ... دارم دیوانه میشم ...
    دلم میخواد بهش بگم دیگه دوستت ندارم و ابدا حاضر نیستم همسرت باشم از طرفی دلمم نمیخواد خودم بهش پیامک بدم یا تماس بگیرم ...
    از بس گوشیم رو چک کردم شاسیش داغون شده
    ....

    - - - Updated - - -

    خواهش می کنم کمکم کنید ... اصلا بر خودم تسلط ندارم ... دلم میخواد باهاش تماس بگیرم و بهش بد و بیراه بگم ... تو ذهنم مدام باهاش بحث می کنم و سرش فریاد می زنم ...

    من اصلا چنین آدمی نبودم که آرزوی مرگ کسی رو بکنم اما الان مدام با خودم این جمله رو تکرار می کنم ....

    خواهش می کنم چیزی بگید تا آروم بشم و کار خلاف عقلی نکنم ...

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 شهریور 93 [ 23:29]
    تاریخ عضویت
    1392-1-11
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    2,019
    سطح
    27
    Points: 2,019, Level: 27
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 131
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    67

    تشکرشده 166 در 77 پست

    Rep Power
    30
    Array
    چرا هیچ کسی به من پاسخی نمی ده ؟ من جای خواهر کوچکترتون، چرا به من راهنمایی نمی کنین ؟ :(

  5. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 07 شهریور 92 [ 11:39]
    تاریخ عضویت
    1392-3-20
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    202
    سطح
    4
    Points: 202, Level: 4
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 9 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دلپذیرد جان.به نظرم داری کمی عجولانه تصمیم میگیری.چون طلاق اخرین راهه نه بهترین راه.این مسایلی که گفتی چیزی نیست که بخوای بخاطرش طلاق بگیری و ایندتو خراب کنی

  6. کاربر روبرو از پست مفید morassa تشکرکرده است .

    دختر مهربون (دوشنبه 21 مرداد 92)

  7. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 دی 93 [ 21:46]
    تاریخ عضویت
    1392-5-21
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    888
    سطح
    15
    Points: 888, Level: 15
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از اول که نمیشه قانونی عمل کرد
    شما به خانوادتون بگید و براشون توضیح بدید . یکی دو جلسه خانواده ها با هم دیدار میکنن اگه مشکلات برطرف شد که چه بهتر نشد تاریخ طلاق رو مشخص می کنن و مراحل قانونی و تمام...

  8. #7
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 17 خرداد 04 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,994
    امتیاز
    35,222
    سطح
    100
    Points: 35,222, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 32.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,429

    تشکرشده 6,478 در 1,819 پست

    Rep Power
    0
    Array
    الان توی فاز احساس وهیجان هستی.چرابیشترواکنشهات باگریه نشون میدی بهترنیست جواب هرمشکل روبادرایت ومنطق بدی؟مشکلات ورنجشهایی که ازش داری رو هرکدوم تیترواروخلاصه شماره بندی کن وبنویس واسه هرکدوم یه مثال بزن تاما بهتر متوجه بشیم همچنین چندوقته عقد کردیدوازکی تا حالابامشکل برخوردیدجوابای پست اولو دقیق ندادی

  9. 4 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    mohammad6599 (شنبه 02 شهریور 92), Pooh (پنجشنبه 24 مرداد 92), tamanaye man (دوشنبه 21 مرداد 92), دختر مهربون (دوشنبه 21 مرداد 92)

  10. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 شهریور 96 [ 22:02]
    تاریخ عضویت
    1389-9-06
    نوشته ها
    1,077
    امتیاز
    14,205
    سطح
    77
    Points: 14,205, Level: 77
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,300

    تشکرشده 3,560 در 934 پست

    Rep Power
    122
    Array
    عزیزم از نوشته هات خیلی معلومه که هیجانی و احساسی داری تصمیم می گیری
    یه کم آروم باش
    چند سالته؟ ایشون چی؟ چه مدته ازدواج کردین؟
    The Happiness of Your Life Depends on The Quality of Your Thoughts

    [SIGPIC][/SIGPIC]

  11. 2 کاربر از پست مفید نیلا تشکرکرده اند .

    Pooh (پنجشنبه 24 مرداد 92), دختر مهربون (دوشنبه 21 مرداد 92)

  12. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 شهریور 93 [ 23:29]
    تاریخ عضویت
    1392-1-11
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    2,019
    سطح
    27
    Points: 2,019, Level: 27
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 131
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    67

    تشکرشده 166 در 77 پست

    Rep Power
    30
    Array
    درست می گین، من به شدت عصبانی و ناراحتم و همین باعث میشه فکر کنین که دارم از روی هیجان تصمیم می گیرم.

    من 23 ساله و ایشون 28 ساله هستن.
    10ماهه عقد کردیم.

    ما هم رو در یک کلاس خارج از دانشگاه و در شرکتی که ایشون کار می کنن دیدیم، هیچ صحبت یا هیچ کلامی به جز سلام نداشتیم، 8 ماه بعد از تمام شدن کلاس توسط یکی از آشنایان من ایشون شماره ی منزل ما رو گرفتن و سایر روند کار به صورت سنتی انجام شد.

    و اما مشکلات : (البته گوشه هایی از مشکلات)

    ایشون یک فردی هستند که خودکم بینی دارند، و همه ی مشکلات خودشون رو از پول نداشتن ( اون هم در مقیاس زیاد) می دونن، و هر بار من صحبتی بکنم در مورد مسائل مالی ( حتی اگر انتقاد نباشه) بلافاصله محکومم به این که ایشون رو کوچک کردم و.... البته این بخاطر گذشته ی ایشون و مشکلات مادی پدرشون (فرهنگی هستن) و محرومیت هایی که ایشون کشیدنه! التبه اقوامشون فوق العاده پول دار هستن و این باعث عقده ای شدن ایشون و خواهر و برادرش شده!

    من گمان می کردم که ایشون اخلاقشون خوبه برای زندگی، اما، با گذشت این 10 ماه می بینم ایشون نه تنها مردی نیستن که بهش نشه تکیه کرد چه بسا خودم رو هم باید بکشم کنار که یه موقع این جای تکیه روی من فرو نریزه، توی این چند بار اخیر که بحث هامون رو به بدترین وجه ِ ممکن به خانوادش انتقال داده، جلوی من از من برای خانوادش بد گفته ( در حالی که من خیلی در برابر پدر مادرم پشتیبانیش رو می کردم) اما اون خیلی بی چشم و روست ( بخدا من آدم بی ادبی نیستم اما لغت دیگه ای برای توصیفش پیدا نکردم )

    از نظر خانوادگی ( فکــــر می کردیم که هم کفو هستیم ) اما با گذشت 10 ماه متوجه شدم که ابدا خانواده های هم کفوی نداریم و اکثر اوقات خانواده هامون با هم به تفاهم نمی رسن و در نهایت با توسل به احادیث بحث های ما رو ختم به خیر می کننن! ( مثلا ما مشاوره رو جزو لاینفک زندگی می دونیم اما خانواده ی ایشون یک توهین به خودشون تلقی می کنند ... یا مثلا ما خیلی با هم رفیق هستیم اما شوهرم به گفته ی خودش 7 ماااه! با پدر و مادر و خواهر و برادرش قهر بوده! یعنی میرفته خونه ظرف غذاشو میذاشته آشپزخونه میرفته تو اتاقش تا فردا صبح! و دوباره میرفته سربازی و سرکار تا 11 شب! این در حالیه که ما اگر نصف روز هم تو خونه با مامان بابامون بحث باشیم در حال خفه شدنیم!

    ایشون صحبت های من رو به بدترین وجه برداشت می کنند، مردی هستن که درست مثل خانم ها به حرف های دیگران اهمیت می دن و مدام اون حرف ها رو تکرار می کنن و به عبارتی مساله رو کش می دن . اصلا نه حرف ِ من رو می فهمه نه میخاد که درست بفهمه! اگر ازش تعریف کنی فکر می کنه داری طعنه می زنی! اگر مامانم ملاحظه اش رو بکنن میگه دارین توهین می کنین ؟؟

    بیش از اندازه کم صبر هستن، هنوز صحبتی نشده خیلی زود و با حالی حق به جانب فکر گوینده رو می خونن و خیلی زود قضاوت می کنن! در حالی که طرف اصلا صحبت نکرده ! خیــــــلی زود قضاوت می کنه! اونم با حالتی حق به جانب!

    اصلا چشم پوشی رو بلد نیستن! حتما همه چیز رو باید با جواب بگذراند!

    در مورد هر چیزی! از زیبایی ِ من تااااا عیوب من! همه چیز رو، همه ی مسائل رو ! بزرگ می کنند و از کاه کوهی بزرگـــــ می سازند

    ایشون در گذشته اخلاق هایی داشتن که ازش به عنوان دوران جاهلیت یاد می کردن مثل بداخلاقی کردن، داد زدن، دعوا کردن با خانواده ( پدر مادر خواهر و برادرشون رابطه ی چندان نزدیکی باهاشون ندارن) که متاسفانه یا خوشبختانه بعد از یک سال! این روی خودشون رو این مدت (1 هفته) به من هم نشون دادن و من عمرا نمی تونم با این اخلاق برم زیر یک سقف!

    به شدت حساس هستند! حساس روی نگاه دیگران تاااااا حساسیت روی استفاده از وسایل شخصی که نکنه خراب بشه ( مثلا : یک بار که برای عیدی آوردن آمده بودن منزل ما وقتی خانوادشون رفتن بلافاصله گفتن بلند شو! بلند شو لباست رو عوض کن! الان خراب میشه! حیفه!!!! یا به شدت نگران این هستن که وسیله ای خراب بشه ، چرا ؟
    میگن : چون براش زحمت کشیده شده! تو چون خودت با سختی بزرگ نشدی! سختی نکشیدی! نمی فهمی! بی مسئولیتی!!!

    من از محبت برای ایشون هیچ چیزی کم نگذاشتم اما نفهمید! چون محبت برای اون و خانوادش چیز دیگه ای معنی میشه.
    من برای تولدش کیک پختم و کلی تزئین کردم و کادو و ظاهر آراسته رفتم خونشون تا خوشحالش کنم ! اما خدا میدونه که چقددددر ناراحت شد و تا مدت ها بعدش با هم بحث داشتیم
    چرا ؟؟ چون خانوادش هیچ وقت برای ایشون و خواهر برادرش تولد نگرفتن! چرا ؟ چون اصلا نیازی نبوده!! و این بچه ها! اصلا دوست نداشتن!! در حالی که خانواده من عمرا این شیوه تربیتی رو قبول ندارن!!


    همه ی این موارد رو من بعد از عقد فهمیدم! که اگر قبل از عقد می فهمیدم روزگار بر منو خونوادم این قدر تلخ نمی شد...
    کسی که طاقت 3 ساعت قهر من رو هم نداشت الان چند روزه که از من نه سراغی می گیره نه تماسی نه ایمیلی ...که این رو از تاثیرات قوی شدن رابطش با مادرش می بینم ... ( رابطه ای که خودم تقویتش کردم ... )

    ممنون میشم راهنماییم کنید ...
    ویرایش توسط دلپذیراد : دوشنبه 21 مرداد 92 در ساعت 08:49

  13. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 07 شهریور 92 [ 11:39]
    تاریخ عضویت
    1392-3-20
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    202
    سطح
    4
    Points: 202, Level: 4
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 9 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خوب عزیزم اولین کار اشتباهی که شما کردید این بوده که دوران نامزدی نداشتید و سریع عقد کردید.اما باید این مساله رو هم در نظر بگیری که شما 2 نفر هستید از 2 فرهنگ تربیتی متفاوت و تطابق 2 فرهنگ با هم مدتی طول میکشه.اگر شما حرفتو ن برای اون انقدر تاثیر گذار بوده که تونستید رابطه اونو با مادرش قوی کنید.پس میتونید اینکارو برای خودتون هم انجام بدید.شما اشتباهتون این بوده که بابت هر رفتار اون جبهه گرفتید ویا بهتر بگم مقابله به مثل کردید.اگر هم این چند وقت از شما سراغی نگرفته به هیچ عنوان سمتش نرید چون الان شما عصبی هستید و ممکنه اوضاع خرابتر بشه.بزارید چند وقت بگذره تا هم اون خودشو تو یه فضای اروم پیدا کنه و هم شما.مطمین باش اینطوری بهتر همدیگرو درک میکنین.اگه دوست داشتنتون عمیق باشه دوباره پیش هم برمیگردید.فکر طلاق رو هم نکن چون فکر منفی بیشتر از هم دورتون میکنه .همیشه دنبال حل مساله باش نه پاک کردن صورت مساله. چون زندگی از این بازیها زیاد داره و باید ایستاد و مقاومت کرد نه فرار.چون فرار هیچ چیزی رو حل نمیکنه.

  14. کاربر روبرو از پست مفید morassa تشکرکرده است .

    دلپذیراد (دوشنبه 21 مرداد 92)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دختر ترسوی من!
    توسط Baran91 در انجمن طــــرح مشکلات کودکان: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: دوشنبه 24 خرداد 95, 14:03
  2. 90 درصد از طلاق ها از سوی زنان
    توسط mosbatman در انجمن علمی و آموزشی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 20 اسفند 92, 00:42
  3. نامه ای از سوی پروردگار به همه انسان ها
    توسط meysamm در انجمن اعتقادی،‌اخلاقی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 27 آبان 91, 00:33
  4. فراسوی ذهن
    توسط lمریم در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 آبان 88, 13:41

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:33 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.