به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 31
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    268
    Array

    بی انگیزگی برای پایان نامه؛خواستگاری و بلا تکلیفی

    بسم الله الرحمن الرحیم
    دوستان خوبم سلام.
    من امسال پایان نامه دارم که باید تا شهریور ازش دفاع می کردم که به دلیل مشکلاتی که در طی آن برام پیش اومد و دغدغه های ذهنی انتخاب همسر الان 5 ترمه میشم.

    خلاصه بگم الان خواستگار آخریم خیلی فکرم را مشغول کرده.10 جلسه هم با هم صحبت کردیم.خدا را شکر چون من این تالار را خونده بودم تا اونجا که می تونستم اصلا احساساتم را درگیر نکردم.به ایشان هم تلویحا گفتم که یک مشاور گفته تا زمانی که ازدواج قطعی نشده باید 50-50 فکر کرد.
    آخر سر پدرم به دلیل نداشتن شغل برای ایشان که دانشجو هستند و یک سری دلایل خودشان با ازدواج ما موافقت نکردند اما پای تلفن در جواب خانواده ایشان توصیه به صبر کردند(یعنی اینکه ایشان هروقت کار پیدا کردند...)

    الان من خودم موندم پا در هوا!بیچاره شاید اون آقا هم همینطور! توی این مدت 2 تا خواستگار زنگ زدند که در ظاهر امر(شرایط اقتصادی و تحصیلی و...)خوب بودن اما خدا را شکر خود به خود کنسل شد.(چون الان ظرفیت فکری ندارم)

    سعی می کنم جمع بندی افکارم را براتون بنویسم:

    1)احتمال داره من توی این مدت خواستگارای دیگه داشته باشم.ولی فعلا یه جورایی فکرم مشغول اون آقاست!چی کار کنم؟خودم فکر می کنم تا آخر پایان نامه خواستگار راه ندم.به نظرتون دیگه به اون آقا هم فکر نکنم؟ چه طوری؟
    2)اصلا شاید ایشون حتی با یک شغل هم برگردن باز هم پدرم به دلیل یک مشکل دیگه....(البته احتمالات را دارم می گم)
    3)با خواندن تاپیک راهنمایی در مورد رابطه؛می گم نکنه اون آقا همش تو فکر منه و من هم که هیچ تعهدی ندادم و ممکنه با یکی دیگه ازدواج کنم و اون بنده خدا....(وجدانم ناراحته! حتی یه بار به سرم زد که بهشون ایمیل بدم که جواب من کاملا منفیه!)
    اصلا به نظرتون اون الان تو فکر منه؟یا اینکه فراموش کرده.آقایون شما چی فکر می کنید.آیا آقایون راحت فراموش می کنند؟
    من خودم به خانواده گفته بودم که جواب منفی قطعی بدهند(به این دلیل که بلاتکلیفی خیلی بده) اما نمی دونم چرا اینطوری شد.
    راستش من خودم هنوز اون موقع به جواب مثبت قطعی نرسیده بودم(البته ایشان رسیده بودن)یعنی اگر ایشان برگردن هم؛من باید باز هم باهاشون صحبت کنم و بیشتر ازشون شناخت پیدا کنم.چون کلا این چندوقت هم یه تردیدهایی در ذهنم در مورد ازدواج با ایشون در من ایجاد شده.
    4)من الان فقط دلم می خواد که یک مدتی ذهنم آزاد باشه و به درسم فکر کنم ولی نمی تونم.
    انگیزه ام پایین اومده!تو این ماه رمضونی همش در حال دعا کردنم که خدایا مصلحت ما در چیه؟
    کمکم کنید.بهم انگیزه بدین!شما جای من بودین چی کار می کردین؟

  2. کاربر روبرو از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده است .

    فدایی یار (یکشنبه 23 فروردین 94)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 خرداد 94 [ 15:09]
    تاریخ عضویت
    1392-5-05
    نوشته ها
    146
    امتیاز
    2,138
    سطح
    27
    Points: 2,138, Level: 27
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    145

    تشکرشده 307 در 119 پست

    Rep Power
    26
    Array
    والا من که کلا نمیتونم جای شما باشم چون جنسیتا متفاوتیم ولی منم یسری شرایطم مثل شما شده
    منم باید تا پایان شهریور دفاع میکردم ( که الان مطمینم نمیشه)
    منم به فکر ازدواج بودم و چندین بار خواستگاری رفتم و منم حین خواستگاری دیگه توان وقت گذاشتن برای پایان نامه رو نداشتم حتی چند ماه اصلا سراغ دانشگاه و استاد راهنما نرفتم و تا مرز اخراج هم پیش رفتم
    ولی خدا رو شکر مورد اخری داره ختم به خیر میشه و از این نظر با شما متفاوتم
    من با هیچ دختری بیشتر از ۴ جلسه صحبت نکردم و برام جالبه شما چطوری ده جلسه صحبت کردید و هنوز اگه برگردند بازم حرف دارید
    بنظر میرسه دلیل پدرتون برای رد خواستگارتون برای شما زیاد مقبول نیست برای همین بهش فکر می کنید
    حالا چون من شرایط شغلی خواستگارتون رو نمی دونم برای همین نمیتونم قضاوت درستی روی این مورد داشته باشم ولی مشاوری می گفت تا پسرا شغل و وضعیت سربازیشون معلوم نشده برای ازدواج اقدام نکنن
    درضمن شما با پدرتون بی رودربایستی صحبت کردید ? شاید چون ایشون دیدند صحبت هاتون طولانی شده و خواسته تمومش کنه به خاطر شک شما و اینکه دیده شما قدرت تصمیم گیری ندارید خودش تموم کرده
    به هر حال از نظر پدرتون قضیه تمام شده هست و ایشون اگه کار پیدا کردند می تونند دوباره شروع کنند پس بهتون توصیه می کنم کلا این مورد رو فعلا تا شروع دوباره فراموش کنید در غیر این صورت با خواستگاران احتمالی بعدی نمی تونید درست برخورد کنید و شانس یه زندگی خوب رو از دست می دید
    به نظر من یکم نسبت به عاقبت و وضعیت خواستگاراتون که به نتیجه نمی رسید سنگدل و بی رحم باشید. به شما چه ربطی داره که اونا الان چی کار می کنند الکی فکر و خیال نکنید
    اون اگه عاقل و بالغ باشه متوجه نگرانی پدرتون میشه و میره دنبال رفع نقص خود و حالا اگه خواست میاد سراغ شما و یا یکی بهتر شما
    همونطور که گفتید هیچ طرفی تعهدی نداده پس مطمین باشید اگه یکی بهتر از شما رو پیدا کنه میره سراغ اون
    تا خواستگار بعدی به فکر پایان نامه تون باشید ولی اگه خواستگار اومد الکی رد نکنید . شاید این همون خواستگاری باشه که خدا برای شما مناسب دیده. به نظر من درس مهمتر از زندگی و ازدواج نیست

    - - - Updated - - -

    والا من که کلا نمیتونم جای شما باشم چون جنسیتا متفاوتیم ولی منم یسری شرایطم مثل شما شده
    منم باید تا پایان شهریور دفاع میکردم ( که الان مطمینم نمیشه)
    منم به فکر ازدواج بودم و چندین بار خواستگاری رفتم و منم حین خواستگاری دیگه توان وقت گذاشتن برای پایان نامه رو نداشتم حتی چند ماه اصلا سراغ دانشگاه و استاد راهنما نرفتم و تا مرز اخراج هم پیش رفتم
    ولی خدا رو شکر مورد اخری داره ختم به خیر میشه و از این نظر با شما متفاوتم
    من با هیچ دختری بیشتر از ۴ جلسه صحبت نکردم و برام جالبه شما چطوری ده جلسه صحبت کردید و هنوز اگه برگردند بازم حرف دارید
    بنظر میرسه دلیل پدرتون برای رد خواستگارتون برای شما زیاد مقبول نیست برای همین بهش فکر می کنید
    حالا چون من شرایط شغلی خواستگارتون رو نمی دونم برای همین نمیتونم قضاوت درستی روی این مورد داشته باشم ولی مشاوری می گفت تا پسرا شغل و وضعیت سربازیشون معلوم نشده برای ازدواج اقدام نکنن
    درضمن شما با پدرتون بی رودربایستی صحبت کردید ? شاید چون ایشون دیدند صحبت هاتون طولانی شده و خواسته تمومش کنه به خاطر شک شما و اینکه دیده شما قدرت تصمیم گیری ندارید خودش تموم کرده
    به هر حال از نظر پدرتون قضیه تمام شده هست و ایشون اگه کار پیدا کردند می تونند دوباره شروع کنند پس بهتون توصیه می کنم کلا این مورد رو فعلا تا شروع دوباره فراموش کنید در غیر این صورت با خواستگاران احتمالی بعدی نمی تونید درست برخورد کنید و شانس یه زندگی خوب رو از دست می دید
    به نظر من یکم نسبت به عاقبت و وضعیت خواستگاراتون که به نتیجه نمی رسید سنگدل و بی رحم باشید. به شما چه ربطی داره که اونا الان چی کار می کنند الکی فکر و خیال نکنید
    اون اگه عاقل و بالغ باشه متوجه نگرانی پدرتون میشه و میره دنبال رفع نقص خود و حالا اگه خواست میاد سراغ شما و یا یکی بهتر شما
    همونطور که گفتید هیچ طرفی تعهدی نداده پس مطمین باشید اگه یکی بهتر از شما رو پیدا کنه میره سراغ اون
    تا خواستگار بعدی به فکر پایان نامه تون باشید ولی اگه خواستگار اومد الکی رد نکنید . شاید این همون خواستگاری باشه که خدا برای شما مناسب دیده. به نظر من درس مهمتر از زندگی و ازدواج نیست

  4. کاربر روبرو از پست مفید Naashena تشکرکرده است .

    مصباح الهدی (جمعه 11 مرداد 92)

  5. #3
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    268
    Array
    آقای ناآشنا از وقتی که برای من گذاشتین بی نهایت ممنون.
    ان شاالله که خوشبخت بشین و کار پایان نامتون خیلی خوب پیش بره.

    این جملاتتون خیلی برای من موثر بود(چون شما یک آقا بودین):
    به نظر من یکم نسبت به عاقبت و وضعیت خواستگاراتون که به نتیجه نمی رسید سنگدل و بی رحم باشید. به شما چه ربطی داره که اونا الان چی کار می کنند الکی فکر و خیال نکنید
    اون اگه عاقل و بالغ باشه متوجه نگرانی پدرتون میشه و میره دنبال رفع نقص خود و حالا اگه خواست میاد سراغ شما و یا یکی بهتر شما
    همونطور که گفتید هیچ طرفی تعهدی نداده پس مطمین باشید اگه یکی بهتر از شما رو پیدا کنه میره سراغ اون

    برای من هم جالبه که یک آقا وسط پایان نامه اش میره خواستگاری!چون من توی این وضعیت یک سال که درگیری چند خواستگاری داشتم همش فکر می کردم که اگه من پسر بودم و حق انتخاب زمان ازدواج داشتم قطعا بعد از پایان نامه تصمیم به ازدواج می گرفتم.

    می خواستم بدونم شما که الان به سلامتی در تدارک نامزدی و...هستین؛الان فکرتون آزادتره یا زمان خواستگاری؟الان بهتر می تونید به پایان نامتون برسید؟

    منتظر نظرات سایر دوستان هم هستم.
    ممنون

  6. کاربر روبرو از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده است .

    Naashena (جمعه 11 مرداد 92)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 مرداد 94 [ 18:26]
    تاریخ عضویت
    1392-1-19
    نوشته ها
    181
    امتیاز
    2,578
    سطح
    30
    Points: 2,578, Level: 30
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    395

    تشکرشده 383 در 145 پست

    Rep Power
    31
    Array
    مصباح الهدی جان وضعیت شغلی ایشون از اول مشخص بوده؟ اگه بله که چرا پدرتون از اول اینو نگفتند که شما 10 جلسه گفت و گو نکنید هم شما اذیت بشید هم اون آقا؟
    فرمودید:
    2)اصلا شاید ایشون حتی با یک شغل هم برگردن باز هم پدرم به دلیل یک مشکل دیگه....(البته احتمالات را دارم می گم)
    یعنی کلا پدرتون با این مورد خیلی موافق نیستن درسته؟

  8. کاربر روبرو از پست مفید saraamini تشکرکرده است .

    مصباح الهدی (جمعه 11 مرداد 92)

  9. #5
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 دی 94 [ 22:37]
    تاریخ عضویت
    1391-12-28
    نوشته ها
    868
    امتیاز
    9,210
    سطح
    64
    Points: 9,210, Level: 64
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,872

    تشکرشده 3,054 در 793 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظر من شما داشتین روال آشنایی رو طی می کردین که به ناگاه پدرتون وارد عمل شده و از این روال جلوگیری کرده !

    احتمال میدم در جلسه اول خواستگاری هم ایشون وضعیت شغلی مشابهی رو داشتند . یعنی این موضوع چه در جلسه اول و چه در جلسه دهم تفاوتی نکرده .

    میخوام بگم شما و خانواده تون باید همون اول تصمیم خودتون رو در مورد شغل خواستگار میگرفتین و به خاطر چیزی که تا روز آخر عوض نشده نباید اون ادم رو علاف خودتون میکردین .

    من خودم یک جلسه آشنایی داشتم وقتی دیدم دختره توقعات مالی زیادی داره از معرفم گله کردم که چرا با این که میدونست من پس اندازی نداشتم ولی شغل خوبی داشتم کسی رو معرفی کرده که توقع مالی بالایی داره ، البته بنده خدا هم تقصیری نداشت... ، حالا اگر این اتفاق برای من می افتاد مطمئنا برای من هزینه احساسی زیادی رو داشت .

    به نظر من کار درستی نکردین.


    درسته که کمی باید سنگدل بود ، اما اگر این اتفاق برای خودتون می افتاد چی ؟

  10. کاربر روبرو از پست مفید omid65 تشکرکرده است .

    مصباح الهدی (جمعه 11 مرداد 92)

  11. #6
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    268
    Array
    سارا جان بله معلوم بود!ولی ایشون از همون موقع هم دنبال کار بودن که پیدا نکردند.
    راستش من اول که هنوز مردد بودم همش خانواده از خوبیهاشون و... بهم می گفتن!!!
    آخه می دونید من یه کمی در زمینه انتخاب همسر مشکل پسندم و خانواده خوشحال شده بودن که بالاخره من نظرم به یکی مثبت شده.(بیشتر خواستگارای قبلیم را جلسه اول رد کردم.یکی جلسه سوم.)
    تو خواستگارای قبلیم (دومین خواستگارم)هم یک مورد بود که من پسندیدم که اتفاقا همه چیزش خوب بود(از نظر اعتقادی,اشتغال,تحصیلات....)و ی باز پدرم بعد از چند جلسه مخالفت کردن!!! می گفتن قدش کوتاهه.خیلی لاغره و فرهنگ خانواده(از شهرای اطراف تهران بودن). از اون به بعد دیگه من کسی را نپسندیدم تا نوبت این آقا شد...

    خلاصه من از همون ابتدا مواظب نظر بابام بودم . که مثبت بود!!!
    قضیه مخالفت پدرم از اونجا شروع شد که ما بعد از 6 جلسه رفتیم منزل ایشان.(از نظر سطح اقتصادی خیلی پایین تر.که اصلا مادیات برام مهم نیست.واقعا راست می گم)حالا از اون به بعد پدرم بهانه های مختلف میارن:
    1)ایشان چرا تا حالا کار پیدا نکردند. مسکن آینده .(از اردیبهشت اومدن خواستگاری)
    2)تو دوران نامزدی چه طوری هزینه هاشون را می دن!دستشون تو جیب پدرشونه.و این خیلی بده
    3)از نظر مذهبی مثل ما نیستن.(چون ما اونجا فهمیدیم که مدتی عروس اولشان توی خونه به اون کوچیکی با سه تا برادر شوهر زندگی می کرده!!!) این برای پدرم خیلی سنگین بود.
    4)نحوه صحبت کردن پدرشون به گونه ای نیست که حمایت کننده و امیدبخش باشه! و با صحبت کردنشون خیلی تاثیر منفی روی نظر پدرم گذاشتن.

    حالا از اون موقع دارن نکته های منفی اون بنده خدا را میگن:
    می گن تو خیلی ازون خوشگلتری!!!(البته راسته)ادب و شخصیت تو؛خانواده تو...
    دوستش که ازش تحقیق کردن فلان بوده(البته راست می گن.گویا خیلی شخصیت خوبی نداشته) و این سلیقه اون آدم را نشون میده.
    آقا امید الان که این پستتون را خوندم دوباره خیلی ناراحت شدم و الان گریه ام گرفته!!!خدا می دونه شبهای قدر چقدر براش دعا کردم.
    اصلا نمی تونم روی پایان نامه ام تمرکز کنم! ای کاش....

    - - - Updated - - -

    سارا جان بله معلوم بود!ولی ایشون از همون موقع هم دنبال کار بودن که پیدا نکردند.
    راستش من اول که هنوز مردد بودم همش خانواده از خوبیهاشون و... بهم می گفتن!!!
    آخه می دونید من یه کمی در زمینه انتخاب همسر مشکل پسندم و خانواده خوشحال شده بودن که بالاخره من نظرم به یکی مثبت شده.(بیشتر خواستگارای قبلیم را جلسه اول رد کردم.یکی جلسه سوم.)
    تو خواستگارای قبلیم (دومین خواستگارم)هم یک مورد بود که من پسندیدم که اتفاقا همه چیزش خوب بود(از نظر اعتقادی,اشتغال,تحصیلات....)و ی باز پدرم بعد از چند جلسه مخالفت کردن!!! می گفتن قدش کوتاهه.خیلی لاغره و فرهنگ خانواده(از شهرای اطراف تهران بودن). از اون به بعد دیگه من کسی را نپسندیدم تا نوبت این آقا شد...

    خلاصه من از همون ابتدا مواظب نظر بابام بودم . که مثبت بود!!!
    قضیه مخالفت پدرم از اونجا شروع شد که ما بعد از 6 جلسه رفتیم منزل ایشان.(از نظر سطح اقتصادی خیلی پایین تر.که اصلا مادیات برام مهم نیست.واقعا راست می گم)حالا از اون به بعد پدرم بهانه های مختلف میارن:
    1)ایشان چرا تا حالا کار پیدا نکردند. مسکن آینده .(از اردیبهشت اومدن خواستگاری)
    2)تو دوران نامزدی چه طوری هزینه هاشون را می دن!دستشون تو جیب پدرشونه.و این خیلی بده
    3)از نظر مذهبی مثل ما نیستن.(چون ما اونجا فهمیدیم که مدتی عروس اولشان توی خونه به اون کوچیکی با سه تا برادر شوهر زندگی می کرده!!!) این برای پدرم خیلی سنگین بود.
    4)نحوه صحبت کردن پدرشون به گونه ای نیست که حمایت کننده و امیدبخش باشه! و با صحبت کردنشون خیلی تاثیر منفی روی نظر پدرم گذاشتن.

    حالا از اون موقع دارن نکته های منفی اون بنده خدا را میگن:
    می گن تو خیلی ازون خوشگلتری!!!(البته راسته)ادب و شخصیت تو؛خانواده تو...
    دوستش که ازش تحقیق کردن فلان بوده(البته راست می گن.گویا خیلی شخصیت خوبی نداشته) و این سلیقه اون آدم را نشون میده.
    آقا امید الان که این پستتون را خوندم دوباره خیلی ناراحت شدم و الان گریه ام گرفته!!!خدا می دونه شبهای قدر چقدر براش دعا کردم.
    اصلا نمی تونم روی پایان نامه ام تمرکز کنم! ای کاش....

  12. #7
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 دی 94 [ 22:37]
    تاریخ عضویت
    1391-12-28
    نوشته ها
    868
    امتیاز
    9,210
    سطح
    64
    Points: 9,210, Level: 64
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,872

    تشکرشده 3,054 در 793 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببخشید که من ناراحتتون کردم ، واقعا معذرت میخوام .

    خب اینها رو همون اول می گفتین ، این 4 نکته ایی رو که در موقع تحقیق فهمیدین .

    من بعنوان کسی که میبینم فقط بخاطر شغل ردش کردین ، ناراحت میشم ولی وقتی این 4 تا رو خوندم ، تازه فکر می کنم که احتمالا کار درستی کردین .

    البته برای این چهار مورد هم باید تحقیق می کردین . که چرا عروسشون اون همه مدت اونجا زندگی میکرده ، بررسی میکردین اون دوستش کی هست ، چند تا دوست اونجوری داره و ... .

    در هر صورت همه چیز تموم شده و حتماً خودتون دلیلهای دیگه ایی هم داشتین که اون رو رد کردین .
    ویرایش توسط omid65 : جمعه 11 مرداد 92 در ساعت 16:38

  13. 3 کاربر از پست مفید omid65 تشکرکرده اند .

    **سهیل ** (جمعه 11 مرداد 92), saraamini (جمعه 11 مرداد 92), مصباح الهدی (جمعه 11 مرداد 92)

  14. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 خرداد 94 [ 15:09]
    تاریخ عضویت
    1392-5-05
    نوشته ها
    146
    امتیاز
    2,138
    سطح
    27
    Points: 2,138, Level: 27
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    145

    تشکرشده 307 در 119 پست

    Rep Power
    26
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مصباح الهدی نمایش پست ها
    آقای ناآشنا از وقتی که برای من گذاشتین بی نهایت ممنون.
    ان شاالله که خوشبخت بشین و کار پایان نامتون خیلی خوب پیش بره.


    این جملاتتون خیلی برای من موثر بود(چون شما یک آقا بودین):
    به نظر من یکم نسبت به عاقبت و وضعیت خواستگاراتون که به نتیجه نمی رسید سنگدل و بی رحم باشید. به شما چه ربطی داره که اونا الان چی کار می کنند الکی فکر و خیال نکنید
    اون اگه عاقل و بالغ باشه متوجه نگرانی پدرتون میشه و میره دنبال رفع نقص خود و حالا اگه خواست میاد سراغ شما و یا یکی بهتر شما
    همونطور که گفتید هیچ طرفی تعهدی نداده پس مطمین باشید اگه یکی بهتر از شما رو پیدا کنه میره سراغ اون


    برای من هم جالبه که یک آقا وسط پایان نامه اش میره خواستگاری!چون من توی این وضعیت یک سال که درگیری چند خواستگاری داشتم همش فکر می کردم که اگه من پسر بودم و حق انتخاب زمان ازدواج داشتم قطعا بعد از پایان نامه تصمیم به ازدواج می گرفتم.


    می خواستم بدونم شما که الان به سلامتی در تدارک نامزدی و...هستین؛الان فکرتون آزادتره یا زمان خواستگاری؟الان بهتر می تونید به پایان نامتون برسید؟


    منتظر نظرات سایر دوستان هم هستم.
    ممنون
    ممنونم
    جواب سوال شما رو تو جمله اخر پست قبلیم دادم
    درس تو اولویت هام از کار و ازدواج پایینتر هست ، من حتی به خاطر کار یه بار مقطع کارشناسی ارشد شریف رو ول کردم(یادمه چه ذوق و شوغی تو بعضی از فامیل بود که یه بارم شده با خودم ببرمشون تو دانشگاه!!!) من برای ازدواج به دنبال پایان درسم نیستم بلکه منتظر ثبات تو کارم بودم که خدا رو شکر بوجود اومده
    ادم باید درست اولویت های زندگیشو بچینه بعد بر مبنای اون تصمیم بگیره


    اقا امید شغل اتفاقا خیلی مهمه و میتونه تنها دلیل رد کردن باشه
    یه پسر که اولویت زندگیش میشه ازدواج بنظر من باید کنار درسش کار کنه که حداقل دیگه پول تو جیبیش رو از باباش نگیره یا حتی مثل من کنار کارش درس بخونه.
    دیگه حداقلیش اینه که جنم کار داشته باشه و در مدت کوتاهی کار پیدا کنه هر چند با حقوق کم . ایشون سه ماهی هست با این خانم اشنا شده ولی هنوز بیکار هستن


    در مورد سوال بعدیتون والا الان ذهنم ازادتره چون دیگه یکی از مهمترین تصمیمات زندگیم رو گرفتم و باقیش رو توکل کردم ولی به این معنا نیست که الان دیگه میتونم وقت بزارم برای درس
    الان که ماه رمضونه و واقعا درس خوندن سخته درضمن بالاخره برنامه ریزی برای همون مواردی که گفتید ذهن ادم رو مشغول میکنه( مثلا الان دارم فکر میکنم سرویس طلا رو الان بخرم یا بزارم چند ماه دیگه شاید طلا پایین تر اومد ) ولی فکر کنم بعد ماه رمضون و مراسمات اولیه بتونم یسری هم به استاد راهنمام بزنم
    بازم میگم نسبت به خواستگارهایی که جواب منفی میدید کاملا ( نه کمی) سنگدل باشید فقط هرجا که به نتیجه رسیدید که به دردتون نمیخوره دیگه ادامه ندید بزار اونم بره دنبال یه نفر دیگه
    دعا کردن خوبه ولی به این معنا نیست که عقل دیگه تعطیل . خدا بخواد شما رو کمک کنه با یسری وسایل کمک میکنه مثلا از طریق همون معرف یا کمک به فهمیدن وضعیت عروس های قبلی خانوادشون.
    فعلا هم برای اینکه از فکر اون پسر بیای بیرون برو سراغ پایان نامه و بچسب بهش
    موفق باشی

  15. 3 کاربر از پست مفید Naashena تشکرکرده اند .

    omid65 (جمعه 11 مرداد 92), saraamini (جمعه 11 مرداد 92), مصباح الهدی (جمعه 11 مرداد 92)

  16. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 مرداد 94 [ 18:26]
    تاریخ عضویت
    1392-1-19
    نوشته ها
    181
    امتیاز
    2,578
    سطح
    30
    Points: 2,578, Level: 30
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    395

    تشکرشده 383 در 145 پست

    Rep Power
    31
    Array
    مصباح جان من هم تقریبا شرایط شما رو دارم برای همین احساس شما رو کاملا درک می کنم
    من هم همیشه با خودم می گفتم کم اهمیت ترین چیز مادیاته و بهترین ایرادی که یه پسر می تونه داشته باشه اینه که از نظر مادی ضعیف باشه
    اما خب چند موردی که اینطوری برام پیش اومد به این نتیجه رسیدم این که میگن دختر و پسر باید از نظر مادی هم کفو باشن حرف درستیه چون تفاوت سطح مالی خودش مهم نباشه یک سری مشکلاتی ایجاد می کنه که اونا مهم میشن حالا یه کم بالاتر یا پایین تر مسئله ای نیست ولی اگر تفاوت زیاد باشه خودش یک پوئن منفی محسوب میشه مسئله شغل و استقلال مالی آقا پسر هم مسئله مهمیه تطابق فرهنگ خانواده ها هم مهمه کاش زودتر به این جمع بندی رسیده بودین ولی کاریش نمیشه کرد تقصیر شما نبوده که اینکه میگن تو انتخاب عجله نکنید و رفت و آمد کنید و کفویت طرفین و خونواده ها رو بسنجید واسه همینه دیگه حالا ممکنه آدم یه چیزی رو جلسه اول بفهمه جواب رد بده یا بعد 10 جلسه متوجه بشه خودتون رو سرزنش نکنید شکر خدا انقدر عاقل بودین که تونستین طی 10 جلسه وارد فاز احساسات نشید و عاقلانه تصمیم بگیرید(من اگه بودم نمی تونستم خداییش)
    ببینید الان فکر کردن به این قضیه فقط و فقط برای شما ضرره
    یه مدت فکر کردن به این موضوع رو برای خودتون قدغن کنین یا براش زمان خاص تعیین کنین مثلا فقط شبا قبل خواب حق دارین به این موضوع فکر کنین من خودم تو تمرکز کردن روی درسهام حین اینجور مسائل مشکل دارم برای همین نمی تونم خیلی بهتون راهکار بدم چون رطب خورده منع رطب چون کند فقط می تونم اظهار پشیمونی زیاد بکنم چون هیچکدوم از اون مسائل منجر به ازدواج نشد و فقط منو از نظر تحصیلی عقب نگه داشت مطمئنم شما تو این قضیه از من قوی تری چون تا الان موفق بودی شکر خدا و می تونی افکارت رو کنترل کنی

    - - - Updated - - -

    مصباح جان من هم تقریبا شرایط شما رو دارم برای همین احساس شما رو کاملا درک می کنم
    من هم همیشه با خودم می گفتم کم اهمیت ترین چیز مادیاته و بهترین ایرادی که یه پسر می تونه داشته باشه اینه که از نظر مادی ضعیف باشه
    اما خب چند موردی که اینطوری برام پیش اومد به این نتیجه رسیدم این که میگن دختر و پسر باید از نظر مادی هم کفو باشن حرف درستیه چون تفاوت سطح مالی خودش مهم نباشه یک سری مشکلاتی ایجاد می کنه که اونا مهم میشن حالا یه کم بالاتر یا پایین تر مسئله ای نیست ولی اگر تفاوت زیاد باشه خودش یک پوئن منفی محسوب میشه مسئله شغل و استقلال مالی آقا پسر هم مسئله مهمیه تطابق فرهنگ خانواده ها هم مهمه کاش زودتر به این جمع بندی رسیده بودین ولی کاریش نمیشه کرد تقصیر شما نبوده که اینکه میگن تو انتخاب عجله نکنید و رفت و آمد کنید و کفویت طرفین و خونواده ها رو بسنجید واسه همینه دیگه حالا ممکنه آدم یه چیزی رو جلسه اول بفهمه جواب رد بده یا بعد 10 جلسه متوجه بشه خودتون رو سرزنش نکنید شکر خدا انقدر عاقل بودین که تونستین طی 10 جلسه وارد فاز احساسات نشید و عاقلانه تصمیم بگیرید(من اگه بودم نمی تونستم خداییش)
    ببینید الان فکر کردن به این قضیه فقط و فقط برای شما ضرره
    یه مدت فکر کردن به این موضوع رو برای خودتون قدغن کنین یا براش زمان خاص تعیین کنین مثلا فقط شبا قبل خواب حق دارین به این موضوع فکر کنین من خودم تو تمرکز کردن روی درسهام حین اینجور مسائل مشکل دارم برای همین نمی تونم خیلی بهتون راهکار بدم چون رطب خورده منع رطب چون کند فقط می تونم اظهار پشیمونی زیاد بکنم چون هیچکدوم از اون مسائل منجر به ازدواج نشد و فقط منو از نظر تحصیلی عقب نگه داشت مطمئنم شما تو این قضیه از من قوی تری چون تا الان موفق بودی شکر خدا و می تونی افکارت رو کنترل کنی

  17. کاربر روبرو از پست مفید saraamini تشکرکرده است .

    مصباح الهدی (جمعه 11 مرداد 92)

  18. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 13 بهمن 03 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1391-6-06
    محل سکونت
    تهــــران
    نوشته ها
    437
    امتیاز
    13,189
    سطح
    74
    Points: 13,189, Level: 74
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,017

    تشکرشده 2,386 در 432 پست

    Rep Power
    63
    Array
    سلام
    نقل قول نوشته اصلی توسط مصباح الهدی نمایش پست ها

    خلاصه بگم الان خواستگار آخریم خیلی فکرم را مشغول کرده.10 جلسه هم با هم صحبت کردیم.خدا را شکر چون من این تالار را خونده بودم تا اونجا که می تونستم اصلا احساساتم را درگیر نکردم.به ایشان هم تلویحا گفتم که یک مشاور گفته تا زمانی که ازدواج قطعی نشده باید 50-50 فکر کرد.
    آخر سر پدرم به دلیل نداشتن شغل برای ایشان که دانشجو هستند و یک سری دلایل خودشان با ازدواج ما موافقت نکردند
    این بخش کارتون اشتباه بوده!
    یه خواستگار از اول شرایطشو میگه و اینکه دنبال کاره یعنی ممکنه فعلا کار پیدا کنه و ممکنه پیدا نکنه!اگه اولویت شما اینه که اون آدم حتما شاغل باشه وقتی متوجه شدین در جست و جوی کاره باید میگفتین معیارهای شما رو فعلا نداره و در صورتیکه شغل مناسبی پیدا کرداگر باز هم مایل بود میتونن تماس بگیرن و برای جلسات معارفه و آشنایی و شناخت اقدام کنید
    شرایط اولیه ی یه خواستگار مهمه!باید خودت و خانوادت دقیق این شرایط رو مشخص کنید و اگه معیارهای اولیه تون مثله شغل و وضعیت اعتقادات و شرایط خانوادگی و... رو نداشتن نیازی به پذیرش و گرفتن وقت خودت و خواستگار با احتمال تغییر شرایطش نیست!
    این توافقات را با پدر و مادرت هم داشته باش!
    سبک و سنگین کردن و بررسی شرایط رو از همون اولین تماس باید شروع کنید و هیچ احتمالی و فرضی هم این وسط نباشه
    خودت و خانوادت باید ببینین این آدم همینی که هست قابل پذیرش برای همسری شما هست یا نه!
    شرایط مالی قابل تغییره اما ممکنه این تغییر با سرعتی که شما میخواین و در طی چند ماه خواستگاری اتفاق نیفته!باید قبل از ورود خواستگارهایی که شرایط مالی مساعدی ندارن ببینی با فرض مستعد بودن اون پسر,خوت میتونی صبور باشی در برابر بیکاری و بی پولی و...تا ایشون کار پید کنه و شرایط مالیش خوب بشه؟ اگه خودت میتونی و خانوادت هم مشکلی با این قضیه ندارن شناخت رو شروع کن و اگه نمیتونی تمام مراسم رو بنداز برای زمانی که شرایط مالیشون مناسب شد و وقت و فکر خودت و اون پسر رو نگیر چون ممکنه مثله این خواستگارت تو دوره ی شناخت نتونه شغل مناسب پیدا کنه و به خاطر شرایطی که از اول مشخص بوده و باید همون اول بررسیش میکردید رد بشه
    این خواستگار هم تموم شده ,دیگه بهش فکر نکن و به دید یه تجربه بهش نگاه کن
    .فقط سعی کن این مسائل رو با خودت و خانوادت حل کنی
    ویرایش توسط taraneh89 : جمعه 11 مرداد 92 در ساعت 19:51

  19. 3 کاربر از پست مفید taraneh89 تشکرکرده اند .

    e-lampard (دوشنبه 01 اردیبهشت 93), omid65 (جمعه 11 مرداد 92), مصباح الهدی (جمعه 11 مرداد 92)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مشکل بی انگیزگی و بی هدفی خستم کرده
    توسط odlar در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: دوشنبه 22 دی 93, 11:05
  2. از رویا بافی خسته شدم دلم شور آینده رو میزنه
    توسط پونیو در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: پنجشنبه 02 مرداد 93, 17:41
  3. من نمیدونم چی میخوام ، فاقد انگیزه و هدف هستم ، شما بگید مشکلم چیه؟
    توسط vahid* در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 69
    آخرين نوشته: سه شنبه 20 اسفند 92, 14:41
  4. خواهرم مادرمون رو کتک میزنه - چه کار کنم؟ - نگران بقیه خواهرهایم هستم
    توسط کوثر تنها در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: دوشنبه 25 دی 91, 03:17

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:33 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.