به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 8 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 75
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 مرداد 92 [ 18:23]
    تاریخ عضویت
    1392-5-02
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    412
    سطح
    8
    Points: 412, Level: 8
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    25

    تشکرشده 23 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    زنم دیگه برام یه غریبه شده

    این لینک تاپیک قبلیم.
    http://www.hamdardi.net/thread-29354.html
    حس کردم باید یه جا دیگه شروع کنم به نوشتن چون دیگه کار از کار گذشت.از همه ی دوستان ممنونم
    الان اعصابم به شدت خرده.دیروز با زنم رفتیم مشاوره.اول ایشون تنها رفت تو. بعد که نوبت من شد و رفتم تو حرفامو زدم.مشاور ایشونم آخر صدا کرد که بیان. اونوقت وسط حرفا یهو خانومم قاطی کرد که تو کافری و تمام خانواده ت هم کافرن و دخترای فامیلتون همه خرابن.تو منو مجبور کردی سر عقد لباس باز بپوشم گناه کنم تو با تمام دخترای فامیلت رابطه داری...
    یعنی بهتون بگم من از خجالت مردم جلوی مشاور. فقط نگاهش کردم.گفتم باشه پاشو بریم.تو راه هیچکس حرف نزد.فقط گفت لباس عروسمو میخوام بدم کاملاً پوشیده بدوزن(واقعاً چه ربطی داشت؟!) مجلسم باید کاملاً جدا باشه. من هیچی نگفتم.رسیدیم خونه ی ما. زنگ زدم خونه ی باباش گفتم آب دستتونه بذارین زمین بیاین. از اونورم زنگ زدم یکی از محضر دارهای آشنام گفتم بیا خونه مون. همه اومدن گفتم دیگه این خانومو نمیخوام.این مهرش(چک در آوردم قیمت سکه ها رو به نرخ روز حساب کردم چک نوشتم!). اینم تمام وسایلی که براش خریدم همه مال خودش.حتی طلاها هم مال خودش.لباساشم ریختم جلوش. به عاقد گفتم طلاقو بخون. یک وضعی شده بود. زنم کلی گریه و جیغ و داد کرد حتی چند تا ظرفو شکوند.کلی تهمت چرت و پرت در مورد اینکه زیر سر من بلند شده بهم زد.(این رفتارای هیستریکشو که دیدم واقعاً حالم بهم خورد) مادر و پدرش هی میپرسیدن مگه چی شده.گفتم اصلا حوصله ی توضیح دادن ندارم.همین امشب برش دارین ببرین این دیگه زن من نیست.از یه غریبه هم غریبه تره. مادر و پدر من هاج و واج مونده بودن...آخرش با اصرار پدر و مادرا حاضر شدم اون لحظه دست بکشم از طلاق.حتی مادرش گفت شما که داشتین تدارک عروسی میدیدن گفتم ما نه دخترتون به تنهایی!...
    اصلا نمیدونم قراره چی بشه. فقط میدونم حالم ازش بهم میخوره وقتی یادم میاد چه تهمت های زشتی به من و خانواده م زد.

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 شهریور 92 [ 22:38]
    تاریخ عضویت
    1391-10-01
    نوشته ها
    124
    امتیاز
    783
    سطح
    14
    Points: 783, Level: 14
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    190

    تشکرشده 264 در 100 پست

    Rep Power
    25
    Array
    سلام آقا نیما.چرا انقد عصبی و عجولانه.زنتون ناپخته عمل کرد شما چرا؟مشاور هیچی نگفت؟
    آرامش خودتون را حفظ کنید .خیلی سنجیده تر و بهتر از این ها میتونید مشکلتون راحل کنید .من فکر میکنم هردوتون فکر میکنید روی رینگ بوکس هستین و نباید توی این رقابت شکست بخورید.رفتار خانمتون حتما براتون ناراحت کننده بوده اما رفتار شما هم دست کمی از زنتون نداشته و نسنجیده عمل کردین.در میودن گذاشتن جدایی با خانواده اینم به این شکل نه تنها مشکلی از شما کم نمیکنه که اوضاع هم بدتره میکنه.بذارید اوضاع آروم بشه.هم از جانب شما و هم خانمتون.فعلا چند روزی همه چیز مسکوت بذارین و به نظر من حتی میتونید از هم بخواین که با هم ارتباطی توی این چند روز نداشته باشین.اینکه میگم ارتباط حتی مربوط به دعوای امروزتون.مشاوره هم ادامه بدین حتی بدون همسرتون.خیلی میتونه کمکتون کنه.شما حتی اگه قرار بشه از هم جدا بشین بهتره با خاطره خوش و احترام متقابل از هم جدا بشین نه با ناراحتی و توهین به هم.

  3. 2 کاربر از پست مفید یکی مثل شما تشکرکرده اند .

    reihane_b (شنبه 05 مرداد 92), tamanaye man (شنبه 05 مرداد 92)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 خرداد 94 [ 15:09]
    تاریخ عضویت
    1392-5-05
    نوشته ها
    146
    امتیاز
    2,138
    سطح
    27
    Points: 2,138, Level: 27
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    145

    تشکرشده 307 در 119 پست

    Rep Power
    26
    Array
    من تازه عضو شدم ولی از مدتی قبل با این فروم اشنا شدم و از مطالبش استفاده کردم
    من مشاور نیستم ولی نظر خودمو میگم که البته اگه مشاورا نظر بزارن نظر اونا ارجحه
    من تاپیک قبلیتون رو خونده بودم
    من خودم اعتقادات مذهبی دارم ولی شما رو درک می کنم .هم کفو بودن از لحاظ اعتقادی مهمه
    همونطور که من برای خودم همسری با اعتقادات مذهبی می پسندم برای شما قطعا نه چون اون موقع هم کفو نیستید مثل الان
    ولی مشکل اینجاست که در اول اشناییتون هم کفو بودین مثالشم جشن عقدکنون بوده(حالا بماند که الکی میگه اجباری بوده لباسش)
    در عین حال بنظر منم با توجه به سن ایشون ممکنه دوباره نظراتشون عوض بشه ولی با توجه به سن شما و صحبت هاتون قطعا شما نظراتتون عوض نمیشه و الانم مهم نیست عقاید مذهبی ایشون درسته یا شما مهم تضاد در اعتقادات هست
    بنظر منم شروع زندگی مشترک اشتباهه ولی پایانشم رابطه هم بازم زوده به دلیلی که در بالا گفتم
    شما کار درستی کردید رفتید پیش مشاور ولی کار بسیار بدی کردید بعد از مشاوره اون جنجال رو به پا کردید
    شما نگفتید مشاور چی گفته
    کسی که میره پیش مشاور نباید تا پایان دوران مشاوره تصمیم اخرش رو بگیره
    حالا بر فرض که شما تصمیم نهایی رو گرفتید این چه رفتار زشتی بود که با اون دختر و خانوادش کردید
    تحقیر از این بالاتر بود که بکنید ؟!!!
    شما بدون اینکه قبلش خانوداه دختر و حتی خانواده خودتون رو مطلع از تصمیم کنید عاقد رو هم خبر کردید !!!
    رک بگم رفتارتون به سنتون نمی خوره
    در ضمن تو دعوا حلوا خیرات نمی کنن ولی منکر این نمیشم که ایشون واقعا حرفای زشتی زده و بنظر من از یه ادم مذهبی بعیده ولی شما که سنت بیشتره باید حواست بیشتر به اعمالت باشه
    بنظرم زیادی مستقل تصمیم گرفتی بزار یکمی هم حالا که خانواده ها با خبر شدن اونا هم نظرشون رو بدن و صحبت بکنن ببین چی میشه
    ویرایش توسط Naashena : شنبه 05 مرداد 92 در ساعت 01:16

  5. 3 کاربر از پست مفید Naashena تشکرکرده اند .

    reihane_b (شنبه 05 مرداد 92), tamanaye man (شنبه 05 مرداد 92), یکی مثل شما (شنبه 05 مرداد 92)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 29 خرداد 95 [ 18:02]
    تاریخ عضویت
    1392-4-12
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    2,946
    سطح
    33
    Points: 2,946, Level: 33
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 104
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    11

    تشکرشده 22 در 10 پست

    Rep Power
    22
    Array
    سوا از رفتار همسرتون تو این مدت و با توجه به سن کمشون!..بنظرم رفتار شما در شان یه مرد 32ساله نیسسسسسسسسست...مخصوصا اینکه واسه مهریه ش چک کشیدین...خیلی خیلی زشت بوده کارتون...لااقل باید قبلش با خونوادش مطرح میکرین شاید خود خونوادش خیلی اروم و بی دغدغه حلش میکرد...معذرت میخوام ولی فکر کردن به کارتون برام خیلی سخته...بازم میگم رفتار خانمتون درست نبوده ولی............امیدوارم یکم منطقی تر و صبورانه تر رفتار کینن...توکلتون بخدا باشه

  7. 4 کاربر از پست مفید henma تشکرکرده اند .

    reihane_b (شنبه 05 مرداد 92), tamanaye man (شنبه 05 مرداد 92), taraneh89 (شنبه 05 مرداد 92), یکی مثل شما (شنبه 05 مرداد 92)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 26 آبان 92 [ 23:58]
    تاریخ عضویت
    1392-4-13
    نوشته ها
    51
    امتیاز
    439
    سطح
    8
    Points: 439, Level: 8
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    17

    تشکرشده 68 در 33 پست

    Rep Power
    0
    Array
    جالبه که تو اون وضعم خانومتون تو فکر لباس شب عروسی بودن !!! به نظر میاد واکنششون تو اون لحظات بالغانه نبوده

    ولی چیزی که از ظاهر نوشتتون برمیاد اینه که اون خانوم روی رفتار و سکنات و جملات خودشون کنترل نداشتن و شما هم تا حدی در نحوه ابراز عصبانیتتون زیاده روی کردید

    خب شما که جلوی مشاور وو تو مسیر خونه انقد کنترل شده برخورد کرده بودید میتونستید آخرشو اینجوری طوفانی نکنید

    باید بذارید تا چند روز گردوخاکا بخوابه بعد بشینید اول با پدر مادرش مثه دو تا انسان عاقل و بالغ حرف بزنید و دلیل کار اون شبتونو بگید ......

  9. 4 کاربر از پست مفید سیمین‌دخت تشکرکرده اند .

    del (یکشنبه 06 مرداد 92), reihane_b (شنبه 05 مرداد 92), sanjab (شنبه 05 مرداد 92), tamanaye man (شنبه 05 مرداد 92)

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 تیر 94 [ 05:14]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    284
    امتیاز
    3,610
    سطح
    37
    Points: 3,610, Level: 37
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    517

    تشکرشده 294 در 168 پست

    Rep Power
    41
    Array
    میدونم الان همه میان دعوام میکنن اما شما و خانمتون تابلوئه که از لحاظ اعتقادی بهم نمیخورین . خانمتون تازه راهشو پیدا کرده و میخواد اون راهشو ادامه بده اما در عین حال به شما هم علاقه داره و بین شما و اعتقاداتش مونده و نمیدونه باید چی کارکنه

    شما اگه خانمت رودوس داشته باشی باید با همین عقیده و پوشش دوسش داشته باشی نه هم که توافق کنین سر این قضیه که یا شما یا اعتقاداتش نمیشه که همیشه جنگ و دعوا باشه

  11. 2 کاربر از پست مفید ساحل75 تشکرکرده اند .

    mah naz (شنبه 05 مرداد 92), reihane_b (شنبه 05 مرداد 92)

  12. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 آبان 93 [ 14:29]
    تاریخ عضویت
    1392-1-21
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    1,279
    سطح
    19
    Points: 1,279, Level: 19
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.به نظرمن شما به هیچ عنوان نباید به خانواده همسرتون تلفن میزدین و از همه بدتر به محضر دار! میدونم خانمتون بد حرف زدن ولی حتما چیزایی هست که تا این حد ناراحتش کرده البته نمیخوام به ایشون حق بدم و نمیگم تا چیکار کردی که ناراحت شدن فقط اینو میگم که شاید یه چیز خیلی کوچیک ایشونو خیلی داغون کرده.به نظر من صبر کنین تا یکم حالتون عادی شه مثلا چند روز بعدش با همسرتون یه قرار بذارین که فقط 2 نفره با هم بحرفین هیچ کسی نباشه!اول بگین که از دستش ناراحتین البه نه با دعوا... بعدش سنگاتونو وابکنین و تموم حرفاتون. اروم بهم بگین ببینین به درد هم میخورین یا نه خلاصه اگه این دعواها نباشه ادم قدر لحظات شیرین زندگیشو هرگز نمیفهمه درضمن سعی کنین تلقین رو که هی میگین ازش متنفرین از خودتون دور کنین حتما الان خانمتون خیلی پشیمونه ادم موقع دعوا فقط دوست داره طرفشو تخریب کنه ولی بعدا دودش چشم خودش میره و همیشه سعی منین مشکلاتون 2 نفره حل کنین این خیلی مهمه

  13. کاربر روبرو از پست مفید محیا 123 تشکرکرده است .

    reihane_b (شنبه 05 مرداد 92)

  14. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 مرداد 92 [ 01:16]
    تاریخ عضویت
    1392-5-05
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    21
    سطح
    1
    Points: 21, Level: 1
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اگه واقعاً اینقدر تفاوت عقیده دارین، جدا شین. خیلی رک. ولی اگه بهش علاقه داری حتی یه درصد (می‌دونم الان عصبی هستی ولی به دلت رجوع کن) خب بعضی وقت‌ها باید یکی گذشت کنه دیگه مگه نه؟ صبر کن یخورده شاید رفتارش تغییر کرد. به این نکته هم توجه کن که با هم رابطه داشتین و اون دیگه دختر نیست.

    نیما جان یکی از آشناهای ما شرایطشون مثل شما بود خانم خیلی مذهبی بودن ولی آقا خیلی معمولی (داداش زنداییم) هشت سال زندگی کردن ولی آخر جدا شدن.

    نه شما آدم بدی هستی نه خانمتون، ولی مناسب هم نیستین.

  15. کاربر روبرو از پست مفید efsin تشکرکرده است .

    mah naz (شنبه 05 مرداد 92)

  16. #9
    Banned
    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 آذر 92 [ 09:58]
    تاریخ عضویت
    1392-4-12
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    432
    سطح
    8
    Points: 432, Level: 8
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 9 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ، اوضاع خیلی قاطی شده ، هم شما هم اون خیلی خیلی غیر معمولید! به نظرم دیگه اصلا برای ازدواج عجله نکنید خاطره ها فراموش نمیشن تا نرسیدن به تفاهم کامل اسم ازدواج رو هم نیارید از طرفی برای طلاق هم اصلا اصلا عجله نکنید بعد از این همسرتون یه فرشته بی عیب و نقص منتظرتون نیست ...به نظرم شما برای آشتی پیش قدم نشید بذارید اون قدم اول رو برداره اما بعداز قدم اول اون شما کلی معذرت خواهی کنید گل بخرید هدیه بخرید تا از دلش در بیارید...بعد هم با هم حرف بزنیدشاید به تفاهم رسیدید.

  17. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 بهمن 95 [ 11:36]
    تاریخ عضویت
    1392-4-15
    نوشته ها
    123
    امتیاز
    4,459
    سطح
    42
    Points: 4,459, Level: 42
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    141

    تشکرشده 70 در 40 پست

    Rep Power
    24
    Array
    فقط یه چیز میگم پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایان است

  18. 2 کاربر از پست مفید mah naz تشکرکرده اند .

    sanjab (شنبه 05 مرداد 92), آبان دخت (شنبه 05 مرداد 92)


 
صفحه 1 از 8 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:13 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.