به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 11 بهمن 98 [ 21:22]
    تاریخ عضویت
    1390-1-21
    محل سکونت
    یه جای دور دور دور
    نوشته ها
    662
    امتیاز
    12,717
    سطح
    73
    Points: 12,717, Level: 73
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 133
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,167

    تشکرشده 2,912 در 637 پست

    Rep Power
    87
    Array

    Pencil دائم منتظر وقوع یک رویدادم ولی نمیدونم اون چیه ؟ انگار تا وقتی پیش نیاد نمی تونم درست به زندگیم برسم

    سلام
    خوب عنوان تاپیکم یکم طولانی شد ولی خوب به نظرم گویای مشکلم باشه.
    من خیلی وقته دارم همین طوری زندگی میکنم چه جوری بگم انگار اینی که الان هستم نباید باشم یا اینجایی که هستم نباید باشم یا تا اون جایی که دوست دارم نباشم نمی تونم زندگی کنم انگار خیلی گنگ شد بزارین یکم تمرکز کنم شاید بهتر مشکلمو بگم
    نمی دونم اون چیه که تا اتفاق نیافته من نمی تونم تو زندگیم برنامه ریزی کنم یعنی دچار روزمرگی شدم نه میتونم به کارم درست برسم و نه حالشو دارم که به پیشرفت فکر کنم گاه گاهی هم میرم تو رویا و یه جورایی انگار "ذهن لحظه ام" از کار افتاده یعنی تو حال نیستم یا تو گذشته ام یا تو آینده . یهو میرم تو خلأ.

    این روزا به این نتیجه رسیدم که خودشناسی مو بیشتر کنم و اصلاً خودمو و روحیاتمو بیشتر بشناسم و ببینم نقاط ضعف ام چیه تا یه جاهایی هم پیش رفتم یادگیریم و تمرکزم به شدت پایین اومده وقتی میرم سراغ خوندن یه مطلب به سرعت دلزده میشم و ولش میکنم نه به اون اشتیاقی که رفتم سراغش و نه به اون رها کردن یکباره. یه جورایی حس میکنم موج رفتاریم سینوسیه. گرچه بعضی رفتارهام به کمالگراها میخوره و یه جورایی با اینکه منطق فازی رو قبول دارم همش صفر و یکم. میدونین جالب چیه من مشکلاتمو میدونم اما نمیدونم که چرا نمی خوام بهشون پاسخ بدم یا در واقع میخوام اما نمی توانم!
    انگار زندگی من هنوز شروع نشده هی امروز و فردا میکنم همه کارهام شده دقیقه نود و اونم با کلی فشار . برنامه ریزی خوب میکنم اما نمی تونم بهش عمل کنم تا یه موضوعی برام پیش میاد همش میره تحت الشعاع. تمرکز فکریمو به شدت از دست دادم فقط انگار روزها و ساعت هام میگذره.
    یه چیز مهم دیگه به شدت خسته میشم با اینکه کارم اصلاً فیزیکی نیست و فکریه و اونم طوری که تحت فشار نیستم و کارهامو هی امروز و فردا میکنم ولی بازم حتی روزهای تعطیل که خونه هستم انگار کوه کنده باشم به شدت احساس ضعف جسمی و خستگی میکنم خستگی رو از هر دو مدلش دارم هر جسمی هم روحی. خداییش موندم این چیه که باید اتفاق بیافته که من شاد بشم و شروع کنم به زندگی؟ خودم هم میدونم باید بپذیرم کجام و چی هستم و در لحظه زندگی کنم اما نمی دونم چرا نمی تونم . خوب یه دلیلش شاید اینه که از وضعیت و زندگیم راضی نیستم گرچه خداروشکر به قول همسرم باید خداروشکر کنم و کار دارم و جایی هم واسه خوابیدن. ولی بازم انگار یه چیز مهمی کمه. یه جورایی کمال گرایانه هدف های بزرگی واسه خودم می گذاشتمو و فکر میکردم اگه بهش برسم انگار دنیا رو بهم دادن ولی بعد از اینکه به هدف هام رسیدم اصلاً اونجور که فکر میکردم شاد نشدم و یا شاید شادیم خیلی زودگذر بود . وقتی چند تا کار با هم دارم نمی تونم همزمان انجام بدم باید یک کار رو تموم کنم و خیالم راحت بشه بعد برم سراغ کار بعدی. و خوب این یک عیبه چون زمان زیادی رو از دست میدم . فعلاً فکر کنم زیاد شد همین رو داشته باشین تا بعد. منتظر راهنمایی همه دوستای گلم از کوچیک تا بزرگم هستم .
    نمی دانم چه کرده ام
    اما
    می دانم به تو نیاز مندم


  2. 5 کاربر از پست مفید rozaneh تشکرکرده اند .

    reihane_b (دوشنبه 26 فروردین 92), sanjab (چهارشنبه 28 فروردین 92), فرشته اردیبهشت (چهارشنبه 28 فروردین 92), باران بهاری11 (دوشنبه 26 فروردین 92), صاعد (سه شنبه 27 فروردین 92)

  3. #2
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    791
    Array
    یک نکته در مورد خستگی تون بگم. بقیه اش را انشالله دوستان کارشناس جواب می دهند.

    توی خونه ای که یک بچه نوزاد هست تا مدتها ( تا زمانی که خوابش بشه مثل بزرگترها یا نزدیک به اون) این خستگی هست. برای مادر بچه بیشتر، ولی اطرافیان هم بخاطر به هم خوردن نظم زندگیشون خسته و کلافه می شن.
    ضمن این که خانمتان هم الان بخاطر نگهداری بچه خسته است و کمتر می تونه به شما رسیدگی کنه و خستگی های اون شما را هم بی حس و حال می کنه.
    برای این که این خستگی کمتر بشه و کنترلش کنید و به خانمتون هم فشار نیاد، بهتر هست که نگهداری از نوزاد را شیفتی کنید. هر دوتون شاداب تر می شید و به همدیگه انرژی می دید.

  4. 5 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    reihane_b (دوشنبه 26 فروردین 92), rozaneh (دوشنبه 26 فروردین 92), کامران (دوشنبه 26 فروردین 92), باران بهاری11 (دوشنبه 26 فروردین 92), صاعد (سه شنبه 27 فروردین 92)

  5. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 11 بهمن 98 [ 21:22]
    تاریخ عضویت
    1390-1-21
    محل سکونت
    یه جای دور دور دور
    نوشته ها
    662
    امتیاز
    12,717
    سطح
    73
    Points: 12,717, Level: 73
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 133
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,167

    تشکرشده 2,912 در 637 پست

    Rep Power
    87
    Array
    شیدای عزیز ممنون . نوزاد و قضیه اش خوب تازگی داره ولی من این خستگیم مال الان و بعد نوزاد نیست ضمن اینکه معلومه که شیفتی کردیم کلاً وقتی من میرم از سر کار به خونه (عجب فاعل و مفعولی شد!) بچه رو میدن بغل من تا شب!
    اما خوب خستگیم مال این قضیه نیست چون از قبل از بدنیا اومدن کوچولوم اینطوری بودم به هر حال ممنونم ازت.
    نمی دانم چه کرده ام
    اما
    می دانم به تو نیاز مندم


  6. 4 کاربر از پست مفید rozaneh تشکرکرده اند .

    reihane_b (دوشنبه 26 فروردین 92), کامران (دوشنبه 26 فروردین 92), شیدا. (دوشنبه 26 فروردین 92), صاعد (سه شنبه 27 فروردین 92)

  7. #4
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    791
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط roozaneh نمایش پست ها
    معلومه که شیفتی کردیم کلاً وقتی من میرم از سر کار به خونه بچه رو میدن بغل من تا شب!
    عجب شیفتی!

  8. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    reihane_b (دوشنبه 26 فروردین 92), باران بهاری11 (دوشنبه 26 فروردین 92)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 28 شهریور 00 [ 14:58]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    604
    امتیاز
    13,683
    سطح
    76
    Points: 13,683, Level: 76
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 367
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,960

    تشکرشده 2,293 در 573 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    من خیلی وقته دارم همین طوری زندگی میکنم چه جوری بگم انگار اینی که الان هستم نباید باشم یا اینجایی که هستم نباید باشم یا تا اون جایی که دوست دارم نباشم
    منم همینطور :(

    آقای روزانه شما خیلی خوب تونسی مشکلت رو پیدا کنی وراهشم تا حدودی میدونی...

    شما دچار افسردگی هستی؟این چیزایی که میگه بعلاوه پستای دیگه ات اینجور برداشت کردم!!:rolleyes:
    شما داری خودتو اذیت میکنی،به خودت خیلی سخت گرفتی.هر چی که بدست میاری باز میخوای یه آرزوی جدید پیدا کنی و برای رسیدن به اون تلاش کنی.باز به این آرزو رسیدی میگی نه من باید به فلان چی برسم....

    این خیلی خوبه اگه باعث پیشرفت شما میشه، ولی خودتو تشویق نمیکنی بخاطر رسیدن به این همه قله های موفقیت. چرا؟
    شما خودتو دوست نداری. میخوای مدام یه آرزو برای خودت بسازی یه رویا، که اگه به این رسیدم یعنی من خیلی موفق شدم!

    داری برای خودت مدام شرط وشروط میذاری. چرا انقد شرط میذاری برای خوشحالی.

    اگه درهر لحظه از زندگی شاد باشی اینجوری یه عمر شادی.

    یه جا میخوندم نوشته بود: اگه در هر لحظه(هر ثانیه هر دقیقه...) از اون کاری که داری انجام میدی لذت ببری اینجوری آخر روز میبینی کلی لذت بردی از زندگی...
    مثلا لحظه ای که چای میخوری فقط به چای خوردن فکر کن وازش لذت ببر. میبری؟؟
    لحظه ای که کنار همسرت هستی به هیچی فکر نکن و فقط از کنار اون بودن لذت ببر.

    وقتی فرزندت گریه میکنه وشما میخوای آرومش کنی لحظه ی قشنگیه وقتی که پدر فرزندش رو در آغوش گرفته،پس لذت ببر...

    اینا شعار نیس واقعا.چون شما داری بهترین لحظه های زندگیت رو با تصور رویاها وآرزوهای دست یافتنی یا دست نیافتنی میگذرونی...ولی الان شما به اون چیزی که سالها پیش میخواستی رسیدی،چرا از خودت تشکر نمیکنی؟ چرا قدر خودتو نمیدونی؟ قدر لحظه هایی که دیگه تکرار نمیشن چون دیگه جوونی تکرار نمیشه...

  10. 3 کاربر از پست مفید reihane_b تشکرکرده اند .

    rozaneh (چهارشنبه 28 فروردین 92), باران بهاری11 (چهارشنبه 28 فروردین 92), صاعد (سه شنبه 27 فروردین 92)

  11. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 11 بهمن 98 [ 21:22]
    تاریخ عضویت
    1390-1-21
    محل سکونت
    یه جای دور دور دور
    نوشته ها
    662
    امتیاز
    12,717
    سطح
    73
    Points: 12,717, Level: 73
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 133
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,167

    تشکرشده 2,912 در 637 پست

    Rep Power
    87
    Array
    سلام ریحانه عزیز ممنون از راهنماییت.
    بعضی وقتا میدیدم که دوستانی میان و میگن باید حتماً تاپیکمون رابطه و دوستی و خیانت و مشکل جنسی و ... باشه تا بیان و جواب بدین ؟ بعد خود من یکی از اونایی بودم که میگفتم نخیر اینطور نیست و دوستان ، مخصوصاً مدیران به هم تاپیک ها به یک اندازه نظر دارند . ولی حالا فکر میکنم خوب گاهی اونا راست میگفتن و روند همدردی یه جورایی عادت کرده که به یک تیپ مسائل توجه بیشتری بکنه نمیدونم خوبه یا بد . شاد باشین
    نمی دانم چه کرده ام
    اما
    می دانم به تو نیاز مندم

    ویرایش توسط rozaneh : چهارشنبه 28 فروردین 92 در ساعت 08:17

  12. 2 کاربر از پست مفید rozaneh تشکرکرده اند .

    reihane_b (چهارشنبه 28 فروردین 92), باران بهاری11 (چهارشنبه 28 فروردین 92)

  13. #7
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 93 [ 21:26]
    تاریخ عضویت
    1391-7-26
    نوشته ها
    365
    امتیاز
    2,710
    سطح
    31
    Points: 2,710, Level: 31
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,715

    تشکرشده 2,343 در 504 پست

    Rep Power
    0
    Array
    روزنه جان گاهی اوقات ما به مشاوره یا راهنمایی خیلی تخصصی نیاز نداریم فقط باید به حرفامون فکر کنیم به حرف های دوستامون فکر کنیم همین
    ریحانه حرفاش قشنگ بود
    اما می دونی نظر من چیه شما هنوز یه هدف مشخص تو زندگیت نداری برا همین سردرگم هستی برا همین احساسه خستگی می کنیی چون نمی دونی برای چی داری تلاش می کنی.
    روز جمعه خسته ایی چون برنامه خاصی برا اون روز نداری نمی دونی باید یه روز تعطیل رو چطور گذروند. برا روزهات برنامه ریزی کن کاراتو نظم بده کارای عقب افتاده رو زودتر به نتیجه برسون و یه هدف برا خودت درست کن برا هدفی مشخص تو زندگی تلاش کن .
    نمی دونم حرفام درسته یا نه اما این نظر شخصی من بود

  14. 2 کاربر از پست مفید صاعد تشکرکرده اند .

    reihane_b (چهارشنبه 28 فروردین 92), باران بهاری11 (چهارشنبه 28 فروردین 92)

  15. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 07 تیر 92 [ 11:23]
    تاریخ عضویت
    1391-2-03
    نوشته ها
    141
    امتیاز
    1,341
    سطح
    20
    Points: 1,341, Level: 20
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 59
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    299

    تشکرشده 333 در 115 پست

    Rep Power
    28
    Array
    آیا همیشه دنبال یه اتفاق خاص هستید تا به واسطه اش همه حس تون خوب بشه و یه شروع موفق و بی نقص توی زندگی داشته باشید؟! دقیقا مثل من!
    من خودم فهمیدم این نوع رفتارم ریشه در وسواس+کمالگراییم داره و ریحانه عزیز حرف بسیار قشنگی زدن تنها راهی که میشه باهاش مقابله کرد اینه که این فکر «از یه جایی همه چیز متحول میشه» را رها کنیم و در لحظه زندگی کنیم و همه خوب و بد خودمون را بپذیریم
    امیدوارم مشکلتون را درست فهمیده باشم چون چیزی که توصیف کردین خیلی اوقات در منم دیده میشه و تنها با پذیرش همه چیز و دقت به اکنون می توونم ازش رها بشم
    در ضمن در مورد اون نقدتون از تالار که همه تاپیک های طلاق و خیانت و رابطه های اشتباه خیلی طرفدار داره واقعا موافقم!!

  16. 2 کاربر از پست مفید اندیشه 22 تشکرکرده اند .

    reihane_b (چهارشنبه 28 فروردین 92), باران بهاری11 (چهارشنبه 28 فروردین 92)

  17. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 خرداد 93 [ 13:17]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    نوشته ها
    149
    امتیاز
    1,443
    سطح
    21
    Points: 1,443, Level: 21
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    182

    تشکرشده 105 در 70 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    تک تک حرفها و جملاتتون رو درک کردم وقتی خوندم.
    چون خودم دقیقا همین مشکلو دارم .دقیقا!
    حس می کنم از زندگیم لذت نمیبرم با اینکه از خیلی از هم ردیفای خودم شرایط زندگی بهتری دارم .
    فقط با تفاوت اینکه من دخترم و مجردم .
    و یه مشکل دیگه هم که دارم اینه که خیلی استرس و اضطراب دارم.نمیدونم شمام همینین یا نه.
    در هر صورت تصمیم گرفتم به یه روانشناس یا روانپزشک مراجعه کنم حتی اگه کمکی هم نکنه راه دیگه ای وجود نداره.
    به شمام پیشنهاد میکنم این کارو انجام بدین .
    موفق باشین.

    - - - Updated - - -

    سلام
    تک تک حرفها و جملاتتون رو درک کردم وقتی خوندم.
    چون خودم دقیقا همین مشکلو دارم .دقیقا!
    حس می کنم از زندگیم لذت نمیبرم با اینکه از خیلی از هم ردیفای خودم شرایط زندگی بهتری دارم .
    فقط با تفاوت اینکه من دخترم و مجردم .
    و یه مشکل دیگه هم که دارم اینه که خیلی استرس و اضطراب دارم.نمیدونم شمام همینین یا نه.
    در هر صورت تصمیم گرفتم به یه روانشناس یا روانپزشک مراجعه کنم حتی اگه کمکی هم نکنه راه دیگه ای وجود نداره.
    به شمام پیشنهاد میکنم این کارو انجام بدین .
    موفق باشین.

  18. کاربر روبرو از پست مفید m_eros تشکرکرده است .

    باران بهاری11 (پنجشنبه 29 فروردین 92)

  19. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 22 مهر 03 [ 23:00]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,571
    امتیاز
    40,154
    سطح
    100
    Points: 40,154, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,267

    تشکرشده 6,894 در 1,489 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    326
    Array
    سلام روزانه عزیز

    این 3 حالت داره :

    1)این که شما ادم کمال گرایی هستین و از خودتون راضی نمیشین .ببینین چقدر به جیزایی که خواستین رسیدین؟

    2؟اینکه واقعا یه خلایی تو زندگیتون هست که واقعا شما رو اذیت میکنه وباعث میشه اون نیاز رو تو قالب چیزای دیگه و بشکل دیگه دنبالش بگردین...

    چی تو زندگیتون براتون حیاتیه و بسیار مهم ایا بهش رسیدین؟یا ناراضی هستین؟

    3)میتونه به هر 2 تا دلیل بالا باشه

    خودتون چی فکر میکنید؟

    من حرفای دوستان رو نخوندم اگه تکراریه ببخشین.

  20. کاربر روبرو از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده است .

    باران بهاری11 (پنجشنبه 29 فروردین 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پیشنهاداتی برای ایجاد تنوع در زندگی
    توسط shabe niloofari در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 22 مهر 91, 18:04
  2. پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: جمعه 06 آذر 88, 19:37

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.