به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 20
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 21 مهر 03 [ 03:24]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,691
    امتیاز
    44,059
    سطح
    100
    Points: 44,059, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,911 در 1,649 پست

    Rep Power
    349
    Array

    لطف <> وظیفه !

    سلام

    این مسئله بارها برای من پیش میاد: اینکه فردی بخاطر لطفی که بهش داشتم، برام وظیفه تعریف کنه! (این افراد معمولا از هم کلاسی ها یا آشنایان یا دوستان نسبتا دور هستند، در مورد اعضای خانواده کمتر پیش میاد) حالا یا همون کاری که خودم انجام دادم رو وظیفه بدونه، و یا اینکه محبتی که بهش ابراز کردم، باعث بشه بعد از مدتی ازم انتظارات مختلف داشته باشه.

    1* یه کاری رو از سر لطف برای کسی انجام میدم، بعد از یه مدت اگه انجامش ندم، ازم طلبکار یا حتی عصبانی می شه!

    2* نسبت به کسی با محبت رفتار می کنم. بعد از یه مدت ازم انتظارات بیهوده پیدا میکنه!

    خوشحال میشم اگه در این مورد بهم کمک کنید. واضح تر بپرسم: در درجه اول میخوام بدونم مشکل من از کجاست که اینجور اتفاقات میفته؟ دوم اینکه چطور باید رفتار کنم که اینطور نشه؟ و البته از اصول اخلاقی خودم هم تخطی نکرده باشم: من منت گذاشتن سر دیگران رو اصلا دوست ندارم. که به این وسیله بخوام طرفم رو متوجه کنم کاری که براش انجام دادم از سر لطف بوده.

    مرسی

  2. کاربر روبرو از پست مفید میشل تشکرکرده است .

    roze sepid (پنجشنبه 24 اسفند 91)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    661
    امتیاز
    3,788
    سطح
    38
    Points: 3,788, Level: 38
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,635

    تشکرشده 911 در 430 پست

    Rep Power
    79
    Array
    ميشل عزيز هميشه اينو بدون لطف مكرر حق مسلم ميشود.من هم با اين مساله روبرو شدم البته فقط در مورد خواهرم وبرعكس شماكه هر كاري ميكنه منت ميذاره.اما من اصلا اينطور نيستم.بعضي وقتا مجبور ميشم بدي اخلاقشو بهش گوشزد كنم واز خير كاري كه ميخواد بكنه ميگذرم وبعد مياد ازدلم در مياره اما اخلاقش همينه ونميخواد تغيير كنه.موندم باهاش چكار كنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  4. کاربر روبرو از پست مفید roze sepid تشکرکرده است .

    میشل (پنجشنبه 24 اسفند 91)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 دی 94 [ 14:29]
    تاریخ عضویت
    1391-12-18
    محل سکونت
    زیر آسمان
    نوشته ها
    171
    امتیاز
    2,829
    سطح
    32
    Points: 2,829, Level: 32
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    43

    تشکرشده 433 در 151 پست

    Rep Power
    30
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط میـشل نمایش پست ها
    سلام

    این مسئله بارها برای من پیش میاد: اینکه فردی بخاطر لطفی که بهش داشتم، برام وظیفه تعریف کنه! (این افراد معمولا از هم کلاسی ها یا آشنایان یا دوستان نسبتا دور هستند، در مورد اعضای خانواده کمتر پیش میاد) حالا یا همون کاری که خودم انجام دادم رو وظیفه بدونه، و یا اینکه محبتی که بهش ابراز کردم، باعث بشه بعد از مدتی ازم انتظارات مختلف داشته باشه.

    1* یه کاری رو از سر لطف برای کسی انجام میدم، بعد از یه مدت اگه انجامش ندم، ازم طلبکار یا حتی عصبانی می شه!

    2* نسبت به کسی با محبت رفتار می کنم. بعد از یه مدت ازم انتظارات بیهوده پیدا میکنه!

    خوشحال میشم اگه در این مورد بهم کمک کنید. واضح تر بپرسم: در درجه اول میخوام بدونم مشکل من از کجاست که اینجور اتفاقات میفته؟ دوم اینکه چطور باید رفتار کنم که اینطور نشه؟ و البته از اصول اخلاقی خودم هم تخطی نکرده باشم: من منت گذاشتن سر دیگران رو اصلا دوست ندارم. که به این وسیله بخوام طرفم رو متوجه کنم کاری که براش انجام دادم از سر لطف بوده.

    مرسی
    مشکل شما نیست این مشکل سایرین (و فرهنگ ایران) است که این اتفاق می افته که حد و حدود انتظارات از سایرین رو درست یاد نگرفتند. ممکنه اشکال از این باشه که شما حد و حدود خودتون رو از دیگران خیلی خوب مشخص نکردید و سایرین به خودشون اجازه می دن به جای شما فکر کنند و به جای شما تصمیم بگیرند که آیا شما قادر به انجام کاری برای شخصی هستید یا خیر (انتظارات کلا از همین تفکر به جای سایرین صورت می گیره که متاسفانه در فرهنگ ما وجود داره و تشویق هم میشه).

    شما نمی تونید (و حقی هم ندارید) سایرین رو عوض کنید ولی خودتون رو می تونید. اگه کسی از شما انتظارات بیهوده داره مشکل آنهاست، شما نیازی نیست اون انتظارات بیهوده رو برطرف کنید، خیلی راحت بگید نه و این هم اصلا بی ادبی یا منت گذاشتن نیست، شما اصلا وظیفه ای نداشتید و اگه ناراحت هم شدند خب بشوند. شما نمی تونید همه آدم ها رو راضی و خوشحال نگه دارید مگه اینکه از حق و حقوق خودتون بگذرید و خودتون رو ناراحت کنید.

    ببینید اگه شما هدفتون از انجام کاری، واقعا لطف کردن و کمک به سایرین هست پس نباید براتون اهمیت داشته باشه اونها چطور برخورد می کنند. اگه برخورد بد و طلبکارانه دیدید می تونید نتیجه بگیرید ایشون لیاقت لطف شما رو نداشته، لازم نیست برای گذشته بر سرشون منت بگذارید (چون حقش رو هم ندارید) ولی می تونید دیگه در آینده بهشون لطف نکنید. وقتی شما می بینید لطف کردن به سایرین (که هدف شما بوده) داره بطور همزمان با آسیب به خودتون همراه میشه شما باید تصمیم بگیرید کدوم براتون اولویت داره.

  6. 2 کاربر از پست مفید Sinéad تشکرکرده اند .

    roze sepid (جمعه 25 اسفند 91), میشل (پنجشنبه 24 اسفند 91)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 دی 94 [ 14:29]
    تاریخ عضویت
    1391-12-18
    محل سکونت
    زیر آسمان
    نوشته ها
    171
    امتیاز
    2,829
    سطح
    32
    Points: 2,829, Level: 32
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    43

    تشکرشده 433 در 151 پست

    Rep Power
    30
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط bird.1 نمایش پست ها
    ميشل عزيز هميشه اينو بدون لطف مكرر حق مسلم ميشود.من هم با اين مساله روبرو شدم البته فقط در مورد خواهرم وبرعكس شماكه هر كاري ميكنه منت ميذاره.اما من اصلا اينطور نيستم.بعضي وقتا مجبور ميشم بدي اخلاقشو بهش گوشزد كنم واز خير كاري كه ميخواد بكنه ميگذرم وبعد مياد ازدلم در مياره اما اخلاقش همينه ونميخواد تغيير كنه.موندم باهاش چكار كنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    ببینید خواهر شما اینطوریه، اگه اخلاقش همینه و نمی خواد تغییر کنه دیگه کاری از شما بر نمیاد. قرار نیست سایرین با استاندارد های من و شما زندگی کنند حتی اگه استاندارد های من و شما کاملا صحیح و منطقی باشند. اگه فکر می کنید ایشون بیمار هستند و اختلال روانی دارند (یعنی این خیلی بیشتر از یک خصوصیت عادی شخصیتی است) بهترین کار ممکن بردن ایشون نزد یک روانشناس هست همونطور که اگه دست خواهرتون شکسته بود ایشون رو می بردید به بیمارستان.

    شما نهایت کاری که می تونید انجام بدید اینه که سعی کنید از پدید اومدن شرایطی که باعث میشه ایشون برای شما منت بگذاره جلوگیری کنید که ممکنه به قیمت این باشه که شما ازش اصلا نخواهید براتون کاری انجام بده.

    یک یادآوری هم به شما بکنم که گوشزد کردن اخلاقش هم اصلا کار صحیحی نیست چون در روانشناسی این بسیار واضح و تثبیت شده است که گوشزد کردن چیزی که شخص از اون خبر داره هیچ اثر مثبتی نخواهد داشت و فقط و فقط نقش مخرب خواهد داشت.

  8. 2 کاربر از پست مفید Sinéad تشکرکرده اند .

    roze sepid (جمعه 25 اسفند 91), میشل (پنجشنبه 24 اسفند 91)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    661
    امتیاز
    3,788
    سطح
    38
    Points: 3,788, Level: 38
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,635

    تشکرشده 911 در 430 پست

    Rep Power
    79
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Sinéad نمایش پست ها
    ببینید خواهر شما اینطوریه، اگه اخلاقش همینه و نمی خواد تغییر کنه دیگه کاری از شما بر نمیاد. قرار نیست سایرین با استاندارد های من و شما زندگی کنند حتی اگه استاندارد های من و شما کاملا صحیح و منطقی باشند. اگه فکر می کنید ایشون بیمار هستند و اختلال روانی دارند (یعنی این خیلی بیشتر از یک خصوصیت عادی شخصیتی است) بهترین کار ممکن بردن ایشون نزد یک روانشناس هست همونطور که اگه دست خواهرتون شکسته بود ایشون رو می بردید به بیمارستان.

    شما نهایت کاری که می تونید انجام بدید اینه که سعی کنید از پدید اومدن شرایطی که باعث میشه ایشون برای شما منت بگذاره جلوگیری کنید که ممکنه به قیمت این باشه که شما ازش اصلا نخواهید براتون کاری انجام بده.

    یک یادآوری هم به شما بکنم که گوشزد کردن اخلاقش هم اصلا کار صحیحی نیست چون در روانشناسی این بسیار واضح و تثبیت شده است که گوشزد کردن چیزی که شخص از اون خبر داره هیچ اثر مثبتی نخواهد داشت و فقط و فقط نقش مخرب خواهد داشت.
    ممنون به خاطر پاسخ خوبتون.اما وقتي ازش چيزي نميخوام هم باز منت قبلو ميذاره در صورتي كه من بدون چشم داشت واسش كارهايي انجام ميدم كه كمتر كسي واسه خواهرش ميكنه.آخه خيلي دوسش دارم.اونم هميشه ميگه من بدون تو يك لحظه نميتونم بمونم.وقتي كلاس دارم وصبح تا شب نيستم بارهاحالمو ميپرسه.خيلي خوب حرف ميزنه اما اصلا ازخود گذشتگي نداره ووقتي بهش ميگم تو زندگي مشترك نميشه اينطور بود ميگه من باهمسرم اينطوري نخواهم بود.تحصيلات عالي داره اما فكرش هنوز مثل يك بچه12ساله است.

  10. کاربر روبرو از پست مفید roze sepid تشکرکرده است .

    میشل (جمعه 25 اسفند 91)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    661
    امتیاز
    3,788
    سطح
    38
    Points: 3,788, Level: 38
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,635

    تشکرشده 911 در 430 پست

    Rep Power
    79
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط bird.1 نمایش پست ها
    ممنون به خاطر پاسخ خوبتون.اما وقتي ازش چيزي نميخوام هم باز منت قبلو ميذاره در صورتي كه من بدون چشم داشت واسش كارهايي انجام ميدم كه كمتر كسي واسه خواهرش ميكنه.آخه خيلي دوسش دارم.اونم هميشه ميگه من بدون تو يك لحظه نميتونم بمونم.وقتي كلاس دارم وصبح تا شب نيستم بارهاحالمو ميپرسه.خيلي خوب حرف ميزنه اما اصلا ازخود گذشتگي نداره ووقتي بهش ميگم تو زندگي مشترك نميشه اينطور بود ميگه من باهمسرم اينطوري نخواهم بود.تحصيلات عالي داره اما فكرش هنوز مثل يك بچه12ساله است.
    مثلا بهم ميگه روسري من به لباست بيشتر مياد.خدانكنه همون وقت كسي از ظاهرم تعريف كنه اونوقت خشمو توچشماش ميبينم.وقتي ميپوشم بعد ميگه تو هميشه لباساي منو ميپوشي بهت مياد.اون موقع بهش ميگم خودت بااصرار بهم دادي اماباز منت ميذاره.گاهي اوقات بهم ميگه چكار كنم كه خيلي وسايلم به جونم بسته است واخلاقم همينه.در مورد پول هم اصلا دوست نداره يك قرونش كم بشه.وقتي به كسي كمك ميكنه تودلش ميمونه وكاملا نميتونه فراموش كنه.چند روز پيش سر يك وسيله كوچيك كه اصلا ارزش گفتن نداره منت گذاشت وگفت تو هميشه...ديگه كلافم كرده بود منم گفتم ديگه منم ميشم مثل خودت.(من نميتونم مثل اون باشم وواقعا به مال دنيا وابستگي شديد ندارم.تازه خودش وهمه ميدونن من براي اعضاي خانوادم هر كار بتونم بدون منت ميكنم.اما واقعا ميخوام زشتي رفتارشو باانجام ندادن كاري كه داره بهش نشون بدم اما امتحان كردم وتاثيرش كوتاه مدته.)(اين رفتارش به جايي رسيده كه هر وقت سوال كوچيكي ازش دارم بايد منتظر جوابش بمونم چون هر وقت بخواد جواب ميده.چه موضوع مهمي باشه چه پيش پا افتاده.)همه ميگن بي تفاوته اما من ميدونم تو وجودش از اين كاراش عذاب وجدان ميگيره اما وقتي كاملا دوستانه باهاش حرف ميزنم ميفهمه اما باز همون آشو همون كاسه.روابط دوستيش بيشتر تو درس خلاصه ميشه.اما اونقد با خاستگاراش خوب حرف ميزنه وحرفاشونوتحليل ميكنه كه من سعي ميكنم ازش ياد بگيرم.از مشاور فراريه.چند بار شماره مشاورو گرفتم دادم بهش حرف زده امانه عمل ميكنه نه پيگيري ميكنه.دوست نداره ضعف شخصيتيش براي كسي معلوم بشه.ودوست داره خودشو يك شخص فهميده بدون عيب نشون بده.

  12. کاربر روبرو از پست مفید roze sepid تشکرکرده است .

    میشل (جمعه 25 اسفند 91)

  13. #7
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 21 مهر 03 [ 03:24]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,691
    امتیاز
    44,059
    سطح
    100
    Points: 44,059, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,911 در 1,649 پست

    Rep Power
    349
    Array
    سلام Sinead عزیز، (من اسم شما رو نمی تونم تلفظ کنم، امکانش هست فارسیش رو برام بنویسید؟:))

    از اینکه به مسئله من توجه کردید، سپاسگزارم. از پاسختون پیداست که در این فیلد خبره هستید.

    اصلی ترین برداشت من از پست شما این بود:

    ** باید به حقوق خودم و دیگران احترام بگذارم.

    الف) من حق دارم لطف کنم.

    ب) دیگران حق دارن هر نوع بازخوردی به رفتارهای من بدن. حق دارن رفتار من رو یه لطف تشخیص بدن و با قدردانی باهاش برخورد کنن. حق دارن یه وظیفه بدونن.

    ج) من حق دارم در مورد تداوم یا قطع لطفم تصمیم گیری کنم (و عقل حکم می کنه که اینکار رو پس از سنجش فیدبک هایی که دریافت میکنم، انجام بدم).

    بعلاوه:

    من حق دارم بین ناراحتی خودم یا دیگران، اولویت بندی کنم. و هر تصمیمی که در این مورد گرفتم، مسئولیت عواقبش رو هم باید بپذیرم.

    ================================================== =======================================

    من این نگرش شما رو کاملا قبول دارم، و میشه گفت تا حد زیادی بر همین اساس رفتارها و روابطم رو تنظیم می کنم.

    اما مسئله ای که باعث شده این سوال برام مطرح بشه اینه که:

    فکر می کنم بند (ب) جای دقت بیشتری داره.

    منظورم اینه که من میتونم به دیگران کمک کنم که تشخیص درستی از رفتار من داشته باشن. و دارم دنبال راه هایی برای انجام اینکار می گردم. در جستجوی تغییراتی در رفتارم هستم که باعث بشه اطرافیانم تشخیص درست تری از رفتارهای من داشته باشن. و البته بعدش اونها باز هم حق دارن که هر برخوردی داشته باشن، اما احتمالا با تکیه بر یه تشخیص درست، برخورد عاقلانه تر، و مناسب تری خواهند داشت. و رابطه (که بر مبنای رفتار هر دو طرف استوار هست) مستحکم تر خواهد شد.

    ================================================== ======================================

    با یک مثال توضیح میدم:

    هم اتاقی جدید من، دختر خوب و فهمیده ایه.

    اخلاق های ما به هم شبیه هست، و در نتیجه خیلی زود با هم دوست می شیم.

    من حس مثبتی نسبت بهش دارم، بنابراین به شکل های مختلف این حس من بازتاب پیدا می کنه.

    از تحسین اخلاقش گرفته، تا همفکری در تصمیم گیری هاش، تا بی حساب کتاب کارهای مشترک رو انجام دادن ( مثلا حساب نکنم که من بیشتر ظرف شستم، یا من بیشتر آشپزی کردم و غیره)، تا بیان این احساسم که به نظرم اون خیلی زیباست، و غیره.

    البته اون هم دختر مسئولیت پذیری هست. و کارهایی رو برای من انجام میده. و اون هم خیلی من رو دوست داره، و شخصیت من رو تحسین می کنه و ...

    خلاصه خیلی چیزا دو طرفه رخ می دن. احترام متقابل حاکمه، هر دو بازخورد های مثبتی به همدیگه می دن. و با این رابطه بی احترامی ای نسبت به حقوق هیچ کدوم رخ نداده.

    تا چند هفته همه چی عالیه. بعدش این اتفاق میفته:

    من مشغول درس و کارهای خودم هستم و یک کاری که ایشون فکر می کردن که من (یعنی من در جایگاه اون دوستی که ایشون دیدن) باید انجام میدادم رو انجام ندادم.

    ایشون رنجیده می شه (چون انتظارش از دوستش این بوده که طبیعتا فلان کار رو باید وظیفه خودش می دونسته!)، این رنجش باعث می شه عصبانی بشه، و در حین عصبانیت به رفتارش کنترل نداشته باشه، و در نتیجه با من برخورد طلبکارانه و زشتی داشته باشه. و در پاسخ این رفتارش، از میشل مهربونی که همیشه میشناخته، انتظار دلجویی داره.

    اما میشل هیچ دوست نداره محبتش در کسی ایجاد حالت طلبکاری کنه!! اصلا دوست نداره! اصلا! اصلا!

    من وقتی رفتار درستی از دوستم ببینم، ازش دلجویی می کنم. اما الان اصلا دیگه دوستی نمی بینم! من دارم یه طلبکار رو میبینم!

    بنابراین پاسخ من اینه که من هیچ وظیفه ای در قبال تو نمی بینم! اگه من از کسی خوشم بیاد و بهش محبت کنم، دلیل نمی شه اون رو اولویت اول زندگیم قرار داده باشم! من خیلی وقتا کار و مشغله دارم، و اصلا حواسم به تو نیست که بخوام فلان کار رو برات انجام بدم. تو هم هیچ حقی نداری که چنین چیزی رو از من انتظار داشته باشی، چه رسه به اینکه با حالت عصبانیت اینو به من بگی.

    بعد از این اتفاق براساس پردازشی که من از بازخورد های طرف مقابلم دارم، و همینطور بر اساس احساس جدیدی که نسبت بهش پیدا کردم (طبق همون حقی که شما اشاره کردید) تصمیم می گیرم شکل رابطه رو تغییر بدم.

    اون خانم هم (طبق حق خودش) تصمیم میگیره با من خیلی سرد برخورد کنه.

    و در نتیجه رابطه عملا تموم میشه.

    طبق اصولی که بیان کردید، همه چیز طبق حق انتخاب دو نفر بوده. و من هم قبول دارم.

    اما این وسط من یک دوست خوب رو از دست دادم. اون هم یک دوست خوب رو از دست داد. در واقع همه چی میتونست طوری پیش بره که رابطه طولانی مدتی بین ما شکل بگیره، چون از خیلی لحاظ به هم می خوردیم.

    من مایل نبودم، و نیستم، که اون دوست رو به قیمت برآورده کردن انتظارات نامعقولش نگهدارم.

    اما فکر می کنم در آینده اگه به طرف مقابلم کمک کنم که تشخیص درستی از رفتارهای من داشته باشه، میتونم هم دوستم رو نگهدارم، و هم رابطه متعادل باشه.

    در این رابطه کسی می تونه بهم کمک کنه؟

    ================================================== =================================

    Bird عزیزم، مرسی که مسئله خودت رو اینجا مطرح کردی، شما در واقع داری از زاویه مقابل من موضوع رو نگاه می کنی. مثلا انتظار داری خواهرت که هر وقت تو کلاس داری چند بار بهت زنگ می زنه و بهت محبت داره، حالا طبیعتا باید برای تو یه سری کارهای دیگه رو هم انجام بده. اما اون دوست نداره اینکارها رو انجام بده.

    مسئله در واقع همین تفکیک کردنه. چطور من باید به طرف مقابلم (مثلا خواهر نازی مثل تو) نشون بدم که من تو رو دوست دارم، اما فرضا دوست ندارم تو از روسری من استفاده کنی. یا من حق دارم که پولم رو به هر شکلی که خودم دوست دارم خرج کنم، و الان دوست ندارم این پول رو برای کسی که خیلی هم دوستش دارم، خرج کنم.

    روسری و مسائل مالی یه مثال بود. اینها مسائلی نیستن که هیچوقت برای من پیش اومده باشن. اما به نظرم می رسه در اصل موضوع تفاوتی نیست.

    چطور باید برخورد کرد که کسی به خودش اجازه نده از طبق رفتار گذشته من، برای برخورد های آتی من برنامه ریزی کنه؟ و در عوض همیشه قدردان لطف هایی که می کنم باشه؟

    منتظر راهنماییت هستم عزیزم.

  14. 2 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    roze sepid (جمعه 25 اسفند 91), she (یکشنبه 27 اسفند 91)

  15. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    661
    امتیاز
    3,788
    سطح
    38
    Points: 3,788, Level: 38
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,635

    تشکرشده 911 در 430 پست

    Rep Power
    79
    Array
    ميشل عزيز ممنون از لطفت.من حرفاتو درك ميكنم.اما منم واسش كارهايي كردم كه اون بهش نياز داشته.اما دوست نداشتم انجامش بدم وفقط به خاطر اينكه چاره اي نداشته قبول كردم.اون خيلي به من محبت داره وحرف شما درسته كه نبايد توقع خارج از علاقش ازش داشته باشم.من خودم از اين موضوع رنج ميبرم كه مجبورم واسش با وجود عدم تمايلم خياطي كنم.واسم توقع به وجود ميادكه حداقل يكبار باميل بگه ميتوني لباسي كه خودت واسم دوختي بپوشي اما هميشه همون رفتارارو ميكنه.به لطف خدامهارت خيلي زيادي تو خياطي وژورنال شناسي دارم وتورشته مهندسي درس ميخونم.هميشه توقع داره هر لباسي ميبينه واسش بدوزم اما به خاطر رفتاراش اصلا تمايلي ندارم اما بااصرار زيادش مجبور ميشم قبول كنم.گاهي وقتا با خودم ميگم چقدر خوب بود تنها زندگي ميكردم تا هيچكس توقعي نداشت.درسام سنگينه ونميتونم فكرمو واسه چيزاي ديگه تلف كنم.حالابهم حق ميدين كمي ازش عصباني بشم؟

  16. کاربر روبرو از پست مفید roze sepid تشکرکرده است .

    میشل (جمعه 25 اسفند 91)

  17. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 دی 94 [ 14:29]
    تاریخ عضویت
    1391-12-18
    محل سکونت
    زیر آسمان
    نوشته ها
    171
    امتیاز
    2,829
    سطح
    32
    Points: 2,829, Level: 32
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    43

    تشکرشده 433 در 151 پست

    Rep Power
    30
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط bird.1 نمایش پست ها
    ممنون به خاطر پاسخ خوبتون.اما وقتي ازش چيزي نميخوام هم باز منت قبلو ميذاره در صورتي كه من بدون چشم داشت واسش كارهايي انجام ميدم كه كمتر كسي واسه خواهرش ميكنه.آخه خيلي دوسش دارم.اونم هميشه ميگه من بدون تو يك لحظه نميتونم بمونم.وقتي كلاس دارم وصبح تا شب نيستم بارهاحالمو ميپرسه.خيلي خوب حرف ميزنه اما اصلا ازخود گذشتگي نداره ووقتي بهش ميگم تو زندگي مشترك نميشه اينطور بود ميگه من باهمسرم اينطوري نخواهم بود.تحصيلات عالي داره اما فكرش هنوز مثل يك بچه12ساله است.
    نقل قول نوشته اصلی توسط bird.1 نمایش پست ها
    مثلا بهم ميگه روسري من به لباست بيشتر مياد.خدانكنه همون وقت كسي از ظاهرم تعريف كنه اونوقت خشمو توچشماش ميبينم.وقتي ميپوشم بعد ميگه تو هميشه لباساي منو ميپوشي بهت مياد.اون موقع بهش ميگم خودت بااصرار بهم دادي اماباز منت ميذاره.گاهي اوقات بهم ميگه چكار كنم كه خيلي وسايلم به جونم بسته است واخلاقم همينه.در مورد پول هم اصلا دوست نداره يك قرونش كم بشه.وقتي به كسي كمك ميكنه تودلش ميمونه وكاملا نميتونه فراموش كنه.چند روز پيش سر يك وسيله كوچيك كه اصلا ارزش گفتن نداره منت گذاشت وگفت تو هميشه...ديگه كلافم كرده بود منم گفتم ديگه منم ميشم مثل خودت.(من نميتونم مثل اون باشم وواقعا به مال دنيا وابستگي شديد ندارم.تازه خودش وهمه ميدونن من براي اعضاي خانوادم هر كار بتونم بدون منت ميكنم.اما واقعا ميخوام زشتي رفتارشو باانجام ندادن كاري كه داره بهش نشون بدم اما امتحان كردم وتاثيرش كوتاه مدته.)(اين رفتارش به جايي رسيده كه هر وقت سوال كوچيكي ازش دارم بايد منتظر جوابش بمونم چون هر وقت بخواد جواب ميده.چه موضوع مهمي باشه چه پيش پا افتاده.)همه ميگن بي تفاوته اما من ميدونم تو وجودش از اين كاراش عذاب وجدان ميگيره اما وقتي كاملا دوستانه باهاش حرف ميزنم ميفهمه اما باز همون آشو همون كاسه.روابط دوستيش بيشتر تو درس خلاصه ميشه.اما اونقد با خاستگاراش خوب حرف ميزنه وحرفاشونوتحليل ميكنه كه من سعي ميكنم ازش ياد بگيرم.از مشاور فراريه.چند بار شماره مشاورو گرفتم دادم بهش حرف زده امانه عمل ميكنه نه پيگيري ميكنه.دوست نداره ضعف شخصيتيش براي كسي معلوم بشه.ودوست داره خودشو يك شخص فهميده بدون عيب نشون بده.
    خب این توضیحات شما کمی قضیه رو پیچیده تر کرد و به نظر میاد مشکل ایشون فقط یه خصوصیت اخلاقی نباشه و شاید مسائل دیگه ای در اونجا دفن شده باشه که اگه حل و فصل بشن ممکنه بهش کمک کنه. البته ممکنه اون مسائل هم کاملا غیر مرتبط با این مشکلی باشه که شما اشاره کردید.

    خواهرتون آیا شخص اجتماعی هست؟ (که احتمالا نیست چون گفتید روابط دوستیش بیشتر توی درس یا کارش خلاصه میشه)
    آیا نگران قضاوت دیگران هست؟ آیا نظر بقیه براش مهمه؟ آیا اشتیاقی برای رفتن به مهمانی ها و ... نشون میده؟

    به نظر میاد خواهر شما یک اختلال شخصیتی (AvPD) داشته باشه و متاسفانه افراد با این اختلال کم پیش میاد برن کمک بگیرن دقیقا به همون دلیلی که شما گفتید. البته درمان قطعی هم نداره متاسفانه و اگه این اختلال رو داشته باشه یک روانشناس شاید کمی بتونه بهش کمک کنه (طوری که مشکلش رو دقیقا بشناسه و بفهمه این دلیل این احساس هایی که داره این اختلال هست و بر اساسشون عمل نکنه). معمولا با بالا رفتن سن این مشکل کم تر میشه و قطعا صحبت و نصیحت و ... چه دوستانه چه غیر دوستانه هیچ اثری به ایشون نخواهد داشت. بهترین کاری که براش می تونید انجام بدید اینه که متقاعدش کنید بره نزد یک روانشناس، البته باز هم خیلی کمکی ازتون بر نمیاد چون اگه زیاد اصرار کنید احتمالا نتیجه عکس خواهد داشت.

  18. 3 کاربر از پست مفید Sinéad تشکرکرده اند .

    roze sepid (جمعه 25 اسفند 91), she (یکشنبه 27 اسفند 91), میشل (جمعه 25 اسفند 91)

  19. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 دی 94 [ 14:29]
    تاریخ عضویت
    1391-12-18
    محل سکونت
    زیر آسمان
    نوشته ها
    171
    امتیاز
    2,829
    سطح
    32
    Points: 2,829, Level: 32
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    43

    تشکرشده 433 در 151 پست

    Rep Power
    30
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط bird.1 نمایش پست ها
    ميشل عزيز ممنون از لطفت.من حرفاتو درك ميكنم.اما منم واسش كارهايي كردم كه اون بهش نياز داشته.اما دوست نداشتم انجامش بدم وفقط به خاطر اينكه چاره اي نداشته قبول كردم.اون خيلي به من محبت داره وحرف شما درسته كه نبايد توقع خارج از علاقش ازش داشته باشم.من خودم از اين موضوع رنج ميبرم كه مجبورم واسش با وجود عدم تمايلم خياطي كنم.واسم توقع به وجود ميادكه حداقل يكبار باميل بگه ميتوني لباسي كه خودت واسم دوختي بپوشي اما هميشه همون رفتارارو ميكنه.به لطف خدامهارت خيلي زيادي تو خياطي وژورنال شناسي دارم وتورشته مهندسي درس ميخونم.هميشه توقع داره هر لباسي ميبينه واسش بدوزم اما به خاطر رفتاراش اصلا تمايلي ندارم اما بااصرار زيادش مجبور ميشم قبول كنم.گاهي وقتا با خودم ميگم چقدر خوب بود تنها زندگي ميكردم تا هيچكس توقعي نداشت.درسام سنگينه ونميتونم فكرمو واسه چيزاي ديگه تلف كنم.حالابهم حق ميدين كمي ازش عصباني بشم؟
    خیر من اصلا به شما حق نمی دم ازش عصبانی باشید چون این نوع رفتارها معمولا ناشی از اختلالات روانی است که اصلا دست ایشون نیست. اگه غریبه بود شاید بهترین راه این بود که باهاش ارتباط نداشته باشید ولی وقتی خواهرتونه باید با این مشکلش کنار بیاید همونطور که اگه خدای نکرده بطور جسمی معلولیت داشت شما ایشون رو مقصر نمی دونستید و شاید براش هر سختی رو تحمل می کردید.

    شما باید اینطور به قضیه و مشکل ایشون نگاه کنید. رفتار نامناسب ایشون رو اصلا نباید به دل بگیرید.

  20. کاربر روبرو از پست مفید Sinéad تشکرکرده است .

    میشل (جمعه 25 اسفند 91)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:57 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.