داشتم تاپیک یکی از دوستان رو میخوندم به اسم برم یا نرم؟
منم یه مشکل اینجوری دارم با این تفاوت که من الان در خارج از کشورم .
همسرم ۱۰ ساله که خارج از کشور زندگی میکنه و ما حدود ۵ ساله که از ازدواجمون میگذره.
۳ ساله که من از ایران رفتم و یه پسر یکساله دارم..
توی این سه سال هم خوشی بوده و هم ناخوشی.
سختی که زیاد کشیدم.
مجبور شدم یه مدتی رو برخلاف خواسته ام توی یه رستوران کار کنم.کار کردن عیب نیست ولی وقتی خودم رو با زندگی در خانه ی پدری مقایسه میکنم و یا اینکه اگر ایران بودم هیچ وقت این کار رو نمیکردم غصه ام میگیره و پشیمون میشم از مهاجرتم .اینجا کسی رو نداشتم که کمکم کنه برای بچه داری.
همه ی کارا رو دست تنها کردم.
یادم که میوفته چقدر سختی کشیدم گریه ام میگیره.
شوهرم و خانوادش به ما یه سری قول دادن که همشون یادشون رفت و دارن انکار میکنن و به من میگن تو دروغ میگی ما نگفتیم یا اینکه دلمون نمیخواد انجام بدیم و یا اینکه میخواستی قبول نکنی.
خانوادم در ابتدا راضی بودن ومیگفتن تو اونجا مطمینا زندگی بهتری خواهی داشت و از نظر علمی پیشرفت خواهی کرد و یه سری از این حرفا.
شوهرم هم اونجوری نیست که ازش راضی باشم.
از طرف شوهرم هم اذیت شدم.
شوهرم هم شغل خوبی نداره و درسش رو نصفه کاره گذاشته و کار میکنه با حقوق پایین.
یعنی از نظر مالی ضعیف هستیم.
خانوادم که قبل از ازدواجمون کاملا راضی بودن الان به شدت به دلیل دلتنگی و موقعیت بد من میگن حتما برگرد ایران حتی اگر شده که طلاق بگیری.
توی این سه سال به دلیل بی پولی من نتونستم برم ایران و شوهرم هم به هیچ وجه حاضر نیست که بریم ایران برا زندگی.
دلتنگی و موقعیت بد اینجا و ناراحتی خانوادم من رو پشیمون کرده از ازدواجم و مهاجرتم.
چه کار کنم ایا برگردم ایران یا نه؟
شوهرم حاضر نیست تلاششو واسه زندگی بیشتر کنه.
من هم دیگه صبرم تموم شده و نمیکشم.
فکر میکنم که اگر ایران میموندم حال و روزم بهتر بود.
چه کار کنم.؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)