سلام..من محمدامین هستیم وسوم راهنماییم...توروخداهرکی که میتونه کمکم کنه..به خدادیگه نمیدونم بایدچیکارکنم؟؟؟من پارسال که دوم بودم یه پسری تازه واردمدرسه مون شده بودوهمکلاسی بودیم..ازش نه خوشم میومدنه بدم میومدیه حس کاملابی تفاوت..شایدهم به خاطراینکه شبیه دخترهام هم ازلحاظ صداوقیافه مسخره م میکردازش بدم میومد..خلاصه مثل دوتاهمکلاسی معمولی بودیم..تااینکه مدرسه هاتعطیل شد.تابستون ومن اصلااین روبه کلی ازیادبردم..تااینکه امسال اول مهرکه دیدمش احساس کردم خیلی دوستش دارم مثل برادرنداشته...براش نامه نوشتم که خیلی دوستت دارم وتورومثل برادرم میدونم ....نامه دوم رودادم که نمیتونم فراموشت کنم بگوچی کارکنم که جواب نداد...من دوست های صمیمی خیلی دارم ولی نسبت به هیچ کدومشون هیچ حسی ندارم ولی حالانمیدونم چراعاشق پسری شدم که خیلی هم باهم صمیمی نبودیم؟؟؟این روهم بگم که من تااین ماجراهیچ حس خاصی نه به دخترهاداشتم نه پسرها..شایدمیشه گفت اولین عشق..این روهم میدونم که اون ازمن متنفرنیست مثلاپارسال توی امتحانات تقلب میرسوندیاتودرس هاکمکم میکردیاهرکی توحیاط باهام دعواش میشداون سریع میرفت وطرف رومیزد!!!امانمیدونم چراازوقتی بهش نامه دادم بامن انگارقهرکرده وسرسنگین شده؟؟؟کمکم کنیدمن اون رومثل برادرم خیلی دوستش دارم والبته اصلااهل اون چیزهانیستم وحتی اجازه فکرکردنش روبه خودم نخواهم دادواین دوست داشتن پاک پاکه وازطرفی یه چیزی مثل موریانه توفکرم رخنه کرده که چراعاشق یک پسرشدم؟؟؟کمکم کنید..ممنون.![]()
علاقه مندی ها (Bookmarks)