سلام ارکیده هستم قبلا تایپیک داشتم همیشه از زود جوش بودن شوهرم گله می کردم سعی کردم درست کنم رفتار هامون رو اما نشد...
دیشب من حمام بودم گذاشته رفته بیرون خونه خالی اومدم دیدم کسی نیست کلی ناراحت شدم که زن جوون رو خونه تنها گذاشته بعد یکم چرخیدم رفتم طبقه بالا داشتم می اومدم بیرون یه دفعه دیدم تو تاریکی نشسته خیه شده به من .منم از ترس داشتم سکته می کردم یه جیغ بلند کشیدم و گفتم احمق!البته برای اولین بار.
اونم که آماده برای دعوا ادامه شو گرفت و به جای عذر خواهی هرچی بد و بیراه بلد بود نثارم کرد.تقریبا دستشم بالا برده بود و به اصطلاح خودش می خواست ادبم کنه.بعد م جاش رو عوض کرد و گرفت خوابید .چی کار کنم به خدا نمیدونم بزارم برم یا وایسم هر باری که عصبانی شد تحقیرم کنه و منم برای اینکه عصبانیتش تشدید نشه هیچی نگم از آخر هم خودم برم از دلش در بیارم .
من 23
شوهرم 27
علاقه مندی ها (Bookmarks)