سلام
[size=medium]میدونم زیاده ولی ممنون میشم بخونیدش اگه حوصله خوندنش رو ندارید فقط قسمت هایی که رنگی کردم رو بخونید[/size]
راستش من در منزل همیشه با برادرم دچار تنش هستیم
واقعا پدر اومده از بس ایراد و انتقاد شنیدم تو این خونه.
از بچگی که یادم میومده برادرم تقریبا به اکثر رفتارهای من ایراد داشته
جوری شده که توی جمعی که ایشون باشن من یک حس بدی بهم دست میده و زود دوست دارم ترک کنم
توقع داره که من همه رفتارهام خوب و طبق اصولشون باشه ولی اگر از رفتار اشتباه ایشون انتقادی بشه پرخاشگری میکنند.چراشو نمیدونم
به همه چیز ایراد میگیره.
اون 27 سالشه/ من 21 سالمه...اون فوق لیسانس هست و فعلا سربازه...من هم دانشجو
یه چند تا از رفتارهاش رو اینجا من میگم تا پی ببرید چی میگم:
سال گذشته من کنکور داشتم ایشون اون موقع دانشجو شهرستان بودند.20 روز عید رو اومدن شهر خودمون تعطیلات و قشنگ تمرکز من رو شب عید به هم زدن جوری که من شب عید سال 90 با گریه رفتم به رختخواب (تا اون موقع کسی گریه منو ندیده بود!!!)...بعد از اون هم قشنگ رشته اعصاب من در رفت و نتونستم خوب تمرکز کنم و شاید یکی از دلایل شکستم توی کنکور همین بود.
زمانی که کنکور داشتم خفه کرد منو از بس رتبه کنکورش رو زد تو سر من که من دانشگاه دولتی قبول شدم.خوب چی کار کنم تلاش من همین قدر بود.من هم رشته خوبی قبول شدم که خیلی ها آرزوش رو دارن ولی دانشگاه آزاد(پزشکی)...چی کار کنم برم بمیرم؟
حتی وقتی میخوام کتاب بگیرم یواشکی از بیرون که میام کتابمو جوری قایم میکنم که اون نفهمه چون اگر بفهمه یا پوزخند یا ایراد یا مسخره.
من به فوتبال علاقه دارم.وقتی میخوام برم استادیوم هر چند هفته یه بار یا پوزخند یا ایراد یا مسخره.
از زمین و زمان گله میکنه.موقع فوتبال دیدن مسخره بازیکنه میکنه مسخره گزارشگره میکنه.موقع اخبار همین طور.
همش منفی منفی منفی
چرت و پرت زیاد میگه ولی اگه من 4 تا شوخی بکنم سریع میگه چرت و پرت نگو/
معمولا هم جوریه که اگر دعوا صورت بگیره طرف اون رو میگیرن....یعنی مادرم جلو جمع منو سرزنش میکنه ولی در پنهانی اونو (یعنی خورد میشما)...یعنی احساس میکنم هیچ پنهاهی ندارم بخوام بگم بابا اون داره اشتباه میکنه.همه هم طرف اون رو میگیرن.
باور کنید از خودم بدم میاد وقتی بخوام با یکی بزرگتر از خودم یکی به دو کنم....از خودم بدم میاد بخوام از داداشم همچین دلگیری داشته باشم.
ولی صبر من هم حدی داره
قبول دارم که بعضی اوقات اشتباه میکنم ولی این رو اعصابمه که خودش چرا اشتباهش رو نمیپذیره.
باور کنید با این رفتارش احساس میکنم همه میخوان یه جور ازم ایراد بگیرن تو خیابون توی دانشگاه....احساس میکنم یه جوری از بقیه پایین تر هستم.چون میگم که از بچگی باهام این رفتار شده....به رفتارهای خودم اعتماد کامل ندارم به تصمیم هام ندارم....همیشه یه چیزی ته وجودم میگه نکنه این اشتباه باشه و ازت ایراد بگیرن....یا خودم رو آماده میکنم که اگر کسی ازم ایراد گرفت چی جوابش رو بدم..من 21 سالمه ولی اگه یه بچه راهنمایی تو خیابون ببینم احساس میکنم اون از من سر تره....بس که ایراد شنیدم....از رفتارهای خوب و بدم
شما میگید من چی کار کنم؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)