موضوع: احساس عدم پيشرفت دارم ..خسته ام

سلام به همه دوستان يكم حالم بده
من 27 سالمه ليسانس دارم و شاغلم. الان يه دوماهي ميشه نامزديم بهم خورده ..يكم از اين دلخورم اما بيشتر از زندگيم خستم . از شغلم ناراضيم اما دلم نميخواد بيكار باشم واسه همين دارم ميسازم.
دچار روزمرگي شدم صبحا به اميد خواب شب، بيدار ميشم .. ناشكري نميكنم اما احساس ميكنم وجودم بي ثمر شده..

همه ميگن درس بخونم فوق بگيرم بعدم دكترا بگيرم تا بتونم استاد دانشگاه بشم يا يه كار بهتر پيدا كنم
اما من دلم نميخواد درس بخونم. دوس دارم كنار كارم يه سرگرمي ديگه داشته باشم يه سرگرمي ميخوام كه فكرمو پر كنه خوب باشه نه فكراي بد ، بهم احساس مفيد بودن بده يه حس خوب واسه زندگي كردن ... واسه بودن ..

دروود
خدا را شکر مدرکتو گرفتی . کار داری . فکر کنم بدونی خیلی ها با مدرک لیسانس نتونستند کار پیدا کنن میگن فقط یه کار باشه علاقش به کنار . پس از خدا ممنون باش که کار داری.
اگه دوست داری می تونی یه کار دیگه پیدا کنی اما قبل از اینکه کار جدید پیدا نکردی از کار فعلیت استعفا نده که تو این زمونه کار پیدا کردن سخته.
در مورد به هم خوردن نامزدیت متاسفم نمی تونم بگم بهش اصلا فکر نکن چون میدونم نمیشه ولی یه موقعیتی بوده که تجربت رو زیاد کرده ان شا ا.. دفعه بعد بهتر تصمیم بگیری.
اگه امکانش هست از زمان کاریت کم کن و به خودت اختصاص بده ببین چی دوست داری مثلا دوست داری با خونواده بیشتر باشی یا یه کلاس هنری بری با یه برنامه ریزی خوب می تونی به اون چیزایی که می خوای برسی.
سعی کن اون چیزی رو که میخوای انجام بدی اون طور که می خوای زندگی کنی تا روحیت شاد و سر زنده باشه.
موفق و پیروز باشی.
بدروود.

سلام

نوشته اصلی توسط yaya

دوس دارم كنار كارم يه سرگرمي ديگه داشته باشم يه سرگرمي ميخوام كه فكرمو پر كنه خوب باشه نه فكراي بد ، بهم احساس مفيد بودن بده يه حس خوب واسه زندگي كردن ... واسه بودن ..

پاسخ مشکل شما در پستتان آمده،تو نسبت به مشکلت و حتی راه حلش آگاهی داری این خیلی عالیه.
پس چرا معطلی دوست من...
ابتدای هر کاری سخته اما بعد رو غلتک می افتی..

سلام

عزیز جان ورزش میکنی؟

ممنون از توجهتون اما آخه تقربيا همه دوستان نزديكم ازدواج كردن درگير زندگيشونن وقت با من بودن ندارن

ميدونم بايد يه كار جديد پيدا كنم اما نمي دونم چي!!! البته اينكارم دولتي هس نميخوام ازش بيام بيرون اما ميخوام ...
ميخوام يه مشغله فكري خوب داشته باشم كه به مشكلاتم فكر نكنم به نامزدي بهم خورده به جنگ اعصابهاي اداره..

صبا جان شنا تفريحي ميرم .. اما اخه ورزش كه فكرمو مشغول نميكنه...

سلام
شما به حس مفید بودن اشاره کردی...به حسی خوب واسه زندگی کردن.شما به علایقت رجوع کن!علایقی که در پشت پرده این روزمرگیها داره دست و پا میزنه.اون وقت به این حس زیبا میرسی.
فرهنگسراها دوره های خوبی برای خانمها میگذارن اگر نزدیکتون هست یه سر بزن.
ضمنا سعی کن به یه گروه ملحق بشی.مثل گروههایی که در فرهنگسراها برای خانمها تشکیل میشه.گروههای ورزشی،مشاوره،تفریحی،هنری و..
من امروز خودم یه فرهنگسرا نزدیک منزل رفتم از این همه کلاسهای متنوع برای خانمها تعجب کردم!اما برای ما آقایون یکی دوتا کلاس بیشتر نبود.
ضمن اینکه تورهای تفریحی هم میگذارن.
خلاصه کلام...
ما نمی تونیم جلوی ازدواج دوستامونو بگیریم که یه وقت تنها نشیم و نمی تونیم همیشه رو دوستی اونها حساب کنیم چون شرایط همیشه ثابت و مطابق میل ما نیست.
همینطور نمی تونیم یه جا بشینیم تا احساسهای خوب بیان سراغمون.خودمون باید بریم دنبالشون

ممنون اميران از پيشنهادت .. من علايقمو گم كردم بايد بيشتر فكر كنم همه تمركزم اين چند سال به كارم بوده .. بايد به خودم فكر كنم .

سراغ فرهنگسرا ميرم فقط دعا ميكنم واسه عصرا هم برنامه داشته باشه كه بتونم برم..بازم ممنون

سلام دوست خوب

[size=large]هر چقدر به اوج فکر کنی همون اندازه از زندگی کردن خسته میشی چون احتمال داره بخواهی یکباره بپری و پله پله رفتن رو فراموش کنی که اینطوری فقط سرخورده میشی ..

به هر حال ذهن ادمیزاد نیاز به آرامش داره و روحش نیاز به تفریح و سرگرمی داره یه جورایی ازادی می خواد و جسمش هم نیاز به مراقبت داره ..
نمیشه دائما به این فکر کنی که تحصیل کنی و به جسم و روحت و ذهنت اهمیت ندی ..
بهتر است علایق خودت رو در مورد هر چیزی که فکر ش را می کنی جایی یادداشت کنی و انها را طبقه بندی کنی و پله پله اجرا کنی ..
در کنار اینها روانت رو پرورش بدی و روی اعتماد بنفست کار کنی و از زندگی نا امید نشی حتی اگر سنگی در جلوی پایت پرتاب شد ناراحت نشی ![/size]

نوشته اصلی توسط چشمک

[size=medium][color=#800000]سلام دوست خوب

[size=large]هر چقدر به اوج فکر کنی همون اندازه از زندگی کردن خسته میشی چون احتمال داره بخواهی یکباره بپری و پله پله رفتن رو فراموش کنی که اینطوری فقط سرخورده میشی ..

عالي بود دوستم

سلام دوست عزیز

همه ما در هر سرایطی باشیم، بعد از یه مدت برامون عادی میشه و خوب نیاز به تغییر و تحول داریم تا از روز مرگی خلاص شیم، به نظرم یه لیستی از علایقت تهیه کن، (هنر،ورزش،سرگرمی..)مخصوصا اون علایقی که دوست داری وقت بزاری اما هیچ وقت فرصتش رو پیدا نکردی، زمانهایت را ببین و بررسی کن، اولویت بندی کن،
برای خودت وقت بزار، شده از خواب صبحت بزنی، شده از اتراحت و زود رسیدن به منزل بزنی، سعی در وقت گذاشتن برای خودت داشته باش، مثلا یه ورزش را شروع کن و به صورت جدی دنبال کن، بعد از یک سال میبینی، یه فیلد ورزشی را حرفه ای میتونی دنبال کنی، اونوقت یک سری هیجانات وارد زندگیت میشه که زندگیت را از روز مرگی خلاص میکنه،
کارت هم اگر خوبه سعی نکن با افکار منفی فضا رو برای خودت فرسایشی کنی، نوع نگاهت را عوض کن، عوض اینکه صبحها به عشقه خواب شب پاشی، صبحها یه ساعت زودتر پاشو، تو این یک ساعت هزار تا کار میشه کرد، عصرها هم یه برامه بزار، مثلا روزهای فرد نقاشی، روزهای زوج کلاس تنیس، جمعه ها هم با خانواده یا دوستان، کوه یا ماهیگیری، اینجوری صبحها که پا میشی به عشق کلاسه عصر نیرو میگیری، اونقدر ذهنت درگیر میشه که دیگه به کارت و... کمتر فکر میکنی،

موفق باشی