روزها و ماه ها و فصل ها و سال ها پی در پی در حال تغییرند و بدون هیچ استراحتی به فعالیت
خود می پردازند و تغییر می کنند و از این جریان هیچ گاه خسته نمی شوند.این در حالی است
که ما انسان ها معمولا" واکنشی کاملا" متفاوت نشان می دهیم؛بدین معنی که بسیاری از ما
از تغییر خوشمان نمی آید و گاهی هر کاری از دستمان برمی آید می کنیم تا همان جایی که
هستیم بمانیم و در مقابل هر راه تازهای که پیش پایمان می گذارند مقاومت می کنیم.
اما چگونه است که بسیاری از ما در مقابل تغییر مقاومت می کنیم؟چرا هرچه بتوانیم تلاش
می کنیم تا اطمینان،قطعیت و امنیت داشته باشیم و مهار اوضاع را در اختیار بگیریم؟خیلی از
ما دوست داریم همه چیز در زندگیمان آرام و بدون تغییر پیش برود زیرا فکر میکنیم اگر
تغییری صورت نگیرد همه چیز سرجای خود می ماند؛بنابراین تلاش می کنیم اوضاع را
همانطوری که هست حفظ کنیم.بدینترتیب زندگیمان قابل پیشبینی و یکنواخت میشود و
این قابل پیش بینی بودن و تکرار کسالت بار،به نوعی به ما دلگرمی می دهد که چون هیچ
چیز تغییر نکرده یعنی ما آرامش داریم و دوست داریم همه چیز همینطور آرام و خوب باشد.
اما تغییر گاهی می تواند مثبت باشد.
برای بسیاری از ما پیش آمده که در موقعیت های مختلف این عبارات را شنیدهایم:«همهچیز
همین طوری خیلی هم خوب است»،«همیشه همین طوری زندگی کردهام و توقعی هم بیش
از این ندارم»،«دوست ندارم دنبال دردسر بروم»و ... .معنای اینگونه عبارات این است که
همیشه از تغییر و تحول برحذر باشیم.در تمام طول زندگی اگر گام برداریم و هیچگاه دل را به
دریا نزنیم و خطا نکنیم.گاهی اصلا دوست نداریم از جزئیات چیزی سردربیاوریم و دقیق شویم،
چه برسد به اینکه بخواهیم تغییر کنیم.
لحظهای با خود فکر کنید؛آیا شما جزو آن دسته افراد هستید که دوست ندارید سرمیز غذا
جایتان عوض شود؟در گوشه خاصی از اتاق مطالعه میکنید؟دوست ندارید جای خوابتان را
عوض کنید یا جای پارک ماشین تان را تغییر دهید زیرا گمان میکنید بدین ترتیب آرامشتان از
بین می رود و جایگاه ایمن خود را از دست می دهید؟
احتمالا بسیاری از شما علاقه زیادی نسبت به داشتههای گذشته خود- که باوجود آنها
احساس امنیت میکنید دارید.بدینترتیب حتی مایل نیستید گاهی عادات خود را تغییر دهید؛
مثلا اگر متوجه شوید کسی ماشینش را در جایی که شما همیشه ماشین تان را پارک
میکنید گذاشته،ناراحت می شوید و دوست ندارید ماشین تان را جای دیگری پارک کنید.
همچنین اگر کسی بیاید و اتاق یا میز کارتان را به گونه ایی مرتب کند که با قبل متفاوت
باشند ناراحت می شوید. دوست دارید همیشه در سینما،تئاتر یا اتوبوس در ردیف خاصی
بنشینید و اگر کسی جای شما را بگیرد ناراحت می شوید.
البته این اصلا اشکالی ندارد که بخواهیم برای خودمان منطقه و شرایط ایمنی را به وجود
بیاوریم که در آن راحت باشیم یا ترجیح بدهیم در قسمت خاصی از میز،غذا بخوریم و ... اما
مشکل این است که در مواقعی که تغییر اجتناب ناپذیر می شود بازهم بر همان عادت
همیشگی مان اصرار داشته باشیم و در مقابل تغییر مقاومت کنیم و نتوانیم آن را بپذیریم آن
هم در شرایطی که هیچ کاری از دستمان برنمی آید و هیچ تسلطی بر روند وقایع نداریم.در
این مواقع در مقابل هرنوع وضعیت جدید مقاومت می کنیم و با خود فکر می کنیم:«همهچیز
که خیلی خوب پیش می رفت پس چرا یکدفعه این اتفاق افتاد؟ما که ارتباطمان خیلی خوب ب
ود چرا حالا دیگر خوب نیست و ...».این گفتهها واکنش ما را در مواجهه با تغییر و تحول نشان
می دهد و بیانگر این است که هنگام تغییر ما با ناراحتی مقاومت می کنیم و واکنش مان
اغلب خشم و عصبانیت است.
طبیعی است هرچه تغییری که با آن مواجه می شویم اساسی تر باشد و اهمیتش هم
بیشتر باشد ناراحتتر می شویم چون احساس می کنیم در تسلط یافتن بر زندگی مان
شکست خوردهایم و به نوعی بازنده شده و نتوانسته ایم ثبات همیشگی را حفظ کنیم و
نیرویی از بیرون ما را شکست داده و برنده شده است.
اما تا به حال از خود پرسیده اید که آیا واقعا می خواهید رشد کنید و برای این رشد آیا حاضر
به تغییر شرایط هستید یا ترجیح می دهید همیشه زندگی تان به همان صورت قبل پیش برود،
مبادا هرگونه تغییری وضعیت را بدتر از قبل کند؟
باید بدانید هنگامی که سعی می کنیم همه چیز ثابت و یکنواخت مثل همیشه بماند به
موقعیت ها و کسانی که در اطرافمان هستند و گاهی نیز اصلا مناسب به نظر نمی رسند
توجه نداریم و امکانات موجود برای رشد و تحول و تغییر را که برای ما لازم هستند نادیده
می گیریم.در اینگونه مواقع هرگز از خودمان نمی پرسیم شاید دلیل تمامی این مشکلات این
باشد که ما سخت به اوضاع فعلی خود چسبیده ایم و می خواهیم اوضاع را ثابت و یکنواخت
نگه داریم و زندگی را از حرکت بازداریم.
ولی فراموش نکنید که تغییر نه تنها میسر و امکانپذیر بلکه گریزناپذیر است و لازمه پیشرفت
در زندگی است.در واقع وقتی در مقابل تغییر مقاومت میکنیم در برابر جریان و حرکت طبیعی
زندگی به سمت رشد کردن و بزرگتر شدن مقاومت کرده ایم و این مانند این است که
بخواهیم مانع جریان یافتن آب رودخانه یا حتی نفس کشیدن خود شویم و این به معنای مرگ
و انجماد است.مرگ نیز حالتی است که در آن هیچ چیز در شما و زندگی تان تغییر نمی کند.
تلاش برای ثابت نگه داشتن زندگی و جلوگیری از تغییرات،انتخابی است در جهت مرگ که بعید
به نظر می رسد کسی خواهان آن باشد.

پس به خاطر بسپارید که مقاومت،بیهوده است زیرا باید تغییر را پذیرفت.ماچه بخواهیم و چه
نخواهیم تغییر خواهیم کرد.بدین ترتیب بهتر است به جای اینکه تلاش کنیم اوضاع را مثل همیشه ثابت
نگه داریم از مقاومت کردن و ایستادن در مقابل جریان زندگی دست بکشیم و بیاموزیم که
چگونه خود را تسلیم جریان زندگی کنیم.
اگر دوست دارید در زندگی پیشرفت کنید و به شرایط بهتری دست یابید،آیا می توانید تغییر را
هم بپذیرید؟در واقع پاسخ اغلب ما منفی است.طبیعی است که دوست نداریم شرایط فعلی
خود را به این سادگیها از دست بدهیم زیرا میترسیم؛درست است،تغییر ترسناک است.
بارها برایمان پیش آمده که در یک شغل بد گیر افتادهایم،از ماندن در ارتباط ناسالمی رنج
می بریم،همیشه می خواستیم کار مهمی را شروع کنیم اما هیچوقت نمی توانیم با خو دمان
کنار بیاییم و اولین گام را برای تغییر شرایط خود برداریم زیرا می ترسیم همین موقعیت
فعلی مان را نیز از دست بدهیم.
گاهی با اینکه می دانیم باید تغییر کنیم،این کار را نمی کنیم و سرجای همیشگی خود
می ایستیم و فقط راجع به تغییراتی که باید بکنیم فکر میکنیم اما شجاعت انجام هیچ
اقدامی را نداریم.اما بالاخره روزی می رسد که وقایع و اتفاقاتی که خارج از اراده شماست
گریبانتان را می گیرد و شما را آزرده خاطر می کنند؛مثلا به جای اینکه خودتان کار
نامناسب تان را ترک کنید،رییستان شما را اخراج می کند یا به جای اینکه شما به ارتباط
آزاردهنده با نامزدتان پایان ببخشید،او شما را ترک می کند و اغلب نیز اینگونه اتفاقات شما را
بسیار ناراحت خواهد کرد.در اینجاست که متوجه می شوید چه خوشتان بیاید یا چه آزرده
خاطر شوید،مجبور می شوید که بالاخره تغییراتی را که مدتها بود درمقابلشان مقاومت
می کردید به جان بخرید.
در واقع ما برای رشد و تغییر یا باید خودمان آن را انتخاب کنیم یا مجبور می شویم که تغییر به
وجود آمده را بپذیریم زیرا هدف زندگی رشد است و تغییر هم لازمه رشد.اگر رشد و تغییر را
خودتان انتخاب نکنید،آنگاه چیزی دیگر باید به شما کمک کند تا تغییر کنید.
چگونه آماده تغییر شویم!
در مواقعی که مدتهاست می خواهیم کاری در زندگی مان بکنیم تا تغییری در آن به وجود
آوریم،ولی گیر افتادهایم و نمی توانیم دست از مقاومت برداریم،چه باید بکنیم؟
باید بدانیم ما معمولا به چند دلیل عمده و رایج در برابر رشد و تغییرات مقاومت می کنیم:
- اینکه می ترسیم،به این معناست که آمادگی رشد و تغییر را نداریم.معمولا ترس ریشه در
نا آگاهی دارد.ما ترس خود از تغییر را به غلط به معنای نداشتن آمادگی میدانیم.اما ترس به
این معنا نیست که شما آماده نیستید بلکه به این معناست که شما از آنچه نمی شناسید
واهمه دارید.ولی باید بدانید اگر بخواهید صبر کنید تا ترستان بریزد و بعد تغییر کنید،هیچگاه
تغییر نخواهید کرد!
- قبل از هر چیز به اعتمادبهنفس خود شک می کنیم.مثلا فکر میکنیم واقعا خواهان تغییر
شغل خود هستیم ولی جرأت و شهامت این کار را نداریم و باید اعتمادبهنفس بیشتری پیدا
کنیم. اما باید بدانید که این احساس نداشتن اعتماد به نفس نیز ناشی از ترس ما برای
پاگذاشتن به قلمرویی ناشناخته و جدید است.ولی تا خودتان دست به کاری نزنید و اقدامی
نکنید هرگز اعتمادبهنفس لازم را هم پیدا نخواهید کرد.
- گاهی احساس می کنیم هنوز زمان مناسب برای تغییر فرا نرسیده!ما اغلب به این بهانه که
هنوز وقتش نرسیده،کارهایی را که مدتهاست قصد انجامشان را داریم به تعویق می اندازیم؛
درحالی که از تغییر می ترسیم.اما فراموش نکنید تنها زمانی که جرأت و شهامت رشد و تغییر
را پیدا کنید و از پیامدهای مثبت آنها بهرهمند شوید،احساس میکنید که وقت آن فرا رسیده!
زیرا فقط پس از انجامدادن کارهایتان است که ترس شما از بین میرود.
- زیاد هم مطمئن نیستیم که چه می خواهیم!مثلا" می دانیم که در ارتباط غلطی گیرافتادهایم
که حتما باید از آن خارج شویم چون هیچ رشد و فایدهای برایمان ندارد.ولی چون می ترسیم و
می خواهیم همچنان به کارهای غلط گذشته خود ادامه دهیم،گاهی نیز با خود فکر می کنیم:
«آیا واقعا باید این کار را انجام دهم؟اصلا چه لزومی دارد او را ترک کنم و ... ».در واقع
هنگامی که از تغییر کردن می ترسیم،خودمان را فریب می دهیم و به خود می گوییم که
خواهان انجام آن نیستیم!فراموش نکنید آگاهی شرط لازم برای ازبینبردن ترسهای ماست.
تا زمانی که ندانید راه جدیدی که انتخاب کردهاید شما را به کجا میبرد،نخواهید توانست از
درستی آن اطمینان حاصل کنید و دائم دچار شک و تردید خواهید شد.اغلب ما می ترسیم
تغییر کنیم چون نمی دانیم چه چیز تازهای و چه موقعیتی در انتظارمان است.ولی با موقعیت
کنونی خود - هرچند بد و آزاردهنده - آشنا هستیم.
اما در خیلی موارد مجبورید تغییر کنید؛حتی اگر از نتیجه آن اطلاعی نداشته باشید.خیلی از
مواقع نیز باید رها کنید،قبل از آنکه چیز جدیدی بهدست آورده باشید.مثلا برای اینکه کار
جدیدی را آغاز کنید شاید مجبور شوید چند وقت بیکار بمانید. ولی آیا این بیکاری ارزش یافتن شغلی بهتر را ندارد؟
هنگامی که می خواهید چیز جدیدی را بهدست آورید بهتر است دست خود را برای دریافت آن
خالی نگه دارید.درواقع وقتی برای چیزی جا باز می کنید خیلی زود به جای آن چیز جدیدی
دریافت خواهید کرد؛بنابراین بهتر است گذشته را رها کنید تا آینده زودتر به سویتان بیاید.
فراموش نکنید که رها کردن آنچه دیگر به درد شما نمی خورد،شما را آماده دریافت و پذیرش
تمامی موقعیت های جدید و مفیدی می کند که انتظار شما را می کشند.شاید کار آسانی
نباشد ولی ارزش آن را دارد؛مثلا بسیاری اوقات فکر می کردید چیز با ارزشی را از دست
دادهاید،درصورتی که بلافاصله چیزی به مراتب با ارزش تر را به دست آوردهاید.بارها اتفاق افتاده
مجبور شدهاید موقعیتی،شخصی یا چیز با ارزشی را رها کنید،چیزی که حتی خیال می کردید
نمی توانید بدون آن سر کنید،اما مدتی بعد چیزی به مراتب بهتر به دست آوردید که حتی
تصورش را هم نمیکردید.
هنگامی که یاد می گیریم طبیعت زندگی ما رشد و تغییر است،می توانیم دست از مقاومت در
مقابل تغییرات اجتنابناپذیر و کوچک و بزرگی که در زندگیمان پیش می آیند برداریم و بیاموزیم
که گاهی باید تسلیم شرایط شویم.
همشهری آنلاین
علاقه مندی ها (Bookmarks)