RE: خیلی دلم گرفته دلتنگ خانواده و شهرم هستم
چراکه نه میلیونها ادم تجربه کردن
سلام فکور جان
امیدوارم که حالت خوب شه
اما در مورد سوالت من دو نفرو دارم که تجربه هاش شبیه به زندگی شماست:
اولی خواهرمه که خیلی دوره ازمون وخیلی عاطفی و احساساتی دقیقا حرفای شما رو میزنه..
منهم سعی دارم ارومش کنم اون از دنیا و این شرایط ناراحته که چرا عزیزامو نمیبینه اما شما باید شاکر باشی که با همسرت خوبی و دوسش داری اما خواهرم با شوهرشم هم رابطه ی عاطفی نداره میگه حداقل اگه باش خوب بودم خوب میتونستم دوری شما رو یجوری تحمل کنم اون موقه حتی دل تنگی هم مزه میداد وقتی میدیدمتون بسیار باارزشتر بود تا اینکه همیشه پیش هم باشیم
پس شما خیلی جلویی نه؟ یعنی جایی هستی که خواهرم ارزوشو داره..
دیگه وقتی ادم ازدواج میکنه خوانوادش در درجه ی اول شوهرشه که برای سازگاری باهم رسیدین به اون شهر
خوب درکت میکنم از ته دل اما بنظر من اگه قبو ل کنی این دنیا بهشت نیست که همه چیرو تمام و کمال پیش هم داشته باشیم و کلا کیف کنیم همه چی حله...
اتفاقا به خواهرم میگم حالا که از ما دوری شاید بهتر از مارو پیدا کنی "خودترو" تو درونت به ارامش برسی نه بخاطر دور هم بودنو بگو و بخند ظاهری...
برای مادر عزیزت هم ارزوی سلامتی دارم که همیشه پیشتون بمونن ناراحتی واقعی اینه که ما اونا رو برنجونیم اما شما فقط دلتنگشی و این شیرینه و کاملا طبیعی
غربت یه عالمی داره پر از دردای خیلی تلخ شیرین.........
اما نفر دوم که تجربه شمارو داره خودمم هر وقت که درس نمیخونم احساس خلا میکنم و الان که یه ساله نمیخونم ناارامو بیقرار شدم خب اینم به فال نیک بگیریم اما در حد اعتدال من که دارم کنترل میکنم
من که تو شهرخودمون بین این همه ادم احساس غربت میکنم
اما اما بدون خدا پیشته دوست داره میبینه درداتو میدونه براهر تک تکشون نقشه داره که رهات کنه از درد و رنج ابتذال دنیا و تو رو به شادی ابدیت به شادی تمام نشدنی به اشک پر از لبخند برسونه(نخند و نگو که شعاره)
نمیدونم من هیچ نمیدونم فقط خواستم تجربه هامو بگم عزیزم
صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را
علاقه مندی ها (Bookmarks)