به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 53
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 24 تیر 93 [ 09:39]
    تاریخ عضویت
    1390-10-15
    نوشته ها
    224
    امتیاز
    3,034
    سطح
    33
    Points: 3,034, Level: 33
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    450

    تشکرشده 491 در 147 پست

    Rep Power
    36
    Array

    ادامه تلاش من با صبر

    سلام.ممنونم از همه دوستانی که در تاپیک قبل من رو راهنمایی کردن.
    آدرس تاپیک قبلی من : http://www.hamdardi.net/thread-23928.html

    نمیخواستم فعلا تاپیک جدیدی باز کنم ولی خوب فکر کردم که گاهی حتی یه راهنمایی ممکنه کل مسیر رو عوض بکنه.
    خبر جدید اینه که خواهرشوهرم با من تماس گرفت سه روز پیش(ایشون یه سال از من بزرگتره ولی خوب 11 ساله که ازدواج کردن) حدود یک ساعت و نیم با من حرف زدن و خوب من گفتم که خیلی شاکی هستم و موارد دلخوریم رو که شاید 20 مورد بود رو گفتم، و ایشون حق رو به من دادند و اعتراف کردند که برادر و مادرشون رو میشناسن و واقعا برام متاسف شد و باهام همدلی کرد. میگفت حیفی برای این زندگی و من با برادرم جر و بحث کردم که تو قدر این دختره رو نمیدونی ولی راستش بنده خدا جرات نکرد بگه برگرد به زندگیت، اون بیشتر ازمن ترسیده
    مکالمه بعدی ما دیروز عصر بود که بازم 2 ساعتی طول کشید، راستش هنوز نمیدونم چرا باهام تماس میگیره،علت رو که پرسیدم گفت منو به چشم خواهرشوهر نبین، من به عنوان یه دوست بهت زنگ میزنم و خوب کلی هم خودش راجع به زندگی خودش درد دل کرد(چون اون طفلی هم شوهر خوش اخلاقی نداره)
    خوب همون صحبتها رو دوباره تکرار کردم و باز هم ایشون تایید کردن که مقصر برادر و مادرش هستن و قسم خورد که باهاشون بحثش شده و به برادرش گفته تو وقتی نتونستی با این دختر بسازی نمیتونی با هیچکس دیگه هم بسازی و خیلی اصرار میکرد که برادرش نمیتونه زن داری بکنه. نهایتا هم گفت که خونواده من از رفتن تو به شدت پشیمون میشن ولی خوب وقتی که دیگه هیچ کاری از دستشون برنیاد.گفت که به برادرم گفتم این دختر خیییلی از سر تو زیادیه و یه چیز جالب هم گفت : گفت که برادرم دچار خود بزرگ بینی شده و فکر میکنه فقط خودش آدمه. این همون خودشیفتگیه که من در تاپیک اولم 7،8 ماه پیش نوشتم و حالا خونواده خودش دارن صحه میذارن روش.
    خلاصه اینکه گفت اصلا غصه نخور چون برادر من اصلا عین خیالشم نیست و من بابت همین موضوعم بهش تشر زدم که تو خیلی.....
    نمیدونم این حرفا به درد میخورد که نوشتمش یا نه، ولی به هر حال تنها اتفاقی بود که طی این چند روز افتاده

  2. کاربر روبرو از پست مفید maryam1363 تشکرکرده است .

    maryam1363 (دوشنبه 06 شهریور 91)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 فروردین 92 [ 11:29]
    تاریخ عضویت
    1391-6-04
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    511
    سطح
    10
    Points: 511, Level: 10
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    24

    تشکرشده 24 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ادامه تلاش من با صبر

    سلام مریم جون.به نظرم خیلی رو حرفاش حساب نکن.در هر صورت اون خواهرشه.بعید نیست حرف ببره و بیاره که این کارو می کنه.من خیلی در جریان مشکل تو و همسرت نیستم اما تجربه بهم ثابت کرده اونا نهایتا پشت خونوادشونن.اگرم نه کامل بهش اعتماد داری ومیشه از طریق اون با شوهرت مشکلتو حل کنی یعنی ازش کمک بخوای

  4. 2 کاربر از پست مفید روناک تشکرکرده اند .

    روناک (پنجشنبه 09 شهریور 91)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 بهمن 91 [ 11:51]
    تاریخ عضویت
    1391-5-10
    نوشته ها
    54
    امتیاز
    533
    سطح
    10
    Points: 533, Level: 10
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    93

    تشکرشده 94 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ادامه تلاش من با صبر

    اره اتفاقا از روی سیاست باهاش حرف بزن....چون به هر حال خودشم نخواد حال و احوال تورو انتقال می ده به شوهرت.. بعدم یعنی چی عین خیالش نیست؟؟ منظورش چیه؟

  6. کاربر روبرو از پست مفید maryam_jj12 تشکرکرده است .

    maryam_jj12 (پنجشنبه 09 شهریور 91)

  7. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 24 تیر 93 [ 09:39]
    تاریخ عضویت
    1390-10-15
    نوشته ها
    224
    امتیاز
    3,034
    سطح
    33
    Points: 3,034, Level: 33
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    450

    تشکرشده 491 در 147 پست

    Rep Power
    36
    Array

    RE: ادامه تلاش من با صبر

    مرسی روناک و مریم جان.
    اتفاقا خودم هم همینو بهش گفتم، گفتم که باور نمیکنم تو اونارو رها کرده باشی و چسبیده باشی به من! ولی در هر صورت خیلی چیزا رو گفتم و حسابی بهشون توپیدم چون خیلی حق ازم ناحق کردن. اما به هر حال اذعان میکرد که نه حق با توه چون من برادرم رو میشناسم چقد اخلاقش بده.
    عین خیالشم نیست یعنی اینکه اصلا این اتفاقات باعث نشده که آقا ککش هم بگزه و داره خیلی عادی زندگیش رو میکنه و غصه نمیخوره، داشت میگفت تو هم غصه نخور چون اون نمیخوره

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 شهریور 91 [ 09:47]
    تاریخ عضویت
    1391-5-16
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    567
    سطح
    11
    Points: 567, Level: 11
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    26

    تشکرشده 26 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ادامه تلاش من با صبر

    به نظر من به این فکر نکن که خواهرشوهرت چی گفته به این مسئله توجه کن که تواین موقعیت شوهرت چکار میکنه و چطور میخواید این مشکل رو حل کنید من تاپیک قبلی ات رو دنبال میکردم اما نفهمیدم اخرش چی شد

  9. کاربر روبرو از پست مفید baran_3765 تشکرکرده است .

    baran_3765 (پنجشنبه 09 شهریور 91)

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 بهمن 91 [ 11:51]
    تاریخ عضویت
    1391-5-10
    نوشته ها
    54
    امتیاز
    533
    سطح
    10
    Points: 533, Level: 10
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    93

    تشکرشده 94 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ادامه تلاش من با صبر

    مریم فکر نمی کنم قضیه به این شوری باشه..یعنی شوهرت عین خیالش نباشه...نکنه این به تو می زنگه که بگه شوهرت عین خیالش نیست که بخواد تورو هل بده واسه اقدام به طلاق؟؟؟؟ والا آدم قصد اصلی آدمارو نمی تونه بفهمه ولی فکر نکنم دیگه عین خیالشم نباشه...ادمی که زنگ می زنه می گه توروخدا شما اقدام کنین کار بی دردسر تموم بشه پس احساس ناراحتی داره می کنه...
    حالا خودت تو این مدت فکراتو کردی؟؟؟ ببین نهایت خودتی که تصمیم میگیری اما..
    یه برزخ واست درست شده که نه می تونی توش باشی نه ازش بیرون بیای
    طلاق خیلی عواقب داره...من یکی از دوستام تو عقد طلاق گرفت خیلی اعصابش خورد شد از توی خونه که همه می خواستن بهش محبت کنن اما بدتر رو اعصابش می رفتن! یه لحظه تنهاش نمی ذاشتن که فکر و خیال نکنه در صورتی که دوستم می گفت می خوام تنها باشم یکم..می خوام فکر کنم گریه کنم خودمو تخلیه کنم..محبت های الکی خانواده...حالا دوست و اشنا که می اومدن می گفتن آخیییی طلاقت داد!!!! این حرف عین پتک می اومد تو سرش...تا یه مدت عروسی دعوت می شد نمی رفت....دختر و پسر باهم تو خیابون می دید قاطی می کرد اما خوب همه چی گذشت و الان حالش از منم بهتره!!

    تو این مدت که صبر کردی به چی رسیدی؟؟
    ببین عمر دوران عقد شما همش داره به صبر می گذره...می خوام بگم خودتو اماده کن واسه هر چی . حالا یا طلاق یا ادامه زندگی
    ادم 200 بار که به دنیا نمی اد که 2 سالشو هی هدر بده...تو این مدت می شد خیلی کارا بکنی یا حتی خیلی موقعیت ها...
    می خوام بگم نه اینکه الان پاشی تصمیم بگیری ولی در عرض یکی دو ماه خودتو از این برزخ بکش بیرون... خیلی خوبه که با خواهرش حرف زدی ولی تحت تاثیرش حرفاش که می گه شوهرت عین خیالش نیست نباش....
    می خواستی حرفاتو واسه بار اخر بهشون بزنی که زدی...حالا یه مدت دیگه ببین یا خودشون تماس می گیرن که چه بهتر یا خودت به یه بلوغ می رسی که می خوای ادامه بدی یا نه...به هر حال یه طرف این رابطه هم اونه
    ولی اینم در نظر داشته باش همیشه جوون نیستی عزیزم....منظورم ازدواج دیگه نیست...اتفاقا به خودت وعده الکی نده که یکی میاد بهتر...اون دست خدا هست یا می شه یا نمی شه...بنا رو بذار رو اینکه شاید مجرد بمونی ... هزارتا کار هست که باید انجام بدی...خودت گفته بودی از یکی از بهترین دانشگاه ها فارغ التحصیل شدی.....


  11. 2 کاربر از پست مفید maryam_jj12 تشکرکرده اند .

    maryam_jj12 (شنبه 11 شهریور 91)

  12. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 فروردین 92 [ 11:29]
    تاریخ عضویت
    1391-6-04
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    511
    سطح
    10
    Points: 511, Level: 10
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    24

    تشکرشده 24 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ادامه تلاش من با صبر

    مریم جان به دلو عقلت رجوع کن.منم می گم طلاق بده اما گاهی تنها راه رهایی.اگه با تموم وجود مطمئنی اونی نیست که می خوای جدا ادامه نده.یکی از اشناهامون 10 سال به زور خونواده با شوهرش زندگی کرد اما نهایتا طلاق گرفت و همه میگن کاش زودتر اینکارو می کرد.نمیخوام بگم فقط طلاق کار سازه اما هیچکدوم از ما نباید خودمونو مستحق یه عمر تحمل واسه یه اشتباه بدونیم اونم همین اول راه.از طرفی چون خواهرش 11 ساله ازدواج کرده ادم بی تجربه ایم نیست.

  13. 2 کاربر از پست مفید روناک تشکرکرده اند .

    روناک (شنبه 11 شهریور 91)

  14. #8
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 24 تیر 93 [ 09:39]
    تاریخ عضویت
    1390-10-15
    نوشته ها
    224
    امتیاز
    3,034
    سطح
    33
    Points: 3,034, Level: 33
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    450

    تشکرشده 491 در 147 پست

    Rep Power
    36
    Array

    RE: ادامه تلاش من با صبر

    سلام،مریم جان مرسی بابت نوشته ت.خودمم باور نمیکنم توی اون خونواده که ربا خوار هستن آدم شیر پاک خورده ای پیدا بشه که دلش برای یه دختر سرگردون بسوزه، به احتمال زیاد از رو برنامه زنگ زده. مهم نیست مهم اینه که منم به اندازه این یه سالی که تحقیر شده بودم تحقیرشون کردم، هرچند بچه گانه س ولی خوب با بعضی آدما نمیشه مثل آدم رفتار کرد انگاری. بگذریم، دیروز سر خیابون دیدمش من توی ماشین بودم اونم منو دید ولی هیچکدوم به روی خودمون نیاوردیم، به نظر منم که عین خیالش نبود، همچین سرش رو بالا گرفته بود داشت با اعتماد به نفس راه میرفت که قفل کردم. مادرشم از همین حالا دری وری هاشو پیش این و اون شروع کرده.
    راست میگی شاید دیگه نتونم ازدواج هم بکنم ، این روزا خیلی دلم از دست خدا گرفته میدونم تقصیر اون نیست ولی منم حقم این نبووووود، به خدا نبود. از طرفی دلم رو به این خوش کردم که میگن خدا جای حق نشسته.نمیدونم تا آخر این ماه تصمیم قطعی میگیرم و بهشون اطلاع میدم. ففففقط یه نقطه خیلی مثبت توی این طلاق هست، 70% مردم شهر این خونواده رو به بدی میشناسن و حق رو به من میدن. به شدت عصبانی هستم این روزا، خیلی زورم میاد وقتی از همه لحاظ ازشون بالاتر بودم اینجوری مثل دخترای .... باهام برخورد کردن.
    روزی میرسه که ببینم خدا جای حق نشسته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  15. کاربر روبرو از پست مفید maryam1363 تشکرکرده است .

    maryam1363 (سه شنبه 21 شهریور 91)

  16. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 اردیبهشت 98 [ 09:11]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    939
    امتیاز
    15,687
    سطح
    80
    Points: 15,687, Level: 80
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,262

    تشکرشده 5,821 در 1,048 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    141
    Array

    RE: ادامه تلاش من با صبر

    maryam1363 عزیز
    آره عزیزم ...خدا جای حق نشسته
    برو تاپیکای منو بخون...متوجه میشی که خدایی هم هست

    باتشکر

  17. 3 کاربر از پست مفید نادیا-7777 تشکرکرده اند .

    mohammad6599 (شنبه 19 مرداد 92), نادیا-7777 (سه شنبه 21 شهریور 91)

  18. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 بهمن 91 [ 11:51]
    تاریخ عضویت
    1391-5-10
    نوشته ها
    54
    امتیاز
    533
    سطح
    10
    Points: 533, Level: 10
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    93

    تشکرشده 94 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ادامه تلاش من با صبر

    مریم از خدا نخواه که اونو زمین بزنه...از خدا بخواه تو خوشبخت ترین ادم کره زمین بشی....


    البته من اینجوری دعا کردم طرف الان سر و مور و گنده هست من دارم جز می زنم!!!!! چی بگم یه چیزایی دلیل خاصی جز قسمت نداره... ولی سرتو خیلی گرم کن چون ادم خیلی شکننده می شه..

    ایشالا که ختم به خیر بشه کارت اما خیلی هم ضرر نکردی..یهو می بینی رفتی تو زندگی و بدتر از اینارو سرت می اورد.

  19. 2 کاربر از پست مفید maryam_jj12 تشکرکرده اند .

    maryam_jj12 (سه شنبه 21 شهریور 91)


 
صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:27 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.