موضوع: حس ششم خواهرم منو عذاب میده (مخالفت خواهرم با رابطه اینترنتی من)

[b]سلام دوستان خوبم من به تازگی عضو شدم تقریبا تمام تایپیکهارو خوندم اما موضوعی مشابهه مشکل خودمو پیدا نکردم
من دختری 25 ساله هستم حدودا سه ماه با پسری توی نت آشنا شدم به دلیل حس تنهایی و شکست عاطفی که سال گذشته تجربه کردم به ایشون به شدت وابسته شدم اونم اوایل خیلی هوای منو داشت و مثل دو دوست پیش میرفتیم تا اینکه مسائلی پیش اومدکه ترجیح دادم ازش کناره بگیرم ولی به شدت وابسته شده بودم گاهی اوقات با آبجیم که 4 سال ازم کوچیکتره دردو دل میکردم چون خیلی با هم صمیمی هستیم تا اینکه یه روز آیجیم یه دفعه مریض شد جوری که تا 3 روز از اتاقش بیرون نیامد و با هیچ کسی هم حرف نزد ما هم متعجب از این رفتارش تا اینکه آبجیم بهم گفت خواهش میکنم دیگه با اون پسر رابطتتو قطع کن اوایل فکر میکردم چون از بدیهاش گفتم اینجوری میگه ولی بعد از 4 بار دعوا و بحث مفصل آبجی با من , متوجه شدم که کسی به خواب آبجیم اومده وتمام صحبت های چتی من و اون آقا(حرفایی که پر از حس صمیمیت وعاشقانه یا ...) رو به گفته خودش مثل فیلم بهش نشون داده....
3 شب نتونستم بخوابم چون نتونستم درک کنم که چرا باید آبجیم از این موضوع اینم اینجوری خبردار بشه و بعدش به صورت طعنه آمیزی آبجیم گفت چرا ازدواج نمیکنی ...
در کل همینو بگم که آبجیم حس 6 قوی داره ولی من هزارو یه فکر دیگه هم کردم ..
در ضمن با مشاور هم صحبت کردم که گفتند حتما باید خودشون حضوری بیان که هیچ وقت این کارو نمیکنه
اینو هم بگم اصولا با هر کسی که این حسو داره رابطشو قطع میکنه مثل چند تا از اقوام
خواهش میکنم اگه کسی توی این زمینه اطلاعی داره کمکم کنه ...

راستی من کلا رابطه مو با اون اقا قطع کردم و از این بابت ناراحت نیستم ولی واکنش ابجیم خیلی برام تعجب آور بود چون من کم کم از اون اقا جدا شدم هرچند خودم تمایلی به ادامه رابطه نداشتم :(
ولی واقعا متحیرم که با کوچکترین تماس مثل یه کامنت به ایدیم کاملا بهم میرخت و امواج منفی دورش میگرفتن
بعضی وقتا حس بدی دارم طوری که دیگه نمیتونم مثل قبل باهاش بحرفم هم دلشکستم
هم صمیمیتم کمرنگ شده
تو رو خدا منو بی جواب نذارین

ببخشید میشه بعد از اینکه عنوانتون رو اصلاح کردید، یکم بیشتر راجع به موضوعتون توضیح بدید؟
من کلا متوجه نشدم جریان چیه و شما الان از چی ناراحتید؟

شما موضوع مربوط به ارتباط نتی تون رو با یه آقایی برای خواهرتون تعریف کردید، یعنی می خواهید بگویید که قسمتهایی رو که تعریف نکردید در خواب دیدند؟
اون قسمتهایی که تعریف نکردن، خیلی حساس و مهم بودند که از مطلع شدنش (به هرصورتی) اینقدر بهم ریختند؟
شاید هیستوریه مسنجر شما رو خوندند یا با آی دی دیگری با اون آقا چت کردن.
اعضای فامیلی که باهاشون قطع ترتباط کرده هم خوابشون رو می دیده یا اونها می دیدند؟

فکر می کنم توضیح شفاف تر هم به ما کمک کنه که بدونیم در چه مورد راهنمایی کنیم و هم به خودتون که بدونید دقیقا مشکلتون چیه.
بنظرم در قدم اول این دو موضوع رو تفکیک کنید؛
1- الان از فاش شدن محتوای صحبتهای نتی تان با آن آقاريال نزد خواهرتان نگرانید؟
یا
2- بابت خواب دیدنهای عجیب خواهرتان و سلامتی او نگرانید؟

عزیزم ناراحتی من از نحوه برخورد عجیب خواهرم هست
من چون به اون اقا وابسته شده بودم حرفی یا رفتاری که از ایشون منو ناراحت میکرد به خواهرم میگفتم
بله دقیقا جاهایی که من ترجیح میدادم یه سری صحبت های خصوصیمو نگم
کسی به خواب آبجیم اومده و همه چیزا رو بهش نشون داده
من تمام هیستوری چتکو پاک کردم و هیچ گونه رمزی بهش نگفته بودم
بله مهم بودن چون تمام احساساتمو به اون اقا بیان میکردم و نمیخواستم کسی بدونه ولی...
اعضای فامیل نه خوابشونو ندیده ولی یه چیزی واسه خودش داره مثل سردرد که بیشتر با نوع سردردهایی که سراغش میاد تفسیر میکنه
در جواب اون دوتا سوال باید بگم هر دو ولی بیشتر مورد دوم و اینکه بازم من یا خانوادم با بقیه رابطه داشته باشیم و ایشون بازم هم مارو ناراحت کنه هم بقیه رو

در ضمن به موضوعاتی شبیه روح ,تله پاتی و مدیوم و... خیلی علاقه داره و از سن 18 سالگی تا الان این موضوعاتو به طرق مختلف دنبال کرده و میکنه حتی سال گذشته به دعا نویسی رو اورد
نمیدونم اطلاعات شما توی این موضوع چقدره دوست عزیز ولی اصلا مناسب سن خودش رفتار نمیکنه
طوری که اگه از کسی که بهش امواج منفی داده دوری نکنیم کلی ناراحت و دلخور میشه و بحث راه میندازه که چرا با فلانی که من خوشم نمیاد رابطه دارین

پردیس جان اینگونه ارتباطات نتی معمولا پروسه ای مشخص دارند.
اینکه شما از یک فرد در فضای سایبر اینقدر متاثر و محزون شده اید که نزد خواهرتان درددل کرده اید، واضح است که صحبتهای احساسی زیادی باهم داشته اید. اگر یک صحبت معمولی با کسی داشتید مسلما از او تا این حد نمی رنجیدید.
حدس زدن محتوای چنین صحبتهایی کار سختی نیست. شما اگر بخودتان مسلط باشید و عکس العمل نشان ندهید، کسی متوجه محتوای صحبتتان نمی شود.

ممکن هم هست خواهرتان از سر خیرخواهی و یا امتحان اون آقا با ای دی اش ارتباط برقرار کرده و ایشان هم حسب عادت، صحبتهایی مشابه با خواهرتان داشته، و خواهرتان از این بابت که شما گرفتار یک شیاد شدید ناراحت شده.


در کل بنظرم اگر نگران سلامت خواهرتان هستید، سعی کنید ارتباط دوستانه تان را با او بیشتر و بیشتر کنید. واقعا دوستش بدارید و در عمل هم بهش نشان دهید. بگذارید بهتان اعتماد کند تا بتواند با شما حرف بزند و درد دل کند. بگذارید ناگفته هایش خودش برایتان بگوید و از حدس زدن آنها بپرهیزید.
فراموش نکنید که در راه جلب اعتماد باید صبور باشید.

از بابت راهنماییتون ممنونم بلوی اسکای عزیز
واقعا حرفای شما رو قبول دارم آدم وقتی توی شرایط بحرانی قرار میگیره بیشتر از احساسات بهره میگیره و کمتر از عقل استفاده میکنه
سعی میکنم با خواهرم رابطه بهتری داشته باشم ولی این حس ششم یا هر چیز دیگه که میشه اسمشو گذاشت بقیه اعضای خانواده رو هم دز زمینه های مختلف درگیر میکنه که نمیدونم چجوری باید حل بشه

نظر من همین صمیمیت با خواهرتون هست.
صمیمیت واقعی نه مقطعی و برای رسیدن به هدفتون.
بهش محبت کنید و تلاش کنید که درکش کنید.
وقتی درکش کردید هم اون راحت تر و بیشتر باهاتون حرف می زنه و هم شما بهتر و بیشتر حرفهاش رو می فهمید.
اون وقت تازه می تونید خواسته هاتون رو باهاش در میون بذارید؛ از قبیل اینکه شما حق دارید مستقلا تصمیم بگیرید که با چه کسی رفت و آمد داشته باشید و با چه کسی نداشته باشید، و اون هم در روابطش حق این استقلال رو داره.
بازهم می گم صبور باشین.

این نطر من بود.منتظر باشین تا دوستان دیگه و کارشناسان هم نظرشون رو بگن.

سلام دوست عزیز من عقده ام اینجور است

که به این وضوح امکان نداره که کسی بتونه خوابی ببینه که تمام جز ئیات در فیس بوکت را در خواب

کسی بیاید برایش باز گو کند.

از این حرف خواهرتون که کوچک تر از شما میباشد

من این نتیجه را گرفتم.
خواسته با این رفتار و این که در خواب چنین چیزی دیده به شما

یه جورایی کمک کنه . که از این رابطه دست بکشی .

خیلی دیده شده که میگن من خواب دیدم فلا کس اومده به خوابم و گفته به فلانی بگو که این

کاری که میکنی اشتباهه .

در اصل حرف دل خواهرتون بوده نه خوابی که دیدن .

ما ایرانی ها خیلی به این چیزها بها میدم. که فلان کس که فوت کردت آمده بخوابم.

نوشته اصلی توسط blue sky

نظر من همین صمیمیت با خواهرتون هست.
صمیمیت واقعی نه مقطعی و برای رسیدن به هدفتون.
بهش محبت کنید و تلاش کنید که درکش کنید.
وقتی درکش کردید هم اون راحت تر و بیشتر باهاتون حرف می زنه و هم شما بهتر و بیشتر حرفهاش رو می فهمید.
اون وقت تازه می تونید خواسته هاتون رو باهاش در میون بذارید؛ از قبیل اینکه شما حق دارید مستقلا تصمیم بگیرید که با چه کسی رفت و آمد داشته باشید و با چه کسی نداشته باشید، و اون هم در روابطش حق این استقلال رو داره.
بازهم می گم صبور باشین.

این نطر من بود.منتظر باشین تا دوستان دیگه و کارشناسان هم نظرشون رو بگن.

مرسی از دقت نظرتون دوست خوبم
من خیلی باخواهرم صمیمی هستم تمام حرفاشو و خواسته شو قبل دعوای آخر بهم گفته بود الان هم آشتی هستم چون از اون آقا جدا شدم ولی با نظرات شما موافقم چون من شاید در آینده ازدواج کنم یا سر کاری مشغول باشم وبا کسانی ارتباط داشته باشم که خواهرم به خاطر این حس بد بازم مخالفت کنه من نمیتونم همیشه تابع حرف ایشون باشم

نوشته اصلی توسط پدربزرگ

سلام دوست عزیز من عقیده ام اینجور است

که به این وضوح امکان نداره که کسی بتونه خوابی ببینه که تمام جز ئیات در فیس بوکت را در خواب

کسی بیاید برایش باز گو کند.

از این حرف خواهرتون که کوچک تر از شما میباشد

من این نتیجه را گرفتم.
خواسته با این رفتار و این که در خواب چنین چیزی دیده به شما

یه جورایی کمک کنه . که از این رابطه دست بکشی .

خیلی دیده شده که میگن من خواب دیدم فلا کس اومده به خوابم و گفته به فلانی بگو که این

کاری که میکنی اشتباهه .

در اصل حرف دل خواهرتون بوده نه خوابی که دیدن .

ما ایرانی ها خیلی به این چیزها بها میدم. که فلان کس که فوت کردت آمده بخوابم.

بله چند بار خواهرم با من مشورت کرد که شاید یه بار با یه آیدی دیگه امتحانش کنه
منم به خاطر اون احوالش دیگه پیگیری نکردم که چجوری فهمیده ولی یادمه همون روز محکم و با اشک واسم حرف زد که اگه میخوای بار دیگه با اون آقا بحرفی دور منو به کلی خط بکش و گفت حتما باید جلوت معجزه بشه که باور کنی
قبلا هم واسش در مورد کسایی دیگه مثل خانواده شوهر خواهر بزرگم این اتفاق افتاده بود البته با احساسش درک کرد وبعد فهمید که برای خواهرم تلسم سنگین انجام داده بودن و...
البته که هیچ نیرویی قویتر از نیروی خداوند الرحمن نیست

دوستای گلم من به این هدف تایپیک گذاشتم که شاید کسایی بین ما باشن که یا از طریق خواب یا احساسات قویشون ما رو راهنمایی کنن که چطور میشه با اینجور افراد کنار اومد

با نظر پدر بزرگ موافقم ...
مطمئنا خواسته که از این طریق از ادامه ارتباط نفیتون بکنه ... احتمال میدم خواهرتون باهوش باشن ...
من موارد دیگه که خواهرتون از حس ششمش استفاده کرده رو کاری ندارم ولی اگه با جزئیات در جریات چت کردن شما با دوست پسرتون بوده باشه ممکنه قبلا کاری کرده که تمام نوشته های شما ذخیره شده و بعدا خونده.

سلام دوست عزیز

بعضی نیروها در پیرامون ما وجود دارند که درکش برای همه امکان پذیره اما سطح درک و میزانش برای هر کس متفاوته، انسان دو بعد داره، جسم و روح، جسم مربوط به زندگی مادی که محدود به زمان و مکان هست و روح که به قوله برخی جنسش از انرژی هست و تابع زمان ومکان نیست
برخی سطح انرژی بالاتری دارند و برخی پایین تر، با برخی تمرینات میتونن سطوح انرژی را بالا ببرند
خلاصه ماجرا:
این یک علم به نام ماورائالطبیعه یا متافیزیک یا ...
خیلی وسیع و گستردست و به گستردگیه علوم بشر
اما به دلیل پیچیدگیهاش و به انحراف رفتنهاش و خطرات زیادی که میتونه داشته باشه، خیلی توصیه به یادگیری این علوم نمیشه مگر در سطح داشتن یه اطلاعات عمومی،
کوچکترین ضرری که وارد شدن به این وادی میتونه بزنه، بیماری شیزوفرنی است، زیرا افراد بدون داشتن استاد مناسب و یا درک صحیح امکان داره مرز خیال و واقعیت را در ذهن گم کنند و خلاصه.....
کارر هر کس نیست خرمن کوفتن...
من اصلا نمیخواهم بیش از این برای شما توضیح بدهم، اما پیشنهاد میکنم خیلی به حس 6 خواهرتون پر و بال ندین، ممکنه واقعی باشه اما بزارین یاد بگیره خودش هم اهمیت نده تا بتونه یه زندگیه خوب و عادی را تجربه کنه،