سلام
من مدتیه که مشکلی دارم تو زندگیم که باعث عذاب وجدانم شده امروز تو سرچ گوگل با این سایت آشنا شدم و عضو شدم که با شما ها مشورت کنم کمکم کنید
من 2 ساله ازدواج کردم ازدواجم نیمه سنتی بود همسرمو به من معرفی کردند وبا هم اشنا شدیم و ظرف مدت کوتاهی با هم ازدواج کردیم
تو این 2 سال مشکلات زیادی داشتم با همسرم مشاوره هم رفتم مشکلاتم حل نشده ولی کمرنگ شده
یعنی تا زمانی که من سکوت کنم و کوتاه بیام همه چی ظاهرن خوب و ارومه ولی اگه اعتراض کنم دوباره همه چی بهم میریزه
قبلل از ازدواجم زمان دانشجوییم من با یکی از همکلاسهام سالها دوست بودم و عاشق همدیگه بودیم قرار بود با هم ازدواج کنیم خونواده ها هم میدونستند خودمون حلقه واسه همدیگه خریده بودیم و مثلا نامزد غیر رسمی بودیم ولی متاسفانه با هم ازدواج نکردیم و داغ این عشق رو دل هردوی ما موند
من زمانی که ازدواج کردم حدودا یک سال بود که رابطه ام با اون آقا کاملا تموم شده بود و خط موبایلم هم حتی عوض کرده بودم
6 ماه بعد از ازدواجمون یه روز اون اقا با من تماس گرفت وقتی اولین بار صداشو شنیدم شوکه شدم بهش گفتم دیگه با من تماس نگیر من ازدواج کردم گفت اره شنیدم ولی باورم نمیشه
به مادرم گفتم مادرم باهاش تماس گرفت و بهش هشدار داد که دیگه مزاحم دخترم نشو اون ازدواج کرده
یه مدت گذشت ایمیل زد حرفهایی که زده بود منو خیلی تحت تاثیر قرار داد جواب ایمیلشو دادم ولی بعدش شدیدن عذاب وجدان گرفتم
حالا از اون موقع تا حالا ما گاهی با هم در تماسیم تلفن یا ایمیل من خیلی وقتها شده که به خودم قول دادم دیگه هرگز جوابشو ندم خیلی حالم بد شده عذاب وجدان داشتم یه مدت گذشته ولی بازم گاهی که از نظر روحی خیلی تحت فشارم منظورم مشکلات زندگی با همسرمه ناخوداگاه میرم سمت اون و بهش ایمیل میدم و درد ودل میکنم
خیلی ناراحتم فکرم مشغوله وقتی میبینم شوهرم بهم وفاداره به شدت از خودم خجالت میکشم درسته که رفتارهای بدی داره و من اذیت میشم ولی خیانت نمیکنه
ازتون خواهش میکنم کمکم کنید که ارادمو قوی کنم و بتونم این ارتباطو قطع کنم دارم داغون میشم
علاقه مندی ها (Bookmarks)