
نوشته اصلی توسط
avana
بهار زندگی عزیر
ممنون از اینکه راهنماییم کردی . راستش من بارها وبارها براش گفتم که با توجه به سنم و شرایطم عاقلانه نیست که اینقدر این رابطه طول بکشه . مشکلی که دوروز پیش عنوان کرد اینه که به خاطر مسائل مالی (که به دلیل خرید منزل گرفتارش شده )نمیتونه اقدام کنه .
منهم در جواب گفتم ما قرار نیست تو اینقدر زود بریم سر خونه زندگیمون . بعد از خواستگاری رسمی تازه مراحل جدید ی شروع میشه ،اصلا شاید تمام کارها خوب پیش بره و لی آزمایش خون ما منفی باشه اونوقت با این همه وابستگی چه باید کرد . حتی گفتم تو یه حرکتی کن که خانواده من هم بدونن جدی هستی .
لطفا بهم بگید چه جوری به این آقا بگم که زمان داره از دست میره و من دارم وارد بازی میشم که دیگه شاید برگشتی نداشته باشم . ما واقعا همدیگرو دوست داریم ومن آدم پرتوقعی نیستم لطفا بهم بگین چه جوری تکلیفم را روشن کنم که بعدها پشیمون نشم . حتی اگر روز خاصی وزمان خاصی را مشخص میکرد که به قول خودش مشکلش حل میشه می تونستم صبوری کنم .
علاقه مندی ها (Bookmarks)