موضوع: مشاوره (مخالفت خانواده پسر به علت نداشتن شرایط ازدواج)

سلام نیاز شدید به حرف زدن دارم من 2سال پیش نامزد داشتم و دوستش نداشتم به اسرار خانوادم قبول کردم و بعد 6ماه به هم زدم بعد از اون موضوع به هیچ پسری فکر نکردنم اما الان یکی از بچه ها دانشگاه که 2سال پیش خواستگاری قبولش نکردم 2هفته پیش بهم اس داد و دوباره خواستگاری کرد البته خانوادش رازی نیستن چون هنوز درسشو تموم نکرده و سربازیم نرفته گفتن بعد از این که کاراشو انجام داد ولی من خیلی پا پیچش شدم که بیان خواستگاری اما گفتن خانوادم میگن نه ناراحت شد گفت درکم نمیکنی من گفتم فقط بیا بحرف من حاظرم 2 سال منتظرت بمونم با اینکه الان موقعیت ازدواج دارم ولی حاظرم منتظر بمونم خیلیم دوستش دارم راستی هنوز مطمئن نشدم که اونم دوستم داره ظاهرا میگه اره دوستت دارم من ادم خیلی مشکوکی هستم من20سالمه کارمندم و دانشجوم هستم

دوست عزیز

لطفا در ارسال بعدی عنوان مشخص تری را برای تاپیک خود بیان کنید تا دوستان

بتونند راهنمایی کنند.

مثل :
(نمی خواهم دویاره در انتخاب همسر اشتباه کنم.) یا (آیا برای کسی که میگه شرایط ازدواج ندارم صبر کنم؟)

و یا عنوانی مناسب دیگه ای انتخاب کنید و بیشتر در مورد شرایط خودتون و ایشون توضیح بدید.

از طرفی اگه سر به تاپیکهای دیگه هم بزنید مشابه موضوع شما با راهنمایی دوستان زیاد هست.

موفق باشید

الان باهام قهر کرده و اس نمیده نمیدونم باید چکار کنم من بهش اس بدم یا منتظر بمونم خودش بده با اینکه هنوز مطمئن نیستم دوست داشتنش واقعی یا نه ؟احساس میکنم خیلی بهش پیچیدم برای خواستگاری اینکه قهر کنه منطقی یا نه میخواد کنار بکشه؟نمی خوام اون تجربه بد دوباره اتفاق بیفته، حالا من منتظرش بمونم تا شرایط براش مهیا بشه ؟خیلی احساس تنهایی میکنم و وقتی دلم میگیره دلم میخواد با یکی حرف بزنم نمی دونم شاید برای همینه که می خوام باهاش ارتباط داشته باشم

میتونم شماره ای داشته باشم و تلفنی صحبت کنم ، منو ارش هم سنیم موقعیت خانوادگی هردومون یکی ارش اصلیتش بیرجندی و من زابلی با اون تجربه تلخ قبلی نمی تونم بهش اعتماد کنم یعنی به هیچ پسری نمیتونم اعتماد کنم و همین باعث شده که هر چی میگه باور نکنم و شاید به همین خاطر از حرف زدن با من اینقدر سرد شده یکی از دلایلی که اسرار داشتم زود تر با خانوادش بیاد فقط این بود که بدونم راست میگه یا نه ولی با خانوادش حرف زده بود در مورد این موضوع هم 2سال پیش و هم اینبار

نه خانوادش ناراضی نیستن میگن الان نه باید مدرکتو بگیری و اموزشی سربازی بری بعد برای ادامه سربازی امریه میگره اداره برق خانواده منم دقیق در جریان نیستن و گفته راضی کردن خانوادم با باباش حالا برای قهر بودنش چکار کنم من پیش بشم یا منتظر بمونم خودش شروع کنه چطور مطمئن بشم دوستم داره

اینکه قهر کرده منتطقی یا اینکه نمی خواد ادامه بده چکار کنممن اس بدم ؟

سلام باران

برداشت من اینه که شما بیشتر بخاطر فرار از تنهایی و تا حدی دلتنگی و آسیبی که از رابطه ی قبلیتون داشتید دارید بطور جدی به این رابطه فکر میکنید

چرا فکر میکنید این آقا گزینه ی مناسبی برا ازدواج هستن؟معیارهاتون چیه و ایشون چقد با معیارهای شما تطابق دارن؟

ظاهرا ایشون همسن و سال خودتون هستن فکر نمیکنید یه مقدار سن ایشون برا پذیرفتن مسئولیت ازدواج کمه؟؟؟

قهر کردن ایشون یک رفتار کاملا غیر منطقی و بچه گانه به عنوان یک خواهان ازدواج با شخص شماست و این به نظرم یه هشداره برا آینده

به هیچ عنوان برا آشتی پاپیش نذارید چون در صورت ادامه ی روابط تبدیل به یک رویه و یک وسیله برا ایشون میشه

شما که هنوز ابتدای راهید و فرصتهای بیشتری در انتظارتونه عجله نکنید برای فرار از تنهایی دلتنگی میتونید تو جمع دوستان باشید ورزش برید کلاس های مختلف و...

مفق باشید.

سلام مشكل من و همسرم خيلي پيچيده شده من از اول ازدواج سر مسايل مالي فشار روي همسرم نمياوردم اما انها سو استفاده كردند ومن بدون مراسم جشن و بدون خريد عروسي پا به اين خانه گذاشتم با اينكه خوانوادهاش روز اول قبول كرده بودند تمام اين كارها را انجام ميدهند اكنون بعد از ازدواج و مستقل شدنمان همسرم هميشه از من و خوانواده ام پول طلب ميكند يا به عنوان قرض يا به عنوان وظيفه اما من ديگر نميتوانم با اين اخلاق كنار بيايم راهنماييم كنيد چگونه با او برخورد كنم در ضمن او خرج خانه هم ميكند اما پول به من نميدهد و مسايل مالي اش را با من در ميان نميگزارد و حرفم را قبول ندارد.

سلام خانم

من از حرفهای شما اینطور متوجه شدم که آقا آرش قصد داره دو سال با شما دوست باشه و بعد که تحصیل و خدمت سربازیش تمام شد و احیانا بعدتر شغل مناسب هم پیدا کرد، به خواستگاری شما بیاید؟
درست متوجه شدم؟

در این صورت به هیچ وجه صلاح نیست که به چنین پیشنهاداتی از جانب پسرها ذره ای اعتماد کنید. نه شما و دخترخانمها حتی خودشان هم نباید اعتماد کنند.
وقتی آقا آرش این دوران را پشت سر گذاشت تازه کم کم از خامی بیرون می آید، تجربه اش بیشتر شده و شناختش از خود و خواسته اش کاملتر و یا شاید تغییر کند. در اینصورت به احتمال زیاد شما انتخابش نخواهید بود. (ببخشید که خیلی رک گفتم، ولی تجربه سایر دوستان در همین تالار گفته من را تایید می کند.)
شما فقط حداقل 2 سال فرصتهای زندگیتان را از دست داده و با یک بحران احساسی و عاطفی روبرو خواهید شد.
آن لحظه را تصور کنید و الان که می توانید از آن جلوگیری کنید.

یک توصیه خواهرانه به شما و همه دخترها خانمها دارم که پیشنهاد خواستگاری یک آقا پسر را تنها زمانی جدی بگیرید که از شما اجازه می خواهد که با خانواده اش به منزلتان بیاید.

سلام رز سفید
شما بهتره برای خودتون یه تاپیک جدید با یه عنوان دیگه انتخاب کنید


حالا شما خانم باران به حرف اعضا گوش کن و یه عنوان جدید پیشنهاد بده
در مورد اقا ارش:
بهتره زیاد خودخوری نکنی
باهاش تماس نگیر
زیاد پا پیچش نشو
ازدواج زورکی فایده نداره
بهتره خوب تصمیم بگیری
خانواده ها حتما باید راضی باشن
اگه نیستن اجبار نکن
اتفاقا اگه اقا ارش بگه خانوادها راضی نیستن و بیا ازدواج کنیم تو خودت قبول نکن
بهش بگو اول برو خانوادتو راضی کن بعد
اگه راضی باشن که بهتر
در ضمن ادما مثل اهن ربا هستن
قطب منفی مثبت دارن
حالا شما هم همینطور
زیاد بری طرفش ازت دور میشه
پس بهتره تو تماس نگیری
اگه واقعا دوست داره میاد جلو و ازدواج و اگه نه خودتو ناراحت نکن و فکرتو مشغول نکن
شما فعلا 20 سالته و موقعیتهای بهتری هم گیرت میاد پس به فکر خودت باش

سن کم (20) / خانواده ناراضی/نیاز شدید به هم صحبت/اصرار دختر/و دوباره اصرار دختر/اینکه نمی خوای اون تجربه بد دوباره اتفاق بیفته ، خدا کنه به این معنی نباشه که حتما باید به هم برسین ، به هر قیمتی! /کنار نیومدن با اتفاق 2 سال پیش/دو سال تا اینکه بعداً خانواده اش قبول کنن بیان یا نه /اون حتی نتونسته خانواده شو راضی کنه که بیاین خواستگاری شما ، حالا چطور باباش می تونه خانواده شما رو راضی کنه ؟
شما دختری و توی این دو سال اونقدر پسرهای خوب میان خواستگاری شما که از خواب و خوراک میوفتی

.
بهتر نیست به خاطر یه وعده ایی که اصلا معلوم نیست به واقعیت منجر بشه یا نه ، نه وقت خودت رو تلف کنی و نه وقت خانواده تو !؟
حالا اگه خانواده اش راضی بودن یه چیزی ، این که اصلاً خانواده اش هم راضی نیست .


این همه دختر و پسرها با هم ازدواج می کنن با هزار بدبختی و خانواده دو طرف هم راضی ، دنیای مشکل و بدبختی واسه شون بوجود میاد ، اونوقت شما داری خودتو به آب و آتیش می زنی که بیاد خواستگاری شما ، خانواده ناراضیش هم با خودش بیاره / ؟؟ ؟


در هر صورت مواظب باش که این اتفاق نیوفته :
دو سال بعد که سربازی شو رفت و مدرکشو گرفت ، بیاد و بگه بابام گفته یه کار خوب باید پیدا کنی .
یه سال هم واسه کار ، شما صبر میکنی . اونوقت باباش میشینه حساب می کنه که پسرش هم لیسانسه ، سربازی شو رفته و هم کار داره ، دختر داداششو میگیره واسه پسرش!
آرش خان هم میاد و به شما میگه که به خدا خانواده ام از همون اول راضی نبودن ، هر کاری هم کردم نتونستم راضیشون کنم ، باران تو برو ، خودتو به پای من نسوزون ، امیدوارم خوشبخت بشی.
والاااااااااااااااا
اونوقت شما سه سال از عمرت رو به خاطر اون پسره تباه کردی و با خودت میگی کاش خواستگار یه سال پیش رو بله گفته بودین ، بابام بهم گفت ولی من گوش ندادم.........
(ببخشید زیاد خیال پردازی کردم ، فیلم زیاد می بینم)