موضوع: چطور ابراز علاقه کنم

سلام
11 ساله که ازدواج کردم اما از لحاظ کلامی نمی تونم به شوهرم محبت کنم شاید یه دلیلش اینه که روزهای بدی را گذرانده ایم و همیشه تو قهر و بحث بودیم و البته هنوز هستیم و انگار زندگی مشترک نمی خواد روی خوش به من نشون بده و تو این مدت نشده که به این مساله فکر کنم اما الان می خوام یاد بگیرم که دقیقا با چه کلماتی ابراز علاقه کنم برام مثال بزنید که من راحت بتونم تو زندگی عملی کنم

من و شوهرم خیلی کم با هم حرف میزنیم البته اون کم حرف میزنه و منم الا مدتیه که دارم مثل خودش کم حرف میزنم
ما فقط در مورد چیزای ضزوری حرف میزنیم حالا فقط میخوام بدونم چه طور باید بهش محبت کنم
فکر میکنم که نمیدونم چطور باید ابراز علاقه کنم
از راهنمایی دوستان خوشحال میشم

سلام نازنین جان

این طور که از حرفات پیداست متاسفانه روابط شما با همسرت تیره و تریک شده که البته در دراز مدت این اتفاق میفته نه یک شبه

و به قول معروف جلوی ضرر رو هر وقت بگیری خوبه..از همین امروز شروع کن...
اینطور که شما و همسر پیش میرید احتمال خطا و لغزش در هر دوتون مقدار بسیار زیادی میره بالا.

11 سال زمان زیادیه برای شناختن همسر...اینکه چی میخواد بشنوه از شما و چی راضیش نگه میداره

دیگه دست دست نکن...باهاش بیشتر صحبت کن...محیبت کلامی و جسمیت رو بهش بیشتر کن...

دم در بدرقه اش کن...همیشه زیبا و تمیز منتظرش باش...از کارهایی که در روز کردی براش بگو..از اونم بخواه برات بگه

شما الان در یه لوپ معیوب قرار گرفتی....این چرخه میچرخه و شما هم باهاش میچرخی...شما محبت کلامی نمیکنی و زندگی یخ میشه...زندگی یخ میشه و شما محبت کلامی نمیکنی....

این مسائل در زندگی شما مصداق یک چراغ خطره..که اگر بهش کم توجهی کنی متاسفانه دودش به چشم خودت و زندگیت خواهد رفت.

یه زن در ایجاد طراوات و شادابی در منزل خیلی خیلی موثره.

از یه مشاور حضوری هم کمک بگیر

موفق باشی

می تونی برای شروع از یه sms و یا یه ایمیل زیبا و یا یه نامه که حرفای دلت و درد و دلات و احساس زیبات بهشه شروع کنی..............

روز مرد هم که نزدیکه براش یه کادوی خوب بخر با یه نامه خیلی زیبا و عاشقانه، دنبال کلمه نباش هر احساسی که از دلت می اد بنویس و مطمئن باش به دلش می شینه.......

ممنون از دوستانی که پاسخ دادند

اینقدر تو زندگی منو شوهرم از هم دلخوری داشتیم که باعث شده که از هم دور بشیم البته در این میان درون گرایی شوهرم هم بی تاثیر نبوده
البته من سالگرد ازدواج و تولد بچه ها و شوهرم را حتی شده باشه یه جشن 2-3-4 نفره هم گرفتم مخصوصا تولد شوهرم که جزو برنامه های همیشگی من است اما اینقدر حرفای نامربوط شنیدم از گله گذاریهای اطرافیان شوهرم گه چرا خصصوصی گرفتم یا حرفای شوهرم که مثل یه چاقوی تیز که تو قلبم فرو کرد وقتی برا سالگرد ازدواج یه جشن کوچک گرفتم و همون وسط جشن تو گوشم گفت از این مناسبت بدم میاد
اما من دست بر نداشتم و به خاطر دل بچه هام که خیلی جشن دوست دارند به این کارم ادامه میدم
اس ام اس هم قبلا می فرستادم اما حتی یکی را هم جواب نداد البته اس هایی که مثلا جوابش این بود که گرفتارم یا مثلا چند کیلو بگیرم اینا را جواب میده ولی اسهای دیگه را نه

حقیقتش خودم هم تو یه خانواده بزرگ شدم که محبت زن و شوهری را ندیدم و الان تصمیم گرفتم که بچه هام مثل خودم نباشند و این محبت را لمس کنند و یاد بگیرند