موضوع: کارتون هم کارتون های قدیم ! ! !

سلام

بعد از این که اون آقای اسمشو نبر آمد و آن کار را کرد ، آنان که پس از نوشتن در آن بسیار لذت می بردند و ...
دیگر نتوانستند بیایند چون : دیگر جایی نبود تا بیایند !
اما پس از آن که برای آنان و اینان و ... تصمیم بر آن شد که تمامی اینان و آنان و ... برای دسترسی به این سری مسایل روزمره و دوست داشتنی که برای داشتن ، داشته های خود بستانکار شده بودند این طرح توسط گروهی ملقب به 1+5 اجرا و به مرحله ظهور درآمد.
امید بر آن است که تمامی بستانکاران ، بدهی خود را دریافت و برای اموات آن اسمشو نبر ، سخنی ( در خلاء ) بفرمایند.

طی سخنان گذشته و همین طور که از شواهد امر مشخص است به کارتون های قدیمی که برای ما بسیار پرارزش و پرسود و فایده بود خواهیم پرداخت ؟

یادتان که هست ؟؟؟؟


پس خواهیم گفت که :

طی آخرین خبر های ما حاکی است :

- خبرگزاری 1+5 میگویند :

تنسی تاکسیدو و چاملی کمد اقای ووپی را حسابی مرتب کرده اندو خودشان هم دیگر از باغ وحش میناپولیس جیم نمیشوند....

سندباد و پرنسس شیلا زندگی خوبی دارند با یک دو جین بچه...سندباد هم قول داده دست از ماجراجویی بر دارد...اما علی بابا هنوز در بغداد مشغول شبیخون به نیروهای امریکا یی است و همچنان موهایش توی چشمش است و حاضر به کوتاه کردن انها نمیشود...

حنا هنوز هم توی مزرعه زندگی میکند و صاحب دو دختر و یک پسر است.

هاچ زنبور عسل همچنان به جستجو ادامه میدهد و حتی دست به دامان فیسبوک
هم شده اما از مادر خبری نیست...

بچه های مدرسه الپ همه به سرانجام رسیده اند و هیچکدام حاضر به ترک وطن بیطرف خود نیستند...گاروتی بجای راننده لکوموتیو حالا مهندس قطارهای سریع السیر است و دیگر دکمه کتش هم بسته میشود...

خانواده دکتر ارنست از جزیره نجات پیدا کرده اند اما فلونه همچنان ان گل سفید را درلای موهایش نگاه داشته است...

پدر بزرگ نل فوت کرده و نل حالا با برادرش زندگی میکندو از دربدری نجات پیدا کرده..

معاون کلانتر هنوز هم قلبی از طلا دارد به همین خاطر او را باز نشسته کرده اند....

پسر شجاع دیگر حالا مرد شجاعی است ولی همچنان پدرش را پدر پسر شجاع صدا میزنند...شیپورچی شیپور را رها کرده و حالا ترومپت مینوازد...

زبل خان همچنان در جنگلهای افریقا به دنبال شکار است ومورد تعقیب رنجرهای مبارزه با شکار غیر مجاز....

گوریل انگوری بیچاره خیلی پیر شده است ولی هنوز هم بیگلی بیگلی بهترین دوست اوست...

لوسین و انت اختلافات را کنار گذاشته و حالا دوستان خوبی هستند و دنی هم عضو تیم ملی دوومیدانی است و قرار است اگر!!!! المپیک در چین انجام شود تیمش را همراهی کند...

یوگی و دوستان بخاطر اختلافات شدید دچار چند دسته گی شده اند و دلالان بی انصاف کشتی پرنده را مفت از چنگشان در اوردند...

لوسی می هنوز در ادلاید استرالیا زندگی میکند و به ریش تمام مهاجران میخندد...

بلفی و لی لی پیت بالاخره با هم ازدواج کردند و سر تمام رقبا را به طاق کوبیدند...

بار با پاپا ها هنوز هم عوض میشوند...

رابین هود و ماریان چند بار تا پای طلاق پیش رفتند ولی هر دفعه با میانجیگری دیگران از دادگاه برگشته وفعلا یکدیگر را تحمل میکنند....اما جان کوچولو با رژیمهای سخت و چند فقره جراحی کلی کوچولو شده....

و اما پینوکیو بالاخره پدر ژپتوی بیچاره را دقمرگ کرد اما ادم نشد که نشد البته دیگر گول گربه نره و روباه مکار را نمیخورد .... هنوز هم شبها خواب درخت سکه را میبیند ودر حال حاضر یکی از هکر های با سابقه است....و به جمله "دماغت مثل دماغ پینوکیو دراز شد دروغ نگو " بشدت الرژی دارد....

به درخواست شبکه تلویزیونی گمشدگان (شبکه 99) :

از دوستانی که از دیگر دوستان خبری در دست دارد ؛ با یک برگ کپی از یکی از کارت های که در منزل دارند (به دلخواه ) به این شبکه مراجعه کنند .

گمشده گمگشده
خبرنگار واحد خبری شبکه 99

عرفان جان . دیگر دوستان گرامی ؛

متشکرم از شما عزیزان ، از نوشتن یادداشت های اولیه قصدی جز طنز نبود .

سلام
منم چیزی متوجه نشدم متوجه شدم تایپیکای قدیمی نیست!

همونطور که قبلا گفته بودم کارتونای قدیمی باعث آرامش خاطر می شد اما کارتونای امروز!! دلم برای بچه های امروزی می سوزه که به جز بزن بزن و اسلحه و موشک و از این جور خالی بندی ها چیز دیگه ای نمی بینن...


یاد پسر شجاع، بلفی، سرنده پیتی، بل، و.... به خیر