به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 22
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 خرداد 91 [ 11:50]
    تاریخ عضویت
    1390-12-12
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    856
    سطح
    15
    Points: 856, Level: 15
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 13 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    ترس از آینده

    ســلام.
    اوی تشکر کنم بخاطر سایت خوبتون
    یک سالی میشه سایتتون رو دنیال میکنم هروقتی هم میخواستم عضو بشم یا خودم حرفی رو بزنم پشیمون میشدم.چون تاپیکهای دوستان رو میخوندم و مشکلاتشون رو میدیدم خنده ام میگرفت میگفتم من دیونه ام بخوام حرفایی که تو ذهنمه و تو دلمه به اسم مشکل اینجا بگم خودم خنده ام میگیره چه برسه به بقیه.ولی چه کنم که خیلی وقته دیگه نمیتونم تحمل کنم و تصمیم گرفتم بگم.

    وقتی آینده ام رو میبینم خیلی آینده روشنی هست..وضعیتم از خیلی از هم سنام و هم دوره ایی هام بهتره همش هم بخاطر پدر ام هست اما نمیدونم خودم حس خوبی ندارم تلاش میکنم اما تلاشی که برام فرقی نداره چون پدر ام میگه میگم باشه...البته اینم بگم که اصلا اینجور آدمی نبودم یه آدم بی هدف بودم که ذره ایی برای فردام و آینده ام تلاش نمیکنم و خلاصه اما خیلی تغییر مکردم بخاطر تلاشها و تصمیمهایی که گرفتم درکل الان خیلی طرز فکر ام عوض شده بزارید خلاصه ایی از خودم بگم.
    پسری هستم 22 ساله دانشجوی رشته عمران ترمهای آخر.بخاطر اینکه پدر ام مهندس عمران بود منم رفتم اون رشته از همون ترمهای اول هم سرکار میرفتم سربازی هم معافیم رو گرفتم اینطوری 2 سال جلو افتادم.بخاطر شغل پدر ام هم از هم دوره ایی ها خیلی جلو تر هستم.پدر ام تو ذهنش اینکه با معدل بالا از دانشگاه فارغ التحصیل میشم....ارشد ام رو از یکی از کشور های اروپایی یا جدید مد شده استرالیا یا مالزی میگیرم..برای دکترا هم تو فکر دانشگاهای امریکا یا فرانسه هست از لحاظ هزینه اش هم مشکلی نداره بخوام با جون و دل میده
    خصوصیات خودمم بگم آدم کم حرف و درونگرایی هستم اصلا بجوش نیستم کلا 2تا دوست دارم یکی از دوران دبیرستان یکی هم دانشگاه...چیز خاصی هم برام مهم نیست مثلا بگم نه فلان چیز باید اونطوری باشه پوشش ام عادیه خوراک ام عادیه هرکسی کاری داشته باشه براش انجام میدم تقریبا آدم معتقدی هستم همه چیز ام یه رنج معمولی داره....درکل خودم برای خودم زیاد مهم نیستم چیز دیگه ایی به ذهنم نمیرسه. خواستید سوال بپرسید.
    نمیدونم چمه حال خوبی ندارم به نظرتون این چیزا بده خدایی هرکسی جای من بود تمام تلاشش رو میکرد که بهترین استفاده رو بکنه نمیدونم شایدخسته ام خیلی وقته دلم یه مسافرت میخواد اما نمیشه. توی طول ترم که سرکار بودم بعد 1 ماه برای امتحانات و این چیزا نرفتم سرکار پدر ام انقدر گفت خسته شدم و دست تنهام که وقتی امتحانام تموم شد نتونستم بگم میخوام برم مسافرت..هیچی بعد از اونم دوباره ترم جدید شروع شده.ساعت 7 اینا میرم تا 6 که برمیگردم...انقدر بی حوصله و خسته ام که خیلی هنر کنم 1ساعتی پای نت بشینم و چند ورقی هم کتاب بخونم. .بعد میخوابم دوباره فردا همین قصه اس .دوست دارم فیلم ببینم دوست دارم زبانم رو تکمیل کنم. دوست دارم حداقل هفته ایی 1بار شام بیرون برم با دوستان...اما وقت نمیشه. درسته تنبلی خودمم کنارش هست بخوام میشه. .اما نمیشه دیگه..الان که دارم به فارغ التحصیلی نزدیک میشم ترس ام بیشتر میشه...نمیدونم اصلا باید چیکار کنم چه تصمیمی باید بگیرم....من ایران رو دوست دارم..نمیگم دوست ندارم برم. .اما وقتی پدر ام ببینه چیزایی که تو ذهنش بوده با چیزی که من هستم خیلی فرق داره نمیدونم چی بشه...

    ببخشید پر حرفی کردم.

  2. کاربر روبرو از پست مفید gharibe.90 تشکرکرده است .

    gharibe.90 (یکشنبه 27 فروردین 91)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 اردیبهشت 04 [ 19:10]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    18,736
    سطح
    86
    Points: 18,736, Level: 86
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    117
    Array

    RE: ترس از آینده

    دوست عزیز

    اولاً سعی کن هفته ای یک روز مثلاً جمعه ها رو اختصاص بدی به خودتت تفریح استراحت و .... مطمئنا اگر محکم باشی

    و در طول هفته در درس و کارت موفق باشی کسی مانع این یک روز و یا نصف روز استراحتت نمیشه.

    در مورد آینده هم بذار فارغ التحصیل بشی. کمی بخودتت استراحت کامل بده و بعدش سعی کن خیلی منطقی و

    عاقلانه در مورد مسیرهایی که میتونی انتخاب کنی تحقیق کنی و همچنین میزان علاقمندی خودتت را صمیمانه و

    صادقانه بررسی کنی. مسیر پدر تنها یکی از مسیرهای پیش روی شماست ولی تصمیم نهایی با شماست.

    موفق باشی.

  4. 3 کاربر از پست مفید sanjab تشکرکرده اند .

    sanjab (جمعه 26 اسفند 90)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 خرداد 91 [ 11:50]
    تاریخ عضویت
    1390-12-12
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    856
    سطح
    15
    Points: 856, Level: 15
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 13 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ترس از آینده

    نقل قول نوشته اصلی توسط sanjab
    دوست عزیز

    اولاً سعی کن هفته ای یک روز مثلاً جمعه ها رو اختصاص بدی به خودتت تفریح استراحت و .... مطمئنا اگر محکم باشی

    و در طول هفته در درس و کارت موفق باشی کسی مانع این یک روز و یا نصف روز استراحتت نمیشه.

    در مورد آینده هم بذار فارغ التحصیل بشی. کمی بخودتت استراحت کامل بده و بعدش سعی کن خیلی منطقی و

    عاقلانه در مورد مسیرهایی که میتونی انتخاب کنی تحقیق کنی و همچنین میزان علاقمندی خودتت را صمیمانه و

    صادقانه بررسی کنی. مسیر پدر تنها یکی از مسیرهای پیش روی شماست ولی تصمیم نهایی با شماست.

    موفق باشی.
    سلام و ممنون بابت توجهتون.نمیشه دوست عزیز برات مثال میزنم امروز جمعه بود دیگه درسته ساعت 6و نیم اومدم خونه تازه بعد از کلی دویدن توی طول روز و این کار و اونکار رو کردن میبینی کلی کار عقب مونه داری درسته بعضی جمعه ها هم کار کمتره که اگه حال داشته باشم بشینم پای درس ام و اونا رو نگاهی بندازم
    درمورد اون مسیر پدر هم خوب گفتید کمی آروم شدم ولی از طرفی هم میبینم راه بدی نیست ولی باید خیلی تلاش کرد.

  6. کاربر روبرو از پست مفید gharibe.90 تشکرکرده است .

    gharibe.90 (جمعه 12 اسفند 90)

  7. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,025 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    373
    Array

    RE: ترس از آینده

    سلام
    ار اینکه پدری دارید که انقدر پشت شماست و به اینده شما فکر میکنه خوشحال شدم

    ما جوونا باید از تجربیات بزرگترها استفاده کنیم ولی در نهایت تصیم قطعی رو خودمون میگیریم
    به دو علت...
    1.هم اینکه حس استقلال در تصمیم گیری برامون تداعی بشه و 2.اگر خدایی نکرده در مسیری که انتخاب کردیم مشکلی ایجاد شد راحت تر قبولش میکنیم...چون راهی بوده که خودمون انتخاب کردیم و بهمون تحمیل نشده

    نکته دیگه اینکه
    شما انقدر خودت رو درگیر کار و درس کردی که ذهنت رو هم تا حدودی مختل کردی...
    همه آدمها مثل من..شما..و ...نیاز به تفریح و استراحت دارن...
    از همین امروز طوری برنامه ریزی کنید که بتونی به کارهای مورد علاقه هم حداقل تا حدودی برسید...
    اگر ذهنت باز باشه بهتر هم میتون برای اینده تصمیم بگیری

    اگر هم بابت از ایرن رفتن دلهره دارید اینو بدونید که یه پروسه طولانی مدته و اینجوری نیست که امروز تصمیم به رفتن بگیری و فردا بری پس زمان برای تصمیم گیری زیاده
    متاسفانه چیزی که الان در بین جوونا باب شده (البته از قشر مرفه) اینه که برای ادامه تحصیل برن خارج

    من خودم در یکی از دانشگاههای آلمان درس میخوندم که با کلی مشقت و عذاب از یکی از دانشگاهای سراسری تهران انتقالی گرفتم

    شما میتونی ایران بمونی و مث خیلیای دیگه اینجا ادامه تحصیل بدی چون فکر خارج رفتن هم تا حدودی استرس زا و مختل کننده اعصابه
    در نهایت برادر گرامی باید ببینی خودت علاقه دای چه کاری رو انجام بدی
    من خودم بابت تجربه ای که داشتم خیلی با ادامه تحصیل د خارج موافق نیستم...
    اما بازهم باید خودت سبک سگین کنی و ببین چه چیزی بیشتر راضیت میکنه

    موفق باشی

    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  8. 3 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (جمعه 26 اسفند 90)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 خرداد 91 [ 11:50]
    تاریخ عضویت
    1390-12-12
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    856
    سطح
    15
    Points: 856, Level: 15
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 13 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ترس از آینده

    سلام..ممنون بابت پاسخگوییتون.
    2.اگر خدایی نکرده در مسیری که انتخاب کردیم مشکلی ایجاد شد راحت تر قبولش میکنیم...چون راهی بوده که خودمون انتخاب کردیم و بهمون تحمیل نشده
    آفرین نکته خوبی رو اشاره کردید.خیلی خوبه.
    البته یه تجربه 22 ساله منم میگه که تاحالا هرچی پدر ام گفته درست بوده..هرجا به حرفش گوش نکردم به چشم ضررش رو دیدم.
    شما انقدر خودت رو درگیر کار و درس کردی که ذهنت رو هم تا حدودی مختل کردی...
    همه آدمها مثل من..شما..و ...نیاز به تفریح و استراحت دارن...
    از همین امروز طوری برنامه ریزی کنید که بتونی به کارهای مورد علاقه هم حداقل تا حدودی برسید...
    اگر ذهنت باز باشه بهتر هم میتون برای اینده تصمیم بگیری
    درسته منم اینو قبول دارم...اگه آدم به تفریحش برسه تو کارش هم موفق تره..منم قبول دارم حرفتون رو به پدر هم بگم مشکلی نداره مخالفتی نمیکنه..اما هم من اهل گفتنش نیستم هم نمیدونم چرا توی یه بازه زمانی هست که استراحت توش جا نمیشه....این کاره هم تمومی نداره همش پشت همه...
    خود پدر من دقیقا برعکس منه...خیلی اهل تفریح و سفر هست...خیلی خوش برخورد و سرو زبون داره...دقیقا برعکس من دیگه...


    اگر هم بابت از ایرن رفتن دلهره دارید اینو بدونید که یه پروسه طولانی مدته و اینجوری نیست که امروز تصمیم به رفتن بگیری و فردا بری پس زمان برای تصمیم گیری زیاده
    متاسفانه چیزی که الان در بین جوونا باب شده (البته از قشر مرفه) اینه که برای ادامه تحصیل برن خارج

    من خودم در یکی از دانشگاههای آلمان درس میخوندم که با کلی مشقت و عذاب از یکی از دانشگاهای سراسری تهران انتقالی گرفتم

    شما میتونی ایران بمونی و مث خیلیای دیگه اینجا ادامه تحصیل بدی چون فکر خارج رفتن هم تا حدودی استرس زا و مختل کننده اعصابه
    در نهایت برادر گرامی باید ببینی خودت علاقه دای چه کاری رو انجام بدی
    من خودم بابت تجربه ای که داشتم خیلی با ادامه تحصیل د خارج موافق نیستم...
    اما بازهم باید خودت سبک سگین کنی و ببین چه چیزی بیشتر راضیت میکنه
    درسته راهش طولانیه..اما وقتی تصمیم اونطرفی باشه راهه هم سریع تر پیش میره..یه مطلبه دیگه ایی هم هست اینکه صحبت من سر رفتن یا نرفتن نیست..حالا چمد ماه دیگه درس ام تموم میشه به قولی هم طول میکشه تا کارا ردیف بشه...راسش رو بخواین من خیلی وقته پیر شدم..هیچیم به جوونا نرفته...خوشحالم که اینجا تونستم حرفم رو بنویسم..البته میدونم که بعدا پشیمون میشم بعد از 20 دقیقه هم نمیتونم ویرایشش کنم....اما خوشبختانه الان گفتم دیگه..چون شماها هم غریبه هستین خیلی راحت ام باهاتون...دوستان دیگه هم اگه هرمطلبی ..حرفی به ذهنشون میرسه ممنون میشم بگن همین 2تا دوستمون 2تا حرف خوب زدن که کلی دل منو آروم کرد...ممنون از همتون.

  10. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,025 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    373
    Array

    RE: ترس از آینده

    سلام برادر گرامی

    خواهشا تفکرات منفی رو ازخودتون دور کنید....پیر شدید؟!!
    مادر بزرگ من نزدیک 90 سال داره...کلاس کامپیوتر ثبت نام کرده و الان 5 ساله که داره میره
    تبحر بسیار زیادی در چت کردن...هک...ساختن سایت و درآوردن پسورد پیدا کرده !!!!!!!!!!!

    اصلا هم خودشو پیر نمیدونه.تازه جدیدا هم رفته کلاس تکواندو ثبت نام کرده که به خاطر سنش قبولش نکردن !!!

    ببینید خودادمها در ایجاد حس پیری و جوونی خیلی موثر هستن...

    اولین کسی که باید از این حالت شما رو دربیاره خودتی

    از همین فردا د کارهای رزانه چند تا کاری رو که دوست داری به هر بدبختی که شده جا بده

    زود باش ببینیم چیکار میکنی...دست پر بیا دفعه بعد لطفا
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  11. 5 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (جمعه 25 فروردین 91)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 خرداد 91 [ 11:50]
    تاریخ عضویت
    1390-12-12
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    856
    سطح
    15
    Points: 856, Level: 15
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 13 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ترس از آینده

    سلام برادر گرامی
    سلام
    خواهشا تفکرات منفی رو ازخودتون دور کنید....پیر شدید؟!!
    مادر بزرگ من نزدیک 90 سال داره...کلاس کامپیوتر ثبت نام کرده و الان 5 ساله که داره میره
    تبحر بسیار زیادی در چت کردن...--...ساختن سایت و درآوردن پسورد پیدا کرده !!!!!!!!!!!

    اصلا هم خودشو پیر نمیدونه.تازه جدیدا هم رفته کلاس تکواندو ثبت نام کرده که به خاطر سنش قبولش نکردن !!!

    ببینید خودادمها در ایجاد حس پیری و جوونی خیلی موثر هستن...

    اولین کسی که باید از این حالت شما رو دربیاره خودتی
    ممنون...خیلی حرفاتون پر انرژی بود ..کامل انرژی که تو حرفاتون بود رو تونستید منتقل کنید....منم حرف شما رو کاملا قبول دارم....راستش میدونی چیه..من خودم آخر مثبت اندیشی و نمیه پر لیوان و این قصه ها هستم جدی میگم...انقدر لالایی خوندنم خوبه...ولی خودم چرا خوابم نمیبره رو نمیدونم.....اگر کسی بخواد باهام صحبت کنه خیلی حرفای خوب میتونم براش بگم......حرف شما هم کاملا میدونم چیه...ولی نمیشه ...زندگی همینه دیگه تا وقتی بتونی باید کار کنی گشنه نمونی اگر اگر اگر تونستی هزارتومنت رو 2 هزار تومن کنی دیگه وقت خرج کردن خودت نیست بچه ها و وارث خرج میکنن...خودتم چند صبای دیگه اش میمیری......قصه مادر بزرگتون رو که باور نکردم اما کاملا متوجه ام ...همه کارها همینه تا خود آدم نخواد هیچی نمیشه...حالا درد من چیه نمیدونم....درکل بازم ممنون.بابت پیگیریتون.

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 خرداد 91 [ 11:50]
    تاریخ عضویت
    1390-12-12
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    856
    سطح
    15
    Points: 856, Level: 15
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 13 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ترس از آینده

    سلام
    الان از همون موقع هاست که گفتم پشیمون میشم. از گفتن حرفام.برای کسی فرقی نداره کی اینجا چی مینویسه..
    هرکسی درگیر کارای خودشه.
    ===============================

    -امروز مثلا جمعه اس نرفتم سرکار که مثلا استراحت کنم یا نه حداقل هیچکاری نکنم بعد مامان داره قالیچه ها رو جمع میکنه میگه برو بشور..تازه غر های پدر هم مونده ظهر بیاد بگه که چرا نیومدی و این حرفا.

  14. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 شهریور 94 [ 14:10]
    تاریخ عضویت
    1390-6-12
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,076
    امتیاز
    13,834
    سطح
    76
    Points: 13,834, Level: 76
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,166

    تشکرشده 6,121 در 1,114 پست

    Rep Power
    123
    Array

    RE: ترس از آینده

    نقل قول نوشته اصلی توسط gharibe.90
    سلام
    الان از همون موقع هاست که گفتم پشیمون میشم. از گفتن حرفام.برای کسی فرقی نداره کی اینجا چی مینویسه..
    هرکسی درگیر کارای خودشه.
    ===============================

    -امروز مثلا جمعه اس نرفتم سرکار که مثلا استراحت کنم یا نه حداقل هیچکاری نکنم بعد مامان داره قالیچه ها رو جمع میکنه میگه برو بشور..تازه غر های پدر هم مونده ظهر بیاد بگه که چرا نیومدی و این حرفا.
    سلام غربیه
    مشکل اصلیت چیه؟
    من حرفات رو خوندم ولی متوجه نشدم مشکلت کجاست ؟
    اینکه درگیر درس و کار هستی و نمی تونی وقتی برای تفریح خودت بزاری؟
    درسته؟
    خوب اینکه مشکلی نیست این حرفات رو به پدرت بگوفتا حالا گفتی؟

  15. کاربر روبرو از پست مفید نازنین آریایی تشکرکرده است .

    نازنین آریایی (جمعه 26 اسفند 90)

  16. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 دی 91 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1389-12-23
    نوشته ها
    301
    امتیاز
    2,429
    سطح
    29
    Points: 2,429, Level: 29
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,706

    تشکرشده 1,723 در 325 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: ترس از آینده

    سلام آقای غریبه!!

    حالا چرا غریبه؟؟

    ببین دوست من اینایی که شما ازش می نالی، دقیقا خود زندگیه!!
    خانه تکانی عید، غر غر اطرافیان، صبح تا شب کار کردن، پیدا نکردن یه زمان برای استراحت ........
    اینا چیزاییه که شما دیدی،
    اینا چیزایی هست که به چشمت خورده ولی ندیدی::

    یه خانواده گرم، کار، امکان تحصیل، پدر حمایتگر، امکانات مالی مناسب، سلامتی ........

    میشه به این لیست باز هم افزود.


    حدس میزنم مشکل شما بیشتر نگاه یک جانبه به زندگی باشه.
    نگاهتو عوض کن اون وقت یه عالمه وقت پیدا میکنی برای استراحت.
    زندگی یکنواخت همه رو از پا درمیاره.
    من خودم مثل شما سرم شلوغه، ولی اینو دلیلی برای تفریح نکردن نمیدونم. همونطور که خودت هم گفتی پدرت با این که مرد موفقیه باز هم به تفریح و دوستانش میرسه.
    پس اینایی که گفتی بهانه است.
    کلاس های ورزشی مخصوصا ورزش های گروهی، خیلی کمکت میکنه. به خصوص اینکه شمارو مجبور میکنه سر ساعت خاصی حاضر باشی و ناخودآگاه یه برنامه خاصی به زندگیت میده.

    نمیگم دوتا دوست کمه!! من خودم یه دوست صمیمی بیشتر ندارم، ولی کلی دوست دارم که مال مواقع مختلف زندگیم هستن، با بعضیا میرم ورزش، دوستای کلاس زبان، دوستایی که با هم میریم بیرون خرید، دوستای دانشگاه.
    این آدم ها الزاما از چم جم زندگی من مطلع نیستن، ولی ما اوقاتمون رو باهم میگذرونیم و کلی حرف پیدا میکنیم برای گفتن و خندیدن!

    تو این تالار مطالب خوبی برای بالا بردن مهارت های ارتباطی، یا همون سر و زبون خودمون!!!، پیدا میشه، یه نگاهی بهشون بنداز.

    در اخر هم میخوام بگم که هیچ مسئله ای که زندگیت رو از روال عادی خارج کنه و شما رو به این فکر بندازه که یه جای کار میلنگه، مشکل کوچکی نیست!!!
    غریبه حس خوبی نداشته که اینا رو اینجا نوشته، بی توجه از کنارش رد نشو!!

    این حال شما کاملا عادیه یعنی اینکه برای خیلی از جوونا پیش میاد، ولی اگه بی تفاوت از کنارش رد شی، شاید بعدا مشکلات بزرگتری پیدا کنی.

  17. کاربر روبرو از پست مفید دانوب تشکرکرده است .

    دانوب (جمعه 19 اسفند 90)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:20 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.