به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 15
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 17 آبان 92 [ 15:44]
    تاریخ عضویت
    1390-5-28
    نوشته ها
    80
    امتیاز
    1,952
    سطح
    26
    Points: 1,952, Level: 26
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    257

    تشکرشده 261 در 69 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Question زندگی بی روح من

    سلام .
    دختری هستم 20 ساله که حدود 3 سال هست که به افسردگی شدید مبتلا شدم .من فرزند اول هستم که توی خانواده ای بزرگ شدم که با اینکه من رو دوست داشتن و توجه زیادی داشتن از نظر عاطفی تامین نشدم. . به طوری که من در طول 20 سال زندگیم یک بار کلمه ی عزیزم رو نشنیدم .مشکل من ازاینجا بحرانی شد که من با یک پسری اشنا شدم و ایشون این کمبود محبت رو جبران کردن اما به دلایلی مجبور به جدایی شدیم حالا من به همون دوران بد گذشتم برگشتم وخیلی احساس تنهایی میکنم .من این احساس تنهایی رو نتونستم با هیچ کدوم از دوستانم(دختر) پرکنم و همیشه اتفاقاتی پیش میامد که از پشت به من خنجر میزدن.بعد از اون اتفاق دوست شدن با اون پسر و همین طور چیزهایی که اطرافیانم تعریف میکردن و می دیدم که مردها فقط از روی خودخواهی ونفع خودشون کاری رو انجام میدن کلا نسبت به جنس مخالف احساس تنفر پیدا کردم
    من نسبت به زندگی بدبین شدم و خوشی های زندگیمو نسبت به بدیهاش ناچیز میدونم
    خیلی تمایل به خودکشی دارم اما به خاطر گناهش می ترسم. بارها شده از شب تا صبح گریه کردم از خدا خواستم کمکم کنه اما انگار حل شدنی نیست
    نمیدونم این تنهایی و کمبود محبت نیاز به یک همدم رو با چی پر کنم! سعی کردم اوقات بیکاریم رو با مطالعه و کلاس رفتن پر کنم اما فایده ای نداشت و همیشه احساس افسرگی همرامه
    لیک چون باید این دم گذرد,
    پس اگر می گریم
    گریه ام بی ثمر است.
    و اگر می خندم
    خنده ام بیهوده است.

  2. 3 کاربر از پست مفید d r e a m تشکرکرده اند .

    d r e a m (پنجشنبه 20 بهمن 90)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    152
    Array

    RE: زندگی بی روح من

    سلام دوست عزیز

    به جمع تالار همدردی خوش اومدی

    اول بگم که مشکلات و حرفای شما برای خود من هم خیلی آشناست.
    اما خدا رو شکر از اون روزا فاصله گرفتم.

    همین دوست عزیزی که زیر پست شما تشکر زده (دوست عزیزمون، "از یاد رفته")، چند روز پیش تاپیکی داشت که فکر میکنم خوندنش برات خیلی مفید باشه.

    لینک

    هر چند اختلافای کوچیکی بین مشکل ایشون و مشکل شما هست. اما مفیده.

    اون لینک رو، با فرض اینکه راهکار ها برای خودته، بخون، بعدش منتظر شنیدن حرفات هستیم


  4. 4 کاربر از پست مفید دختر مهربون تشکرکرده اند .

    دختر مهربون (جمعه 21 بهمن 90)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 91 [ 04:45]
    تاریخ عضویت
    1390-11-12
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    780
    سطح
    14
    Points: 780, Level: 14
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 6 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: زندگی بی روح من

    من هم تا حالا یه بار نه پدرم و نه مادرم بهم گفته عزیزم
    پدرم بد اخلاق ترین آدم محلمونه.
    هم مشکل عاطفی داشتم و هم مشکل حمایت مالی
    اوضاع من از تو بدتربود

    چند تا سوال:
    کسی از رابطه تو و اون پسره خبر داشت؟
    رابطتون چه جوری بود؟
    واسه چی از هم جدا شدین؟


  6. 2 کاربر از پست مفید tarfand تشکرکرده اند .

    tarfand (جمعه 21 بهمن 90)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 22 مرداد 91 [ 19:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-15
    نوشته ها
    88
    امتیاز
    1,073
    سطح
    17
    Points: 1,073, Level: 17
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    217

    تشکرشده 219 در 79 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: زندگی بی روح من

    سلام گلم
    من مشاوره بلد نیستم بدبختی اینه که همدردی هم بلد نیستم ولی تو دلگرمی استادم پس قبلش بگم که تنها قصدم دلگرمیه و عذر خواهی کنم از از یاد رفته عزیز
    من قصدم اصلا مقایسه کردن نیست چون ادما هیچ کدوم شبیه هم نیستن ولی یه چیز جالب برام پیش امده از یاد رفته عزیز در تاپیکشون حرف هایی زدن که خیلی شبیه شما بود مثلا:
    - به عنوان یه دختر هیچ وقت در خانواده از نظر احساسی و عاطفی تامین نشدم و حتی کلمات ساده ای مثل دخترم وگلم و دوست دارم استفاده نمیشه ومن نشنیدم .
    -من افسردگی داشتم
    -حتی به خودکشی هم فکر کردم و الان کاملا مطمئن هستم که اگر حرام نبود تا حالا
    وجالب اینکه براتون تشکر گذاشته اند تا با شما همدردی کنند چه اقدام قشنگی .
    البته از یاد رفته عزیز دنبال تغییر خودشون بودن و شما دنبال یک همدرد و خیلی تفاوت های دیگه میدونم مقایسه اصلا کار درستی نیست اما هم من هم از یاد رفته و هم بهشت هم خیلی های دیگه این دوره از زندگیشونو گذروندن به سختی اما سعی کردن موفق باشن برا همین با خودم گفتم که خوندن تاپیک از یاد رفته با کلی مشاوره دقیق و کامل شاید بتونه به شما کمک کنه به خصوص مطالب مدیر همدری .ممنون میشم اگه یه سری به این تاپیک بزنی.
    http://www.hamdardi.net/thread-20926-page-4.html

  8. 4 کاربر از پست مفید مریم و بابا لنگ دراز تشکرکرده اند .

    مریم و بابا لنگ دراز (جمعه 21 بهمن 90)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 اسفند 90 [ 23:00]
    تاریخ عضویت
    1390-11-17
    نوشته ها
    38
    امتیاز
    857
    سطح
    15
    Points: 857, Level: 15
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    138

    تشکرشده 129 در 37 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: زندگی بی روح من

    سلام به دوست گلم که زندگیش بی روح شده
    عزیزم گاهی وقتا ادما فکر می کنن تو زندگیشون هیچی چیز زیبایی وجود نداره و صرفا دارن این زندگی رو تحمل می کنن!
    خیلی طبیعیه که بعد یک شکست در دوستی این احساسات ادمو احاطه می کنه من هم تجربه اش کردم و اینکه تو از اقایون متنفری چون فکر می کنی بازیچه دستشون شدی و شاید این حس رو دیگران به تو منتقل کردن ودر حقیقت تو هیچ وقت همچین حسی نداشتی
    حالا من نمی خوام بگم که رابطه تو با اون اقا درست بوده اما هیچ وقت خودتو بابت کاری که خودت تصمیم گرفتی سرزنش نکن
    ببین تو رابطه تو با اون خیلی چیزای قشنگ دیگه هم بود مثلا من مطمینم که دوسش داشتی دلت براش تنگ می شد گاهی وقتا منتظرش می شدی و این انتظار هرچند سخت شیرین بود اونم همین حس را نسبت به تو داشته..
    و ممکن الان که ازش جدا شدی فکر کنی عمرت بیهوده هدر شده اما نه اینطور نیست
    تو همه اون مدت که مثلا هدر شده توخیلی روزها و خاطرات خوبم داشتی می تونی به اونا هم فکر کنی!
    و بدون تو ادما چه خانم چه اقا خوب و بد وجود داره
    سعی کنه به رابطه قبلیت به چشم یک تجربه نگاه کنی و زمانی که امادیگشو پیدا کردی و شرایط مهیا شد رابطه جدیدی رو شروع کن که:
    1-به ازدواج ختم شه
    2-وحداقل یکی از اعضای خانواده ترجیحا مادر رو در جریان این اشنایت قرار بده
    3- توی هیچی رابطه ای همه چیزتو وسط نزار تا اگه به هر طریقی تموم شد چیزای برات مونده باشه که بتونی بقیه راه رو ادامه بدی
    4-همواره بدون تو لایق بهترینای کسی که رفت حتما لیاقتتو نداشته و همون بهتر که بره .. من به این معتقدم که اگر کسی واقعا بخوادت همه جوره به پات می مونه
    درمورد دوستای مونثت باید بگم راز دلت رو برای هر کسی نگو اگه احساس کردی نیاز به همدردی و مشاوره داری بیا همینجا تو همین سایت اینجا بچه ها واقعا کمترین کار که همدردیو رو به نحو احسن انجام می دن
    توصیه می کنم به کلاس یوگا و مدیتیشن هم بری چون روحت نا ارومه و به ارامش احتیاج داره
    موفق باشی گلم

  10. 3 کاربر از پست مفید behesht تشکرکرده اند .

    behesht (جمعه 21 بهمن 90)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 17 آبان 92 [ 15:44]
    تاریخ عضویت
    1390-5-28
    نوشته ها
    80
    امتیاز
    1,952
    سطح
    26
    Points: 1,952, Level: 26
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    257

    تشکرشده 261 در 69 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: زندگی بی روح من

    نقل قول نوشته اصلی توسط tarfand
    من هم تا حالا یه بار نه پدرم و نه مادرم بهم گفته عزیزم
    پدرم بد اخلاق ترین آدم محلمونه.
    هم مشکل عاطفی داشتم و هم مشکل حمایت مالی
    اوضاع من از تو بدتربود

    چند تا سوال:
    کسی از رابطه تو و اون پسره خبر داشت؟سلام. بله خبر داشتن خانوادن اما می کفتن که مخالفن چون از نظر سطح مذهبی به هم نمی خوریم
    رابطتون چه جوری بود؟ بیشتر اس ام اس و چت و گاهی هم ملاقات حضوری اما ان قدر به ایشون علاقه داشتم که مثل برادرم می دونستمش
    واسه چی از هم جدا شدین؟
    به خاطر اینکه شرایط ازدواج نداشتم ایشونم نداشت گفتم که باید جدا شیم چون ممکنه ۴ سال بعد نظرش راجع به من عوض شه و ببینه اصلا منو نمی خواسته دیدم اگر همچین تفاقی بیفته من کارم ممکنه به خودکشی برسه بعد ۵ ۶ سال دوستی گفتم بهتره الان قطع بشه .اما جالب اینجاست که این اقا یکدفعه یه اخلاق خیلی خشک مذهبی برخلاف گذشته نشون دادن و منو خیلی ترسوند و گفت به خاطر تو یکدفعه این همه تغییر کردم!


    .ممنون از کمک همتون لینک رو خوندم اما من تفاوتایی با ایشون میبینم یکی اینکه من میدونم خانوادم من رو دوست دارن اما نمی تونن محبتشون رو کلامی نشون بدن .همیشه باید یه اتفاق بد برام بیفته تا فقط نگرانیشون رو ابراز کنن . من هیچ وقت تو خیالم با کسی حرف نمیزدم که نیازم رفع شه چون ازینکه به صورت خیالی نیازمو برطرف کنم بدم میومد. من توی خونمون هم کلامی ندارم مادرو پدرم اکثر اوقات کار دارن یا حوصله ی شنیدن حرفای منو ندارن کلا زندگی خیلی یکنواختی دارم. دوستامم خیلی نمیتونم باهاشون حرف بزنم چون اگر دردل کنم ممکنه باز ضربه بخورم ازشون
    و اینکه اونا هم درگیر کار درس خودشونن هستن.من سعی کردم توی رشته ی تحصیلیم ادم موفقی باشم که هم به خودم افتخار کنم هم تحسین دیگران رو از این راه بدست بیارم اما هیچ وقت پر کردن وقتم با درس این حس تنهاییمو کمرنگ نکرد. همیشه افسرده بودم و روزی نبود که با گریه شبم رو صبح نکنم.تا اینکه با اون اقا دوست شدم امیدوار شدم که بالاخره یه دوستی پیدا کردم که منو درک کنه اما نهایتا فهمیدم که ایشونم از نظر مذهبی خیلی با من تفاوت داره و می خواد که با من مثل یه زندانی رفتار کنه و وقتی مخالفتم رو اعلام کردم رفت
    من تمام زندگیم شده خاطره ی ضربه خوردن از دیگران و جدایی


    لیک چون باید این دم گذرد,
    پس اگر می گریم
    گریه ام بی ثمر است.
    و اگر می خندم
    خنده ام بیهوده است.

  12. کاربر روبرو از پست مفید d r e a m تشکرکرده است .

    d r e a m (جمعه 21 بهمن 90)

  13. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 22 مرداد 91 [ 19:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-15
    نوشته ها
    88
    امتیاز
    1,073
    سطح
    17
    Points: 1,073, Level: 17
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    217

    تشکرشده 219 در 79 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: زندگی بی روح من

    این که پدر مادر شما به صورت کلامی محبتشونو ابراز نمیکنند میدونم ادم دوست داره گاهی حرف های از قبیل دوست دارم رو بشنوه ولی بیشتر از اون، دوست داره تو عمل تو نگاه این محبت و ببینه و درکش کنه که شما هم از این مطمئنید، مادر و پدر تون به شما مثل اون پسره نگفتن دوست داریم گلم عزیزم اما شما رو بیشتر از یه جمله دوست دارم ،دوست دارن و این که تا حالا شما خودتون به پدر و مادرتون گفتید (دوستون دارم مامان وبابا) میدونید پدر و مادرتون وقتشو ندارن و این که ممکنه از پدر و مادر خودشون هم این محبتو به صورت کلامی ندیده باشن
    عزیزم این خوبه که تو دنبال موفقیت تو زندگی ات هستی ولی یه سوال چقدر از این موفقیت تونست تو رو راضی کنه تو چقدر این موفقیت رو دوست داری ؟
    این همون موفقیتی بوده که دنبالش بودی یا اون موفقیتی که دیگران دوسش دارن؟
    چقدر خودت بودی تو زندگی ؟اونی که دوست داشتی؟
    میدونی ادم به یه سنی که میرسهدوست داره یه هم زبون یکی که درکش کنه رو داشته باشه این مشکل منو خیلی های دیگه هست ولی وقتی ادم خودشو دوست داشته باشه میبینه جز خدا و خودش هیچ کسی نمی تونه همدرد ادم باشه
    ضربه خوردن تو زندگی ادمو قوی میکنه بابام میگه مریم تا تو اتیش نری نمیتونی شمشیر بشی پس ازش درس بگیر که دوبار از یه سوراخ گزیده نشی اما جدایی ،گاهی خیلی خوبه گاهی خیلی بده
    اگه ایشون این کمبود محبت رو جبران کردن پس چرا مثل یه زندانی با شما برخورد میکردن؟به خاطر مذهبی بودنشون این دلیل قانع کننده نیست حالا این جدایی خوبه یا بده که از تو زندون راحت شدی ؟

  14. 2 کاربر از پست مفید مریم و بابا لنگ دراز تشکرکرده اند .

    مریم و بابا لنگ دراز (یکشنبه 23 بهمن 90)

  15. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اردیبهشت 91 [ 00:38]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    1,008
    سطح
    17
    Points: 1,008, Level: 17
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    52

    تشکرشده 52 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: زندگی بی روح من


    قرار نیست پدر و مادرت هر روز بهت ابراز علاقه کنن .(فکر میکنم این بهانه غیر موجهیه برای دوستی با جنس مخالف )

    من میدونم خانوادم من رو دوست دارن اما نمی تونن محبتشون رو کلامی نشون بدن .
    ============
    معمولا آدمها وقتی به سن بلوغ میرسن (خواسته یا ناخواسته)به سمت دوستی با جنس مخالف کشیده میشن .

    من این احساس تنهایی رو نتونستم با هیچ کدوم از دوستانم(دختر) پرکنم
    ============
    کم کم احساس میکنید که کمبود محبت دارید چون حرفهایی از دوستتون (از جنس مخالف) میشنوید که پیش از این از پدر و مادر و برادر و خواهرتون نشنیدید.

    تا اینکه با اون اقا دوست شدم امیدوار شدم که بالاخره یه دوستی پیدا کردم که منو درک کنه
    ============
    عادت کردی به شنیدن جمله های عاشقانه .بعد اسم این عادت رو گذاشتی عشق .
    وقتی از دست دادیش فکر کردی شکست خوردی پس بدبخت ترین آدم روی زمینی و حالا وقتشه که خود کشی کنی .

    خیلی تمایل به خودکشی دارم اما به خاطر گناهش می ترسم. بارها شده از شب تا صبح گریه کردم از خدا خواستم کمکم کنه اما انگار حل شدنی نیست
    ============

    نمیدونم این تنهایی و کمبود محبت نیاز به یک همدم رو با چی پر کنم!
    و احتمالا فکر میکنی که این کمبود رو باید با دوستی با یک پسر دیگه برطرف کنی !

    ============
    امیدوارم ناراحت نشده باشی .










  16. 2 کاربر از پست مفید meshky تشکرکرده اند .

    meshky (جمعه 21 بهمن 90)

  17. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 17 آبان 92 [ 15:44]
    تاریخ عضویت
    1390-5-28
    نوشته ها
    80
    امتیاز
    1,952
    سطح
    26
    Points: 1,952, Level: 26
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    257

    تشکرشده 261 در 69 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: زندگی بی روح من

    نقل قول نوشته اصلی توسط مریم و بابا لنگ دراز
    این که پدر مادر شما به صورت کلامی محبتشونو ابراز نمیکنند میدونم ادم دوست داره گاهی حرف های از قبیل دوست دارم رو بشنوه ولی بیشتر از اون، دوست داره تو عمل تو نگاه این محبت و ببینه و درکش کنه که شما هم از این مطمئنید، مادر و پدر تون به شما مثل اون پسره نگفتن دوست داریم گلم عزیزم اما شما رو بیشتر از یه جمله دوست دارم ،دوست دارن و این که تا حالا شما خودتون به پدر و مادرتون گفتید (دوستون دارم مامان وبابا) میدونید پدر و مادرتون وقتشو ندارن و این که ممکنه از پدر و مادر خودشون هم این محبتو به صورت کلامی ندیده باشن
    عزیزم این خوبه که تو دنبال موفقیت تو زندگی ات هستی ولی یه سوال چقدر از این موفقیت تونست تو رو راضی کنه تو چقدر این موفقیت رو دوست داری ؟ دوست دارم ولی به هر موفقیتی که می رسم خیلی زود برام عادی میشه من دلم می خواد به یه رضایت بلند مدت برسم اما نمی دونم چرا به هر چی می رسم برام بی اهمیت میشه
    این همون موفقیتی بوده که دنبالش بودی یا اون موفقیتی که دیگران دوسش دارن؟جفتش
    چقدر خودت بودی تو زندگی ؟اونی که دوست داشتی؟۵۰ درصد اونی بودم که دوست داشتم یا کمتر
    میدونی ادم به یه سنی که میرسهدوست داره یه هم زبون یکی که درکش کنه رو داشته باشه این مشکل منو خیلی های دیگه هست ولی وقتی ادم خودشو دوست داشته باشه میبینه جز خدا و خودش هیچ کسی نمی تونه همدرد ادم باشه
    ضربه خوردن تو زندگی ادمو قوی میکنه بابام میگه مریم تا تو اتیش نری نمیتونی شمشیر بشی پس ازش درس بگیر که دوبار از یه سوراخ گزیده نشی اما جدایی ،گاهی خیلی خوبه گاهی خیلی بده
    اگه ایشون این کمبود محبت رو جبران کردن پس چرا مثل یه زندانی با شما برخورد میکردن؟به خاطر مذهبی بودنشون این دلیل قانع کننده نیست حالا این جدایی خوبه یا بده که از تو زندون راحت شدی ؟هم خوب هم بد من واقعا به چشم یه برادر یه ایشون نگاه می کردم
    درجواب meshky عزیر من هیچ وقت با پسر دیگه ای دوست نمی شم چون ضربه ای از جدایی خوردم که هیچ وقت فراموش نمی کنم .
    من به ایشون گفتم که حرفای عاشقانه رو کنار بزاریم و این کار رو کردیم تنها کاری که برای هم میکردیم این بود که موقع سختی ها و نتهایی کنار هم بودیم که کمتر غصه بخوریم
    .
    پس با توجه به حرفای همه ی عزیزایی که راهنمایی کردن این حس تنهایی رو همه دارن و من کاریش نمی تونم بکنم . ممنون از راهنمایی همه ی دوستام که با من همدردی کردن

    لیک چون باید این دم گذرد,
    پس اگر می گریم
    گریه ام بی ثمر است.
    و اگر می خندم
    خنده ام بیهوده است.

  18. کاربر روبرو از پست مفید d r e a m تشکرکرده است .

    d r e a m (شنبه 22 بهمن 90)

  19. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 91 [ 04:45]
    تاریخ عضویت
    1390-11-12
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    780
    سطح
    14
    Points: 780, Level: 14
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 6 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: زندگی بی روح من

    عشق های اولی همیشه همین جورییه(معروفند به عشق های پاک)
    مثل شما زیاد هستند، یه نمونش خود من(البته بودم الان دیگه خیلی شادو خوشحالم )
    بنظرم الان دیگه ارزشی نداره بهش فکر کنی
    ...............
    ظاهر و باطن، چقدر باهم اختلاف داشتین؟

  20. کاربر روبرو از پست مفید tarfand تشکرکرده است .

    tarfand (یکشنبه 23 بهمن 90)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:53 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.