موضوع: با این عموی نادانم چکار کنیم؟؟؟؟؟؟؟

سلام . من یه عمو دارم بچه اخر خونواده است . چه جوری بگم خیلی به پول اهمیت میده به خاطر پولم که شده به برادراش بی احترامی می کنه . هیچ وقت کار ثابت نداره البته الان چون دخترش 15 سالش شده یه مغازه داره ولی همیشه بسته است . پدر بزرگ و مادر بزرگم براش کم نذاشتن خیلی کمکش می کردن البته به نظر من و سایر فامیل بد بارش اوردن . مثلا یه بار به بابام می گفت چی میشه یه نفر یه چک سفید بده و بگه هر چقدر می خوای بنویس. حتی بابام هم براش کم نمیذاره تا ماه عسل هم فرستادشون. اما خیلی موقع به بابام بی احترامی میکنه بین عموهام پدر و مادر بزرگم خیلی خیلی به بابام اطمینان داشتند (الان در قید حیات نیستند) اما این عموی بنده همیشه زیاده طلبه به عمو بزرگم هر کی باشه بی احترامی می کنه بدم میاد از کاراش ولی بابام یا سایرین هیچ وقت بهش چیزی نمی گن از پس فیلم بازی می کنه الان مثلا میگه تو تقسیم اموال به من کم رسید در حالی که هر چی دوست داشت از وسایل خونه پدربزرگم برداشت ولی همیشه شاکیه؟ با این ادم چطوری باید برخورد بشه؟دوست ندارم به پدرم یا سایر عموهام بی احترامی کنه اوناهم باهاش قطع رابطه نمی کنن

کسی نیست جواب بده دختر مهربون سایرین کجایید؟

ببخشید تایپیکو تو مکان اشتباه گذاشتم بذارید به حساب کاربر جدید

دستتون درد نکنه خیلی راهنمایی کردین 36 تا بازدید کننده و نظرات 0

سلام دوست عزیز.
به تالار همدردی خوش اومدی.


اول یه توضیحی بدم که همونطور که میدونید اینجا سایت پاسخگویی آنلاین نیست.
بعلاوه، ممکنه دوستان زیادی بیان تاپیک شما رو بخونن اما راهی به ذهنشون نرسه و برای اینکه شما راه حل اشتباهی نگیری سکوت میکنن و منتظر کارشناسای عزیز میشن.

پس، از اینکه با بازدید زیاد، پاسخی دریافت نکردی، دلخور نباش.


اما راجع به مشکلی که گفتی،
راستش من فکر میکنم که اگه قرار باشه کاری انجام بشه، باید از طرف بزرگترا انجام بشه.

چند تا سوال:
تا به حال شده پدرت در موضوعی از شما مشورت بگیره؟ یا کلاً شده روی نظر پدرت تاثیر بذاری و نظرش رو عوض کنی؟
راجع به این موضوع خاص چی؟ تا به حال راجع به این موضوع از پدرت پرسیدی؟


البته من فکر میکنم اینکه پدر اینجوری دارن رفتار میکنن، حتماً صلاح در اینه.
ممکنه ما بعضی وقتا در مورد مسئله ای اطلاعات کافی نداشته باشیم و روی موضوع قضاوت کنیم.
و اگه در شرایطی که ازش اطلاع نداریم، دخالت کنیم، (با اینکه نیتمون خیره) ممکنه کار رو بدتر کنیم.

ممنون از دختر مهربون . بله عزیزم پدرم از ما خیلی مشورت میگیره . و مخصوصا من . اما در مورد عمویم یه خورده نه بیشتر از یه خورده کوتاه میاد . اونم هر چی دلش میخواد میگه . البته بعدش عذر خواهی می کنه ولی بابام می دونم به این بی احترامی ها خیلی حساسه و ناراحت میشه . شاید بروز نده اما من و مامانم خوب می فهمیم. از من هم می خواد دخالت نکنم . به خاطر ایندم ولی من میگم اینده الانه . نمیدونم باید بابا و سایر عموهام هر روز منتظر سورژه ای جدید از طرف عموم باشند . 44 سالشه ولی فکر می کنه بچه است و می تونه راه صد ساله رو یه شبه بره . من تقریبا باهاش قهرم چون روی پدرم خیلی خیلی حساسم . پدرم ازم می خواد احترامشو نگه دارم ولی دیگه از کارهای عموم خسته شدم . مامانم هم میگه دخالت نکن ولی من صبر اونها رو ندارم چون فکر می کنم به اندازه کافی همه منتظر بودیم تا ایشون پی به خطاهاش ببره . از الان تو فکر عیدم که وقتی اومدن خونمون بیام پیششون یا نه چون من یکی دوبار به عموم سلام ندادم عوض شو هم زن عموم در میاره سرم . نمیدونم منم با پدر و مادرم برم خونشون یا نه ؟از اون ادماست که برم فکر میکنه از کارم پشیمونم در صورتی که اصلا این طور نیست اگه برم فقط و فقط به خاطر پدرم میرم ولی فکر نکنم بتونم خودمو راضی کنم و برم . در عوض اونو و زنش تو ظاهر خودشون رو خیلی خوب نشون میدن کاری که من نمی تونم بکنم نمی تونم نمایش بازی کنم . در ضمن بزرگتها هم نمی تونن کاری بکنن

سلام دوست عزیز

می تونم درک کنم که پدر و مادر چقدر برای انسان عزیز هستند و چقدر از اینکه شاهد بی احترامی به اونها باشیم ، میرنجیم.

پدر شما از عموتون بزرگتره، درسته؟
و شما از این شاکی هستید که عموی شما احترام پدر شما که بزرگتر هست رو نگه نمیداره، درسته؟

حالا به من بگو
اسم رفتاری که شما با عموتون دارید چیه؟
این بی احترامی نیست؟
تو کدوم مرام و مسلک بی احترامی با بی احترامی جواب داده میشه؟


دوست من!
کم صبری شما از اینکه منتظر نموندید تا اعضا بیان و جواب شما رو بدن، و زود شروع به گله گذاری کردید ، کم و بیش پیداست!!!
اولا اینکه صبر داشته باش!!!
پدر شما هیچ وقت در مورد برادرش از شما کمک و همفکری خواسته؟
تا وقتی ایشون از شما درخواست مداخله ندارند، شما هم نباید وارد رابطه دو تا برادر بشوید.
ما در مرحله اول (که بخش بزرگی هم هست) مسئول کم و کیف رابطه خودمون با اطرافیانمون هستیم.
پس اول از هرچیز سعی در حفظ حرمت ها در رابطه با عموتون داشته باشید.

به اضافه اینکه هر دو نفر از عزیزان شما هستند (عموتون هم باید براتون عزیز و ارزشمند باشه) می دونید اگر خدای ناکرده کدورتی پیش بیاد و شما حرفی بزنید و بی احترامی به بزرگترتون بکنید از نظر اخلاقی و شرعی چه اشتباه بزرگیه؟
ایشون 44 ساله که برادر پدر شماست، حدس میزنم پدرتون بیشتر با چند و چون رابطه با برادرش آگاه باشه (بحث تجربه رو فراموش نکنید). پس این دو برادر را راحت بگذارید (توصیه مادرتون هم همینه).

حدس میزنم دختر خوش قلبی باشی که اینطوری آزرده خاطر شدی،
پس با همه مهربون باش، محبت صادقانه و از اون مهمتر آگاهانه راهش رو به هر قلبی باز میکنه!!!

دانوب عزیز ممنون . بله پدر من 6 سالی از عمویم بزرگترن . شاید کم صبر باشم . ولی این تنها و تنها ترین مورد بود که به بزرگترم بی احترامی کردم می خواستم با این کارم به عمویم بفهمونم خیلی چیزا ها رو و اینکه شاید یه خورده از پدرم دور تر بوده و پدرم احساس ارامش بیشتری کند. به نظر من که به پدرم نیز گفتم او هم قبول کرده زیاد نیاید با ایشون خیلی صمیمی شد ولی این راه حل مقطعی جواب داده . نمیدونم چیکار باید بکنم نمی تونم به فکر پدرم نباشم . http://www.hamdardi.net/images/smilies/302.gif مانده ام !!!!!!!!!!!

سلام
:rolleyes:
به نظر من این برخورد شما جز اینکه از شما یک چهره منفی هم نزد پدرتون و هم عموتون بسازه و یک حس لجاجت در عموی شما ایجاد کنه تاثیر دیگری نداره
شما باید اگر هم میخواین واکنش نشون بدین محترمانه باشه و الا رفتار شما هم که مثل ایشون و حتی به مراتب بدتره.(شما میگین ایشون 6 سال از پدر شما کوچکترن ولی به نظر میاد- اگر 66 سال تولدتون باشه- شما 20 سال از ایشون کوچکترین!)
خودتون رو جای عموتون بگذارین ببینین چقدر از این برخورد برآشفته میشین.
اینجا نقش اصلی بر عهده پدرتونه نه شما.
صبور باشین.(اینجا که بعد از 2 ساعت و نیم کاسه صبرتون لبریز شد!)

ممنون محمد عزیز . راستش یه مدتیه از تابستون به این ور بی احترامی رو کنار گذاشتم ولی عموی بنده حتی جواب سلام مو نمی گیره زنشم تو جمع می خواد با کاراش منو ضایع کنه . نمیدونم با این جور ادما برخورد درست چیه؟ این عموم خیلی هم دروغ گو می باشند به خاطر طمعی که دارند مثلا همین دیروز به پدرم گفته تو حسابم 25 تومن هست در صورتیکه در شراکتی بودن او با همکارش تازه یه پول خوب بهشون رسیده . پدرم هم میگه بیچارست . اما من از این دروغ گویی بدم میاد کاریی هم نمی تونم بکنم جز خود خوری . هی !!!!!!!!!!!!!