موضوع: حس میکنم از زندگی عقب موندم

سلام دوستان

یه مشکلی که چند وقته برام پیش اومده این هست که از سال 87 وارد دانشگاه شدم و تو این 3 سال مشکلاتی برام پیش اومد از جکله شکست عشقی بدی که خوردم و باعث شد کمتر درس بخونم و الان 50 واحد بیشتر پاس نکردم.

وقتی که میبینم بعضی از دوستام ازم جلوتر هستند و بعضی هاشون تا سال دیگه دارن درسشون رو تموم میکننند .خیلی ناراحت میشم.اینم بگم 23 سالمه و تا 2 یا 2 سال و نیم دیگه باید درس بخونم تا مدرک کارشناسیمو بگیرم.

فکرم خیلی مشغول این موضوعه.یه جورایی داغون شدم.من قبلا کلی برنامه ریزی کرده بودم که تا الان حتی سربازیمم باید تموم میشد و دنبال کار میگشتم.اما الان خیلی از برنامه ریزیم عقب افتادم

زندگی یعنی همین. بعضی وقتا جلوتر از بقیه و بعضی وقتا عقب تر. به جای اینکه حسرت گذشته رو بخوری به فکر این باش که بقیه واحدارو پاس کنی و به زودی فارغ التحصیل شی.اینقدر مشکلات بزرگتر تو زندگی هست که یه سال دیر تر یا زودتر فارغ التحصیل شدن پیشش هیچه. پس خدا رو شکر کن که مشکل خیلی کوچکی داری و به اینده امیدوار باش

زندگی یعنی همین. بعضی وقتا جلوتر از بقیه و بعضی وقتا عقب تر. به جای اینکه حسرت گذشته رو بخوری به فکر این باش که بقیه واحدارو پاس کنی و به زودی فارغ التحصیل شی.اینقدر مشکلات بزرگتر تو زندگی هست که یه سال دیر تر یا زودتر فارغ التحصیل شدن پیشش هیچه. پس خدا رو شکر کن که مشکل خیلی کوچکی داری و به اینده امیدوار باش

با حرفتون موافقم.اما هیچ چیزی تا الان منو ناراحت نکرده بود.طوری که دیروز فقط داشتم گریه میکردم
وقتی میرم دانشگاه یه جورایی زورم میاد.یه خودم میگم این درسا رو باید پارسال پاس میکردم نه الان

نمیدونم چطوری از این ناراحتی خلاص بشم.البته 1 سالی میشه که اینطوری شدم.اما این چند وقته شدت پیدا کرده

همین که به سنم نگاه میکنم و میگم تا درسم تموم بشه 25 ساله و سربازی هم برم میشه 26 سالم.میتونستم زودتر این کارا رو انجام بدم

اگه به این افکار ادامه بدی بجای تلاش کردن برای بهتر کردن زندگیت

دوباره سال دیگه حسرت امسال رو می خوری که از دست دادی.

و بهمین ترتیب هرسال دریغ از پارسال

یک یاعلی بگو و بلندشو.

یادتت باشه ما همیشه داریم تنها با خودمون مسابقه می دیم در زمانهای مختلف نه با هیچکس دیگه.

موفق باشی.

دوستان ممنونم ازتون

حرفاتون خیلی قشنگه.شاید یکی از دلایلی که باعث میشه این حس بد رو داشته باشم غرور و خودرای بودن من باشه.
زیاد نمیتونم تحمل کنم که به چیزی که میخوام نرسیدم.البته شکست عشقی و شرایط دیگه ای هم که داشتم دلیل شد تا کمی از درسام عقب بی افتم.اما هیچ وقت از درس خوندن دست نمیکشم

من عاشق کتاب و امتحانم!!شاید براتون عجیب باشه اما واقعیت داره

بعضی وقتها به خودم میگم حمید باید تا اخر عمرت درس بخونی .اگه نخونی دیوونه میشی

حالا یه سئوال با بعضی از دوستام مشورت کردم و میگن تو خیلی حساسی .تو که 23 سالته نباید حس کنی از زندگی عقب افتادی.اما نمیدونم چرا حس بدی دارم.اخه من برنامه ریزی کرده بودم که تا الان درسم تموم بشه

شما ها نظرتون چیه؟

نظر من ، همون نظر sanjab هست .
الان به خودت یه قولی بده ، از همین الان که این پست ها رو میخونی ،سعی کنی از هر لحظه زندگیت استفاده کنی تا دیگه حتی فردا هم غصه ی از دست رفتن امروزت رو نخوری ( چه برسه به یه سال یا چند سال بعد ) ، ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه ست .
آنچه سرنوشت ما را تعیین میکند ، شرایط زندگیمان نیست ، بلکه تصمیم های ماست .(آنتونی رابینز)
موفق باشی .

خیلی ممنونم از راهنماییتون

به نظر شما این مشکل برای من بوجود اومده یا دیگرانهم مثل من حسری گذشتشون رو میخورند

مثالی هست بزنید.اصلا کسی هست که شرایطش مثل من بایه؟

اره منم یکم شرایطم نزدیک به تو هست..
مشروطی دادم ..درسای زیادی افتادم (نه دیگه خیلی زیاد) ..عمران هم میخونم...
در کل امید به اینده دارم ..فکر میکنم تو هم باید امید داشته باشی
و به خدا توکل کنی..
اگه اشتباه نکنم الان بیکاری و صبح تا شب تنها هستی ...نه؟؟
به قول دکتر ابراهیم میثاق بیکاری برای مرد سم هست ...سعی کن خودتو مشغول کنی
ورزش و کارای دیگه که بیکار نباشی

[color=#FFD700]امیدوارم که تو زندگیت موفق باشی

[quote]اگه اشتباه نکنم الان بیکاری و صبح تا شب تنها هستی ...نه؟؟
به قول دکتر ابراهیم میثاق بیکاری برای مرد سم هست ...سعی کن خودتو مشغول کنی
ورزش و کارای دیگه که بیکار نباشی

بله بیکارم.اما باشگاه میرم و خودمو با خیلی پیزها مشغول میکنم

یکیش همین اینترنت و فیلم دیدن و آهنگ گوش دادن.اما حتی تو بدترین شرایط هم تصور نمیکردم اینطوری بشه

الان حسرت گذشته رو خیلی میخورم