
نوشته اصلی توسط
sina2004
از روزی که کتاب «ابنسینا نابغهای از شرق» را در سن دوازده سالگیام خوندم، یک جمله از اون کتاب در ذهن من حک شد و تمام برداشتها و عقاید منو از دنیا، به شدت تحت تأثیر خودش قرار داده که تا همین امروز هم که سیودوساله شدم و این متن رو به شما دوستان مینویسم ادامه داره.
بادرود
مرقومه آن جناب ما را به ایام ماضی برد و در خاطرمان آمد که رفیقی داشتیم بس منطقی که تلمذ دروس حوزوی می نمود. در مجلسی او را طلب کردیم که ما را اندرزی دهد، برآشفت و گفت که در آغاز بایستی قرآن ها و احادیث را بسوزانید که چنین جسارتی کنم. شما اگر قابل هدایت بودید، با دستورات کتاب آسمانی رشد می یافتید و با احادیث راه از بیراهه باز می شناختید. اما اکنون که دلتان چیز دیگر می خواهد مرا بهانه کردید و موعظه از من می طلبید. دوستان خنده فرمودندی و نغز نهفته در کلامش را فهم کردندی
و اما:
2 نکته را باید مورد توجه قرار دهید:
یکم: روانشناختی
انسانها از بی نهایت مطالب و مسائل واقعی بیرونی ، صرفا آن قسمتی را جذب می کنند که از درون با احساس، افکار و تمایلاتشان منطبق هست. به دیگر سخن بسیاری از اوقات ما درست ها و بهترین ها را از محیط نمی گیریم و درونی نمی کنیم. بلکه آن بخشی را که دوست داریم درونی می کنیم.
لذا شما از میان میلیونها کتاب و میلیاردها نکته و دانش بشری ، تنها این جمله زندگیتان را تحت تاثیر قرار داده است و این یعنی همان گزینش خاص.
که نیاز دارد به واکاوی و اصلاح افکار و احساسات و تمایلاتتان که بتواند بهتر جذب کند، بیشتر جذب کند، همه جانبه جذب کند و از همه مهمتر همه آنها را ترکیب و تجزیه کند و بهترین ها را منشاء رفتار قرار دهد.
این قصار خلاصه این بند است:
هر کس کاری را بخواهد انجام دهد راهش را و آنکس نخواهد بهانه اش را به دست خواهد آورد.
دوم : روش شناختی
دوستان هم مورد اشاره قرار دادند و سریع می گذرم. شما باید انتقادی مطالعه کنید، همه جانبه مطالعه کنید، و مطالعه صرفا کتاب هم نیست. هر زندگی و هر واقعیت در اطراف ما قابل مطالعه است.
اگر یک روز یک جمله از کتابی شما را مسخ کند و در اختیار بگیرد و شما را فرماندهی کند، بیم این می رود که دیگر پدیده ها و موضوعات اطرافتون نیز شما را مسحور خود کرده و توان خوداندیشی و خودانتخابی را از شما برباید و چون ویروسی سیستم فکری شما را در اختیار بگیرید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)