به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 05 اردیبهشت 88 [ 23:14]
    تاریخ عضویت
    1387-2-23
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    3,543
    سطح
    37
    Points: 3,543, Level: 37
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 107
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    به دنبال حل مشکلات زندگی

    با سلام وخسته نباشید.من یه تازه واردم که تازه با این سایت آشنا شدم . 30 سالمه . هفت ساله که ازدواج کردم و دوتا هم بچه دارم.من واقعا نمیدونم از کدام قسمت زندگیم بگم و راهنمایی بخوام . یکی از مشکلات من توی زندگیم اینه که همسر من تمام خواسته های خانواده اش را در زندگی ما اجرا می کنه و اونا رو به صورت خواسته های خودش مطرح میکنه ولی از اونجایی که مادرشوهر من جاش نمیگیره و این قدرتشو میخواد که به رخ من بکشه خیلی مستقیم به من میگه. با وجود اینکه من حق کار کردن را به صورت ضمن عقد برداشتم و از همسرم خانه ای مستقل خواستم و اونم کاملا موافقت کرد و هیچ مشکلی هم نداشت ولی بعد از ازدواج با کار کردن من مخالفت کرد و بعد از بدنیا اومدن پسرم با این بهانه که من چون تک پسرم باید با خانواده ام زندگی کنم تو هم اگه نخوای و میتونی از پسرت بگذری میتونی بری ولی من حتی تصور یک شب بدون پسرم را هم نمیتونستم بکنم اونا هم از این نقطه ضعف من استفاده کردن و در کنار هم دارن زندگی میکنند. من کاملا نادیده گرفته شدم خودم . اشکام و همه احساساتم به تمسخر گرفته شد . و مثلا مادر شوهر من همه جا میگه که چون من شاغل بودم و بچه هام تنها بودند و به خونه ام نمیرسیدم دوست ندارم عروسم و دخترام کار کنند البته یکی از دختراش شاغل و اون یکی هم تا اونجا که من میدونم کار خوب گیرش نیومده. یا اینکه به من میگه شاید خودخواهی باشه ولی من دوست دارم با بچه هام زندگی کنم و هر کاری هم تو زندگی دلم خواسته کردم...راست هم میگه....من و همسرم حتی اگه خواستیم یه خرید ساده بریم مادرشوهرم همرامون میاد چون برای روحیه اش خوبه. همه باهم مسافرت میریم واینجوری وانمود میکنند که همسر من بدون اینکه اونا بدونند براشون بلیط میخره . رستوران همه باهم میریم . عید دیدنی با هم میریم . مادرشوهر من همیشه تو زندگیش با شوهرش مشکل داشته وهیچ وقت به دل شوهرش راه نمیومده ولی الان رفتارهایی رو که باید برای شوهرش انجام میداده روبرای پسرش انجام میده مثلا کفشهای اونو براش واکس میزنه یا حتی لباسشو اتو میزنه و هر جایی که بخواد بره اونو باخبر میکنه و اگه شوهر من بگه نرو نمیره و از این جور کارها...نمیدونم چطور باهاش صحبت کردند که اون هر کاری برای خانواده اش میکنه من نباید بفهمم . در صورتی که من هیچوقت مخالفتم رودر امور مادی علنی نکردم تا همسرم پنهانکاری نکنه اون به خواهراش میلیونی پول میده (کمبود پول ماشین و پول پیش خونه و سرمایه کاری) و من بعد از مدتها میفهمم . حالا دیگه حتی در مورد خودش هم پنهان کاری میکنه.چاره درد من فقط یه چیزه.یه خونه دور از خانواده شوهرم و یه رابطه متعارف با اونا. کسی میتونه منو راهنمایی کنه ؟؟؟؟؟؟؟ آیا کسی هم بوده که مشکل منو داشته باشه وتونسته باشه از پسش بر بیاد؟؟

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 02 آذر 87 [ 18:25]
    تاریخ عضویت
    1387-1-25
    نوشته ها
    101
    امتیاز
    3,970
    سطح
    40
    Points: 3,970, Level: 40
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 180
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    77

    تشکرشده 79 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: به دنبال حل مشکلات زندگی

    سلام
    تنهاترين البته تو تنها نيستي كه چنين مشكلاتي داري يك چرخي تو اين جامعه بزني مي بيني كه يك عالمه از اين تنها هستند وشايد هم تعداد تنهاها از آنهايي كه تنها نيستند بيشتر باشد .
    زندگي مثل بازي " مار-پله " است وقتي انتخابي مي كني چندين راه در مقابلت قرار مي گيرد و اين راهها با هر انتخاب محدودتر مي شوند و اينطوريه كه اختيار وتقدير بهم گره مي خورند .
    براي انتخاب درستتر هم بايد داناتر و آگاه تر شد و آن هم نتيجه مطالعه و تجربه هست . شما زماني كه ازدواج كردي آگاهيت نسبت به ازدواج و مشكلات بعد از آن محدود بوده و اصلاً توجهي نكردي كه رفتار همسرت و خانواده همسرت چگونه است . مادر شوهرت همسرت را يك بچه نگهداشته كه برايش يك عروسك گرفته تا سرگرم باشد و گريه وزاري راه نيندازد . فكر مي كند خودش از جنس ديگري است و همه بايد به فرمان او باشند وهمه چيز حتي بچه هايش براي خدمت به او هستند وخلاصه محور دنياست .
    با توجه به اينكه هفت ساله داري با اين وضعيت زندگي مي كني و خيلي مظلوم به نظر مي رسي بهتره كه به يك مشاور مستقيماً مراجعه كني .
    براي هر مشكلي راه حلي وجود دارد و مطمئن باش كه همه چيز درست مي شود.

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 05 خرداد 87 [ 12:05]
    تاریخ عضویت
    1387-2-26
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    3,536
    سطح
    37
    Points: 3,536, Level: 37
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: به دنبال حل مشکلات زندگی

    من به عنوان یک مرد فکر میکنم که اگه تو برای شوهرت یک زره هم ارزش داشته باشی باید یه مقدار به تو اهمیت بده و اینکه شما آیا تا الان سعی کردی خودت رو با مادر شوهرت صمیمی بگیری تا اون رو با نظرات خودت منطبق کنی؟ شاید برای گذر از این بحران بهتر باشه. به هر حال منم با این نظر که مستقیما با یک مشاور صحبت کنی موافقم

  4. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 17 اردیبهشت 88 [ 11:11]
    تاریخ عضویت
    1387-2-23
    نوشته ها
    363
    امتیاز
    5,286
    سطح
    46
    Points: 5,286, Level: 46
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    209

    تشکرشده 211 در 131 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: به دنبال حل مشکلات زندگی

    سلام عزيزم
    به نظرم با شرايطي كه تو گفتي بهتره خودت رو حساس نشون ندي يه جورايي اونا با اين كارهاشون مي خوان لج تو رو در بيارن اصلا خيلي از چيزها رو خودت پيشنهاد بده...مثلا وقتي مي رين بيرون با شوق و ذوق برو ازشون بخواه اونا هم با شما بيان يا اگه قراره برين مسافرت تو از شوهرت بخواه بدون اينكه مامانش بفهمه براشون بليط بگيره تا با هم برين...
    در كل وقتي اونا قراره با شما باشن خودت پيش قدم بشو تا كم كم بفهمن اين موضوعات تو رو ناراحت نمي كنه بعد خيلي هم خوبه كه داره مثل يه كمك كار كارهايي كه تو بايد انجام بدي واست انجام مي ده يه ذره با ديد مثبت به موضوع نگاه كن...
    اصلا خودت برو لباسهاتون رو ببر بهش بده و ازش بخواه اتو كنه و بعد هم برو بگير بيار بذار تو كمدت...راحت!!!
    يا مثلا بگو امروز حوس اون غذاي خوشمزه رو كردي و برو باهم بپزين يا خود مادر شوهرت بپزه و تو برو بخور ...اينا بده؟!!!
    اميدوارم منظورم رو فهميده باشي.ببين من مي فهمم تو چه وضعي هستي ولي در حال حاضر داري خودت رو نابود مي كني بهتره با شرايط با سياست كنار بياي يه جوري كه شوهرت بگه واي اين خانم من واقعا مامانمو دوست داره خوب پس زن خوبيه و اونوقت كم كم به سمت تو مياد اينو بگم كه خيلي وقت و حوصله مي خواد تو كه هفت سال با اين شرايط زندگي كردي نهايتا يه سال هم با يه روش جديد عمل كن
    اميدوارم خوشحال و خوشبخت باشي

  5. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 05 اردیبهشت 88 [ 23:14]
    تاریخ عضویت
    1387-2-23
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    3,543
    سطح
    37
    Points: 3,543, Level: 37
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 107
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: به دنبال حل مشکلات زندگی

    سلام به همه دوستای عزیزم. ممنون از همتون.
    من به مشاوره های زیادی مراجعه کردم. ولی واقعا هیچ کدامشون نتونستند برای من کاری کنند. اکثر اونا معتقد بودند من با خانواده شوهرم خیلی قاطی هستم و باید بکشم کنار این راهکاربه خیلی از مشکلات من جواب داد . ولی مشکل اصلی من حل نشد. یک روانپزشک خوب دیگر همه راهها را امتحان کردتا با آرامش بتوانم در کنار آنها زندگی کنم و آخرسر به این نتیجه رسید که من باید مستقل زندگی کنم ولی همسر من خودش باید به این نتیجه برسه ایشان پیش بینی کردند که اگر من راههای ایشان را بکار ببرم دو سال طول میکشه تا همسرم خسته بشه الان یکسال و نیم گذشته ولی هیچ اتفاق خاصی نیافتاده .والدین شوهر من از صمیمیت من خیلی سواستفاده میکنند مثلا به جای اینکه دربزنند کلید می اندازند و واردخونه ما میشوند .یا گاهی از دوستام شنیدم که وقتی خونه نبودم جواب تلفنامونو دادند یعنی توی خونمون حضور داشتند. یا همین ده روز پیش وقتی اومدیم خونه مادرشوهرم درو باز کرد(ساعت ده شب) و چون من واقعا جاخوردم گفت تلفن خونه دخترش قطع بوده اومده زنگ بزنه خرابی تلفن در حالی که تلفن بیسیم خودشون هم توی دستش بود. راستش شوهرم منو خیلی دوست داره ولی من فکر میکنم طبق خواسته خوانواده اش سعی میکنه رو نده . این روش داییش در زندگیش بوده و اتفاقا خیلی هم خوب جواب داده .

  6. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 مهر 88 [ 14:07]
    تاریخ عضویت
    1387-3-10
    نوشته ها
    38
    امتیاز
    3,571
    سطح
    37
    Points: 3,571, Level: 37
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 11 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: به دنبال حل مشکلات زندگی

    تنهه جان سلام: منم فکر میکنم شما هم اشتباه من را مرتکب شدی،چون من هم از ابتدای زندگی (4 ساله)درسته که با اونا زندگی نکردم اما از تمام جزئیات میخوان باخبر باشن و بعد یک بوق و کرنا بگیرن و همه جا حرف بزنن، منم مثل ....... همه آخر هفته ها را باید میرفتم دستبوسشون.
    به هر حال زندگی جنگ است و دیگر هیچ
    با خودت و زندگیت نجنگ ،فقط کنار بیا. میدونم قدرت درک را حتی یک اپسیلون ندارند ،اما فقط نقطه ضعف نشون نده، کفش شوهرت را واکس میزنه؟ازش تشکر کن و بگو که واقعا وقت این کار را نداشتی!!!!!!
    اصلا من نمیدونم چرا مردها اینقدر کورکورانه خانواده خودشون را تائید میکنن؟
    غالب آقایون باید قبل از ازدواج به یک مشاوره برن تا زندگی برای همهشون با آرامش همراه باشه
    بیا تا قدر یکدیگر بدانیم که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.