به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 اردیبهشت 91 [ 18:10]
    تاریخ عضویت
    1390-8-18
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    1,232
    سطح
    19
    Points: 1,232, Level: 19
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    137

    تشکرشده 138 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دارم کوتاه میام؟

    سلام دوستان. من و شوهرم 6سال باهم دوست بودیم الان هم یکسال و سه ماهه عقد کردیم. هم خودم و هم خانواده ام با عقد کردن مخالف بودیم اما بخاطر یکسری مسائل من راضی به عقد شدم و با هزار بدبختی خانواده ام رو راضی کردم به اینکار به این شرط که بیش از یکسال عقدمون طول نکشه. شوهرم سربازه و قرار شد مادر شوهرم خونه تازه ساخته شدش رو بفروشه و برای ما هم عروسی بگیره و هم یک خونه اجاره کنیم.بعد از این همه مدت هیچ اتفاقی برای خونه نیوفتاده و در عین حال که فامیلای من همش از تاریخ عروسی ام میپرسیدن شوهرم همش میگه خودت می دونی تا زمانی که خونه به فروش نره ما قدمی نمی تونیم برداریم.میگم خب مثلاً اگه خونه 5 سال دیگه خواست فروخته شه تکلیف من چیه؟خلاصه یه روز گفتم مامانم اینا بهم هی فشار میارن که پس کی می خوایید برید دنبال تالار و عروسی کی شد بالاخره و...گفتم خب شما بالاخره وقتی میآیید خواستگاری باید بدونید عروسی ای هم در کاره و باید فکر اینکه اگه خونه به فروش نره رو از قبل میکردید و...شوهرمم با ناراحتی و بی میلی نشست یک روز رو تعیین کرد واسه عروسی و ... تالارو ... هم گرفتیم. حالا خونه فروخته نشده و رهن دادن که این پول بسیار کمه برامون و باید خیلی محتاطانه خرجش کنیم تا خدای نکرده بدهکار نشیم بعد از عروسی.پدر شوهرم سال 86 فوت کرده و مادر شوهرم هنوز با این مسئله کامل کنار نیومده، شوهر من و داداشش هم هوای مادر شوهرم رو دارن جوری که نمی ذارن آب تو دلش تکون بخوره این خیلی خوبه اما من جدیداً بخاطر یکسری رفتارها به شدت دیگه حساس شدم اولاً ما هرچی پول داشتیم شوهرم داد برای ساخت این خونه به مادرش به امید اینکه خونه زودتر فروخته میشه و بد.دوم اینکه من همش دارم توی تمام مسائل صرفه جویی می کنم و خیلی وقته چیزی واسه خودم نگرفتم در حالیکه شوهرم هر چی هم پول کم یا زیاد که دستش میاد می ده به مامانش و مامانشم همش داره خرجهای بی مورد از جمله کاشت ناخن، خرید بارونی و مانتو و پالتو و کفش و کیف و ... گرونقیمت می کنه.امروزم خود مادر شوهرم گفت که 120000 تومن از شوهرم گرفته و بارونی خریده، میگه اینقد خودمو مظلوم کردم و لوس کردم واسش که دلش سوخت واسم و داد بهم. شوهرمم همش میگه اینو یادت باشه من اگه بجایی برسم حتماً باید به مامانم برسم حتی اگه واسه خودمم خونه نخریدم باید واسه مامان بخرم چون خیلی زحمت کشیده واسم تمام این پول رهن خونه رو به جای اینکه برای قسط و قرضهاش بده داده واسه عروسی من من خودم رو مسئول فشارهایی که الان رو مامان هست می دونم و باید واسش جبران کنم.منم گفتم:بالاخره خانواده اته باید واست عروسی بگیره دیگه.خلاصه اون قدری که الان حواسش به مامانشه که اذیت نشه اصلاً به فکر من نیست.من خیلی رابطم با مادر شوهرم خوبه و خیلی دوسش دارم اما شوهرم داره حساسم میکنه.نمی دونم دارم زیادی کوتاه میام که داره ازم سو استفاده میشه؟چرا شوهرم فکر میکنه من هیچی نمی خوام و مامانش باید ترگل و ورگل بگرده جای من در حالیکه میدونه من بعد از عقد از خانوادم درخواست پول نمی کنم و خیلی هم از این بابت توی تنگنا هستم ؟من همش استرس کم اوردن پول عروسی رو دارم در حالیکه مامانش...چه رفتاری از من باعث شده شوهرم خواسته های منو نمیبینه؟ اینطوری اصلا عاقبت خوبی برای زندگی خودم نمی بینم دوستان گلم شما چه راه حلی دارید برای من؟

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 اردیبهشت 91 [ 18:10]
    تاریخ عضویت
    1390-8-18
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    1,232
    سطح
    19
    Points: 1,232, Level: 19
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    137

    تشکرشده 138 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دارم کوتاه میام؟

    دوستان اگه سوالی برای فهمیدن بیشتر خودتون از مشکل من دارید بپرسید من بهتون بگم من خیلی دچار احساسات بد شدم نسبت به شوهرم و مادر شوهرم و اصلاً دوس ندارم اینطوری باشم.لطفاً کمکم کنید.

  3. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 23 اسفند 92 [ 23:20]
    تاریخ عضویت
    1390-4-25
    نوشته ها
    643
    امتیاز
    4,583
    سطح
    43
    Points: 4,583, Level: 43
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 167
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,779

    تشکرشده 2,844 در 585 پست

    Rep Power
    79
    Array

    RE: دارم کوتاه میام؟

    باسلام.فکر میکنم پیش از اون که عملا وارد زندگی مشترک و زیر یک سقف با همسرتون برید بهتر باشه که در مورد مسائل مالی با ایشون به توافق برسین.
    البته این طور که من از صحبتهاتون برداشت کردم ایشون برای جلب رضایت شما هم تلاش میکنه (نمونه اش همون که پیش از اون که خونه به فروش بره برای رضایت شما خونه رو رهن داده و با پول رهنش میخاد مراسم عروسی رو برگزار کنه) اما شما احساس میکنید که بیشتر برای رضایت مادرش تلاش میکنه.
    در هر صورت پیش از ازدواج باید در مورد همه ی مسائل مالی دو طرف به توافق کامل برسن.نیازهاتونو بهش اطلاع بدین و ازش بخاین که ببینه تا چه حد میتونه این نیازها رو بر طرف کنه.(البته شما هم حتما رعایت شرایط و انصاف رو بکنید).البته فکر میکنم مشاوره ی پیش از ازدواج هم از مراکز رسمی مشاوره به طور کلی دیدشما و همسرتونو از ازدواج بازتر کنه.
    موفق باشید

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 اردیبهشت 91 [ 18:10]
    تاریخ عضویت
    1390-8-18
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    1,232
    سطح
    19
    Points: 1,232, Level: 19
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    137

    تشکرشده 138 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دارم کوتاه میام؟

    مرسی از اینکه به تاپیکم سر زدید دوست عزیزم.دقیقاً دلمم واقعاً برای شوهرم میسوزه برای همین نمیتونم ازش زیادی بخوام.اما خب مامانش وقتی میبینه ما این همه داریم رعایت میکنیم حتی جلوی خود مامانش چند بار که گفتن شام بریم بیرون خوش باشیم و... من گفتم نه ما باید در همین حد هم صرفه جویی کنیم خیلی خرجها داریم که اصلاً دوس ندارم کم بیاریم و خدای نکرده شرمنده بشی جلوی خانواده ام.شوهرم و مادرش همش این خرج به این عظیمی رو میسپرن به اینکه خدا جور میکنهالانم همش به من میگه اینقدر نگران نباش ما گفتیم این خرجها رو میکنیم بسپار به ما. اما من اصلاً دلم نمیخواد خدای نکرده اول زندگی زیر بار کوچکترین قرضی بریم چون بعدش باید منم داخل زندگی همش استرس بدهکاریمون رو داشته باشم و از اونجایی که شدیداً آدم استرسی ای هستم خیلی شرایط برام سخت میشه.امروزم دیگه نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و گفتم اینقدری که به مامان اهمیت میدی یکم به من هم اهمیت بده حواست به من و استرسهام باشه.من دارم با تمام وجودم صرفه جویی میکنم انتظار دارم شما هم یکم هوای خرج کردنتون رو داشته باشید. اونم گفت این پول حق مامانه میتونست اصلاً به ما نده حالا داره میده این حرفا اصلاً درست نیست میزنی، مامان خیلی تورو دوس داره بیچاره نمیدونه که تو چیا راجع بهش میگی.منم گفتم منم به خدا مامان رو بینهایت دوس دارم و قبلاً هم بهت گفته بودم اگه خدای نکرده بین من و مامان چیزی پیش بیاد مشکل رو توی خودت جستجو کن. واقعاً هم سر خرج کردن باهم تفاهم نداریم.من فوق العاده صرفه جو و اون مثل مامانش ولخرج.یه مدت همه پولامون دست من بود تا من تعیین کنم کجاها خرج بشه که پیرم کرد اون دوران اینقدر با من کلنجار میرفت سر خرج اون پولا.وقتی یک پولی داریم و شوهرم بدونه تا دخلش رو در نیاره آروم نمیشینه.البته خیلی خوش خرجه ها باهاش کلی بهم خوش میگذره اما خب فعلاً توی شرایطی نیستیم که بخواد اینطور بی هوا خرج کنه فعلا که سربازه و کاری نداره و خرج عظیم عروسی هم هست. اگه مامانش واقعاً اینقدر ادعاش میشه منو دوس داره نباید توی یه همجین شرایطی همجین استرسی رو به من وارد کنه که.دیروز مامانش گفت من از قصد این بارونی رو واسه خودم گرفتم و از شوهر تو پولشو گرفتم که بفهمه پول در آوردن جقدر سخته و من واقعاً ربطش رو نفهمیدم ولی اینقدر حرصم گرفت که خدا میدونه.

  5. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 23 اسفند 92 [ 23:20]
    تاریخ عضویت
    1390-4-25
    نوشته ها
    643
    امتیاز
    4,583
    سطح
    43
    Points: 4,583, Level: 43
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 167
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,779

    تشکرشده 2,844 در 585 پست

    Rep Power
    79
    Array

    RE: دارم کوتاه میام؟

    با سلام دوباره

    نقل قول نوشته اصلی توسط ch_1383615
    دقیقاً دلمم واقعاً برای شوهرم میسوزه برای همین نمیتونم ازش زیادی بخوام.اما خب مامانش وقتی میبینه ما این همه داریم رعایت میکنیم حتی جلوی خود مامانش چند بار که گفتن شام بریم بیرون خوش باشیم و... من گفتم نه ما باید در همین حد هم صرفه جویی کنیم خیلی خرجها داریم که اصلاً دوس ندارم کم بیاریم و خدای نکرده شرمنده بشی جلوی خانواده ام.

    لزومی نداره شما دلتون برای همسرتون بسوزه!خیلی خوبه که مراعاتشو میکنید اما به ایشونم اجازه بدین که گاهی خرجهایی رو که حتی به نظر شما غیر ضروری میاد هم انجام بده.مثلا هر از چند گاهی پیشنهاد بیرون رفتنشو بپذیرید باور کنید به این ترتیب نیروی ایشون برای مدیریت زندگی چند برابر میشه چون احساس مردانیگیش از سمت شما تایید و تشویق شده.
    همون طور که قبلا هم گفتم مواضع مالیتونو پیش از ازدواج کاملا مشخص کنید مثل این که مثلا من کلا آدم صرفه جویی هستم دوست دارم شما هم همراهیم کنی(که به نظر میرسه تا حدود زیادی داره انجام میده) اما به مواضع مالی همسرتونم توجه کنید و اجازه بدید ایشونم تا حدی به خواسته هاشون برسن.



    شوهرم و مادرش همش این خرج به این عظیمی رو میسپرن به اینکه خدا جور میکنهالانم همش به من میگه اینقدر نگران نباش ما گفتیم این خرجها رو میکنیم بسپار به ما. اما من اصلاً دلم نمیخواد خدای نکرده اول زندگی زیر بار کوچکترین قرضی بریم چون بعدش باید منم داخل زندگی همش استرس بدهکاریمون رو داشته باشم و از اونجایی که شدیداً آدم استرسی ای هستم خیلی شرایط برام سخت میشه.

    شما با این طرز رفتار بیشتر از این که به همسرتون کمک کنید با این عدم تایید قدرتشو تضعیف میکنید.وقتی ایشون میگه ما جورش میکنیم بهش اعتماد کنید.ایشون قبلا هم ثابت کرده که روی حرفش هست(خونه رو رهن دادن که مراسم بگیرن) پس لزومی نداره که شما بیخود استرس داشته باشین.
    بازم میگم مواضعتونو در مورد مسایل مالی مشخص کنید و هر دو طرف سعی کنید که به رفتار طرف مقابل احترام بزارید.

    در نهایت دوست عزیز میخام یه چیزی رو به طور کلی به عنوان تجربه ی شخصیم بهتون بگم امیدوارم براتون مفید باشه:توی زندگی آدم بالاخره شرایط بحرانی پیش میاد.شرایطی که ممکنه مجبور باشیم قرض کنیم یا حتی چیزی بفروشیم یا...اگر راه حل شما این باشه که کنترل کنید تا این شرایط پیش نیاد علاوه بر این که تواناییهای خودتون و همسرتونو با این کنترل گریها کاهش دادید در زمان بحران به جز افسوس و ناتوانی چیز دیگه ای نخواهید داشت.پس راه بهتر چیه؟تلاشتونو بکنید اما نقش کنترلگر نداشته باشید.تواناییهای همسرتونو با تشویق و تایید بالاتر ببرید .صرفه جویی کنید اما نه به طور افراطی.راه تعادل و میانه رو در پیش بگیرید و بقیه اشو هم به خدا توکل کنید.
    موفق باشید




  6. کاربر روبرو از پست مفید یک زن امیدوار تشکرکرده است .

    یک زن امیدوار (شنبه 21 آبان 90)

  7. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 اردیبهشت 91 [ 18:10]
    تاریخ عضویت
    1390-8-18
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    1,232
    سطح
    19
    Points: 1,232, Level: 19
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    137

    تشکرشده 138 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دارم کوتاه میام؟

    یعنی نظرتون اینه که من هیچ چیزی دیگه بهش نگم و اعتماد کامل بهش داشته باشم؟اما با این وضع خرج کردن خدای نکرده حتماً پول کم میاریم و من باید داخل زندگی کلی صرفه جویی بکنم.میدونید من چون همسرم انتخاب خودم بوده (البته خوانواده ام بسیار دوسش دارن) نمیخوام هیچی بفهمن که خدای نکرده بدهکاریم یا مثلاً شوهرم پول نداره مثلاً فلان کار رو بکنه. باشه من به گفته شما میسپرم به خودش.اما باز اگه مشکلی برام پیش اومد در این زمینه ها که کمک خواستم لطفاً بازم راهنماییم کنید
    5شنبه رفتیم یکسری از خریدهامون رو بکنیم که گفت بعدش شام بریم و من باز اعتراض کردم و اون گفت تورو خدا اونطوری نکن من احساس گدا بودن بهم دست میده(با ناراحتی). منم حرفشو قبول کردم و رفتیم شام خوردیم. آخه واسه هر کاری که میکنه به خودش جایزه میدهمیگه اینهمه واسه کارهای خونه زجمت کشیدم اینم جایزه امه!!!!!!!!!!

  8. کاربر روبرو از پست مفید ch_1383615 تشکرکرده است .

    ch_1383615 (شنبه 21 آبان 90)

  9. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    213
    Array

    RE: دارم کوتاه میام؟

    اخی.خوب
    بذار به خودش جایزه بده.معلومه اینکار بهش انگیزه کارهای جدید رو میده.و
    وقتی تو مخالفت میکنی حس منفی بهش میدی
    بشین باهاش حساب کتاب کن که کل خرجها انقدر میشه و پولی که داریم انقدر.با
    هم حتما با هم حساب کتاب کنین تا یه دید کلی از خرجها پیدا کنه و فقط الان
    رو نبینه
    نوع جایزش رو تغییر بده مثلا کار مورد علاقه اش رو انجام بدین

  10. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 اردیبهشت 91 [ 18:10]
    تاریخ عضویت
    1390-8-18
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    1,232
    سطح
    19
    Points: 1,232, Level: 19
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    137

    تشکرشده 138 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دارم کوتاه میام؟

    منم به خدا دلم واسش خیلی میسوزه.آخه ولش کنم به خدا هی میخواد به خودش جایزه بدهخرجهارو هزار بار حساب کردیم میدونه یک ذره و دو ذره نیست این خرج و همش هم استرس داره خودش که مثلاً پول سرویس طلا رو نمیدونم چطور جور کنم یا مثلاً بهم آمادگی میده که شاید پولمون نرسه و نتونیم بریم ماه عسل در صورتیکه برام خیلی مهم و قشنگ و شیرینه رفتن ماه عسل. با این حساب باز خرجهاش رو کنترل نمی کنه خب منم با توجه به اون حرفهایی که از کم آوردن پول میکنه خب این سختگیری هارو میکنم دیگه چون متاسفانه فامیل فوق العاده بدی دارم که منتظرن فقط شوهرم یک ذره کم بذاره و اینا هی سرکوفت بزنن و من رو ساده و... بدونن. جدای از این مسئله خب من دوس دارم یک سری چیزا مثل ماه عسل رو با ورودم به زندگی داشته باشم


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. احساس میکنم همسرم خیلی درگیری فکری داره وتحت فشار کاریه.میخوام کمکش کنم
    توسط آناهیتا۲۷ در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: چهارشنبه 08 آذر 96, 13:08
  2. قد کوتاه اخه چرا خدا
    توسط mahmoud777 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: یکشنبه 08 دی 92, 11:14
  3. کبوتر با کبوتر، باز با باز
    توسط lord.hamed در انجمن سایر مقالات ازدواج
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 18 فروردین 92, 16:06
  4. می خوام برگردم خونه پدرم ..ی مدت کوتاه
    توسط نازنین آریایی در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 60
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 آذر 91, 17:02
  5. می خوام برگردم خونه پدرم ..ی مدت کوتاه
    توسط نازنین آریایی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 60
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 آذر 91, 17:02

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:19 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.