سلام
من سعاد هستم ، سعاد یعنی خوشبختی و سعادت
اما چند ماهیست که خوشبختی از زندگی ام رخت بربسته چرا که پستی و حقارت این دنیا را به چشم خود دیدم
از این دنیای حقیر و بی مایه خسته شده ام
من دانشجویم و در همین جا ، همین خرابه بی حاصل ، تهران زندگی میکنم
تا چند ماه قبل احساس میکردم میتوان در میان زباله ها زندگی کرد اما پاک و بی الایش بود
اما این ارزوی کودکانه ای بیش نبود
اینجا همه چیز بوی نیرگ و ریا می دهد
اینجا سطل زباله بزرگیست ، انقدر بزرگ که بوی تعفنش را حس نمیکنیم
من در همین جا بزرگ شدم ، در اغوش گرم پدر و مادرم
قبل از این فکر میکردم همه ادم ها خوبند ولی بعضی هایشان کمی خدا را فراموش کرده اند
امروز میدانم که اینجا چیزی فراموش نمیشود اینجا خدا را یادشان نرفته
بلکه هر روز و هرشب سنگش میزنند !
واو را به خاطر افریده هایش نفرین میکنند !
مرا ببخشید قلمم سیاه است حرف هایم بوی کهنگی میدهد دیگر برایمان تکراری شده
علاقه مندی ها (Bookmarks)