سلام به همه
چند وقته که ذهنم درگیر یک تصمیم گیریه مهم شده و میخواستم در موردش باهاتون مشورت کنم
همون طور که بعضی از دوستان می دونن مدتیه که من برای ادامه تحصیل به خارج از کشور اومدم واینجا با برادرم زندگی می کنم
چند روزه که درسم در این مقطع تموم شده و حالا باید برای ادامه در مقطع بعدی (فوق لیسانس)تصمیم بگیرم.
برای گرفتن پذیرش در همین کشوری که هستم مشکل خاصی ندارم , بزرگترین تردیدم فعلا اینه که مقطع فوق لیسانس رو اینجا ادامه بدم و یا برگردم ایران.
خانواده و دوست و آشنا و خلاصه همه معتقدن حالا که شرایط و امکان و همین طور تجربه زندگی در اینجا رو دارم حیفه که ادامه ندم و ..., کم و بیش با این حرف موافقم ولی مسائلی وجود داره که تصمیم گیری رو سخت می کنه :
• دوره فوق لیسانس در این کشور روی کاغذ 2 سال و عملا (طبق تجربه دانشجویان دیگه) 2.5 تا 3 سال شایدم بیشتر طول می کشه
• صرف مدرک گرفتن از اینجا برام ایده آل نیست و مساله کار کردن و تجربه برام مهمه ولی علاوه بر خارجی بودنم مساله حجاب من در این محیط باعث می شه موقعیت کاری برام چندان مناسب نباشه
• دوستانی که خارج از کشور زندگی می کنن می دونن که زندگی در این محیط موقعیت ازدواج رو به خصوص برای فردی با اعتقادات من و مخصوصا برای یک دختر خیلی محدود می کنه .
این مدت که ایران نبودم خواستگارایی داشتم (اکثرا از طریق معرف) که به جز یکی همشون ایران بودن
برای یک پسر با وجود همه ی ملاحظات و ایرادات این امکان وجود داره که بره ایران زن بگیره و همسرشو بیاره اینجا ولی نمی دونم برای یک دختر این کار چقدر عملیه که بره ایران با پسری که اونجاست ازدواج کنه و با همسرش بیاد , همه مواردی که دیدم یا کلا برگشتن ایران یا همین جا با کسی آشنا شدن
من برخلاف پسرای اطرافم اعتقادات مذهبی دارم , هستند کسانی که اهل مشروب و دیسکو و رابطه با دخترا نیستند (البته خیلی کم) و خیلی هم آدمای خوب و با اخلاقین ولی از اون طرف کاری هم به اعمال مذهبی (نماز و روزه و ...) ندارن.
بقول دوستام چیزی که من می خوام اینجا نیست باید سفارش بدم بسازن:)
• همون طور که گفتم این مدت با برادرم زندگی می کردم احتمال این هست که برای فوق نتونیم با هم باشیم همینجوری هم گاهی دوری از پدر و مادرم برام سخت بود وحالا ممکنه تنهاتر هم بشم به جز مشکلاتی که تنها زندگی کردن داره یه موضوعی در مورد شخص من وجود داره و از همه برام سخت تره : آدم روش نمی شه بگه ولی من از این که شب تنها توی خونه بخوابم می ترسم !( فکر کنم باید یه تاپیک جدا در این مورد بزنم)
• آخرین مساله هم نگرانی های من در مورد پدر و مادرمه , ما همین 2 تا بچه ایم و هر دو از پدر و مادرم دوریم (حتی اگه خواهر و برادر دیگه ای هم داشتم حق نداشتم بذارم برم و کل مسئولیتو بندازم گردن اون) , خدارو شکر الان پدر و مادرم احتیاجی به من ندارن ولی بالاخره همه یه روز پیر می شن و من همیشه این دغدغه رو دارم که روزی که بهم احتیاجه نباشم .
سعی کردم خلاصه بگم البته مسائل دیگه ای هم هست. بررسی همه جوانب و فاکتورها و گرفتن بهترین تصمیم خیلی برام سخت شده ممنون می شم اگه نظر یا تجربه مشابهی داشتین بهم بگین.
امیدوارم تاپیک در جای مناسبی باشه!
علاقه مندی ها (Bookmarks)