به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    316
    Array

    طرز رفتار پدر و مادر من

    سلام دوستان.
    من یه مشکلی دارم که نمیدونم واقعا مشکله یا من اونو یه مشکل میبینم. راستش نمیدونم هم چطوری باهاش کنار بیام و هضمش کنم. شاید چیز کوچیکی باشه ولی به نظرم مشکلاتی رو برای من و خواهر و برادرام ایجاد کرده.

    طرز رفتار بابا و مامان با ما اصلا درست نیست. (البته به نظر من اینجوریه) از اول هم همین بوده.
    فکر میکنم هر بچه ای از کودکی براش مهمه که چقدر برای پدر و مادرش مهمه و پدر و مادرش چقدر قبولش دارن.(اگر اشتباه میکنم بهم بگید) ولی ما از بچگی هرکاری کردیم انگار خوب نبودیم!!

    بابا خودش مهندس متالورژه و در کارش خیلی موفق. به نظر بابا ما فقط باید درس بخونیم تا خوب باشیم. اون هم نه هر درسی. حتما ریاضی و فیزیک و شیمی و رشته برق و مکانیک و اینجور رشته ها. مثلا خواهرم که به هنر علاقه داشت و میرفت دنبال نقاشی و عکاسی و علایق خودش یادمه که بابا همیشه ازش ناراحت بود و میگفت این مسخره بازیها چیه و بره یه رشته ای که به دردش بخوره و ....
    اون یکی خواهرم به فیلمبرداری و تدوین و این کارها علاقه داشت و پانزده سال پیش میرفت انجمن سینمای جوان کلاس فیلمبرداری ولی اینقدر بابا تو ذوقش زد و ازش ایراد گرفت که ولش کرد. به موسیقی هم علاقه داشت و میرفت کلاس ضرب ولی اون هم با تحقیر بابا روبرو شد که به جای اینکه تلق تولوق کنی برو بشین درس بخون.
    برادر کوچیکم درسش(ریاضی و فیزیک و اینجور درساش) خوب نبود ولی توی خیلی چیزا استعداد داشت. دوست داشت بره هنرستان موسیقی بابا نذاشت و فرستادنش رشته ی ساخت و تولید. رشته ای که شاید اصلا بهش علاقه نداشت و شاید استعدادی هم درش نداشت.
    داداشم درسش خوب بود و خیلی کنجکاو و تیزهوش بود. درسش رو میخوند ولی کاراته هم دوست داشت. یه مدت رفت باز از بس بابا همون حرفا رو زد ولش کرد.اون موقع که تازه کامپیوتر اومده بود تو ایران و دیسکت ها بزرگ بود و فقط برنامه داس وجود داشت میرفت کلاس کامپیوتر ولی بازم....البته اون خدا رو شکر خیلی زود استخدام شد و البته دوران طرحش هم حقوق داشت(رشته اش از رشته های پیراپزشکی بود) و بعد رفت دنبال علایقش.

    توی ما شش تا بچه بابا من و یکی دیگه از برادرام رو بیشتر تحویل میگرفت چون ریاضیمون خوب بود و بعد هم توی دانشگاه از اون رشته هایی که بابا میپسنده خوندیم.
    همین برادرم هم به هنر و موسیقی خیلی علاقه داره. چند وقته میره کلاس تار. الان ترم هفت دانشگاست. اینقدر بابا تو ذوقش زده که میگه دیگه نمیرم. من هرچی بهش میگم آخه تو دیگه مثل ماها نکن و علاقه ات رو رها نکن گوش نمیده.
    جالبه من هم از نظر بابا طرد شدم چون دو ساله کارشناسیمو گرفتم ولی فوق قبول نشدم و دیگه از من هم ناامید شده و حتی به مامان گفته از الهام متنفرم.

    راستش ما هیچوقت پول تو جیبی هم نداشتیم. به خاطر همین برای هرکاری که میخواستیم بکنیم باید کلی غرورمون رو زیر پا میذاشتیم و میگفتیم بابا میشه مثلا هزار تومن پول بهم بدید؟
    شاید هم به خاطر همین از خواسته ها مون تا جایی که میشد صرف نظر میکردیم مگر موارد ضروری.

    خرج همون کلاس فیلمبرداری و دانشکده هنر خواهرم و تار و سه تار برادرم و ... رو مامان بهمون میداد. و مامان هم همیشه از نظر بابا محکومه که چرا این کارو میکنه؟ چرا براش تار خریدی که کمتر درس بخونه؟ چرا رفتی دنبالش که وسط سال از تجربی تغییر رشته بده بره هنر؟ و........

    ما هم که میدیدیم گاهی دنبال علاقه رفتنامون باعث جر و بحث بین مامان و بابا میشه دیگه از علاقه های تازمون حرف نمیزدیم.

    بابا خیلی زحمتکشه و میدونم هیچوقت چیزی برای خودش نخواسته و از نظر مخارج منزل چیزی کم نمیذاره و تمام عمرش رو کار کرده و شرافتمندانه زندگی کرده و هیچوقت بدهکار بقیه نبوده. اهل هیچ چیز بدی هم نبوده و میدونم این چیزا خیلی مهمه. اما نمیدونم چرا ته دلم ازشون دلخورم.

    جالبه که ما اگر میرفتیم دنبال علایقمون خیلی کار مسخره ای میکردیم و نهایتش اگه ملامت نمیشدیم تشویق هم نمیشدیم. ولی بابا جلوی چشم خودمون دست دختر عمه ام رو بوسید که چه گلهای قشنگی درست کرده. یا برای پسرعمه ام که تار میزد دست میزد و آفرین میگفت.

    چند وقت پیش برادرم سر یه دوراهی مردد شده بود مسیر دقیقا کدوم طرفیه و تا اومده بود تصمیم بگیره یکم رفته بود تو شونه خاکی و ماشین یکم لیز خورده بود و کشیده شده بود به حفاظهای کنار جاده و یکم خش برداشته بود. ما رفتیم پیش فامیل دیدیم همه میدونن و هی به برادرم میکن چی شد تصادف کردی؟ و ... بیچاره برادرم شوکه شده بود که همه میدونن و کلی تو جمع خجالت کشید.کلا اشتباهاتمون رو خیلی وقتا به دیگران میگه.و چند سال هم که ازش بگذره باز هم گاهی یادآوریشون میکنه.

    وقتی از سرکار میاد و میگیم خسته نباشید میگه : نوکرم.
    ولی با یه لحن بدی میگه. من خیلی وقتا حس میکنم غذایی هم که دارم میخورم زیر بار منت هستم.

    تازه نمیشینه به خودمون بگه که ازمون ناراحته. غرهاشو به مامانم میزنه.پشت سرمون ازمون شکایت میکنه. توی رومون چیزی نمیگه ولی جواب سلام رو هم به زور و با اکراه میده.

    من معتقدم پدر و مادر باید به بچه ها شخصیت بدن به خصوص به پسرها. ولی رفتار اونها اصلا این شخصیت رو به ما نداده.

    یه بار بهش گفتم بابا کی شده من به عنوان یه دختر ده ساله پانزده ساله بیست ساله و ... بتونم بیام با شما در مورد خودم و مشکلات و مسائلم توی سن خودم باهاتون حرف بزنم؟ نشده. چون شما از نگاه تجربه ی شصت سال زندگی خودتون به مسئله ی من نگاه میکنید و درکم نمیکنید و کوچیک و مسخره جلوه اش میدید و آخرش من کلا از اینکه چیزی از مشکلات خودم گفتم پشیمون میشم.

    کلی از دستم ناراحت شده بود و تا چند روز باهام حرف نمیزد. بعد از اون هم انگار از چشمش افتادم زیاد تحویلم نمیگیره.

    بابا وقتی مثلا صدام میکنه و میگه الهام بیا قلبم میریزه پایین. میدونم باز ته حرفاش قراره یه انتقاد قلنبه ازم بکنه.

    یادمه سال دوم و سوم دبیرستان روزی حداقل نه ساعت مفید درس میخوندم. تنها تفریحم اخبار ورزشی بود یه بار ظهر یه بار شب و دیدن دو تا فوتبال شنبه ها و یکشنبه ها لیگ انگلیس. اون سالا به فوتبال خیلی علاقمند شده بودم. دبیرها بین ترم یه کارنامه دستی از نمره های مستمریمون نوشته بودن. من همه ی نمره هام بیست بود فقط عربیم 18 و تاریخم 16 بود. بابا یه نگاهی به کارنامه ام کرد و دست گذاشت روی همین دوتا نمره و نشونم داد و با یه لحن انتقادی گفت: اینا پول بدن انگلیس فوتبال بخرن تو هم بشین ببین.

    کلا حرفاش همیشه جدیه. حتی شوخی هم که میخواد بکنه توش حرف جدی داره بزنه. هیچوقت بگو بخندی بین ما نبوده. حرفاش یا از مسائل فنیه یا خاطراتی که از بچگیهاش تعریف میکنه که عجب بچه ی تیزهوش و فهمیده و زحمتکشی بوده و چه گلهایی کاشته و چه افتخاراتی به بار آورده یا تحلیل سیاسی جامعه و دنیا یا شکایت و انتقاد از یکی از ما که اون موقع توی جمع نیست.

    ما هیچکدوم اهل هیچ چیز بدی نبوده ایم. توی هر محیطی هم که رفتیم همیشه جزء زبانزد ها شدیم. به خصوص توی همون رشته هایی که دوست داشتیم و یه مدت دنبالش رو میگرفتیم همیشه مربی ها و استادهامون میگفتن حیفه ولش نکنی هااا خیلی استعداد داری و....

    ولی توی خونه هیچوقت تشویقی نمیشدیم.

    چند وقت پیش بابا با یه حالت شاکی بودن و ناامیدی گفت:
    ما فقط دلمون خوشه بچه هامون معتاد و سیگاری و دزد و بی ادب و ... نیستن وگرنه هیچی نیستین.

    من این حرفا رو که میشنوم دلم میگیره.حس میکنم همه ی علاقه هامون رو به خاطر اینکه ناراضیشون نکنیم از خودمون گرفتیم ولی هیچوقت ازمون راضی نیستن.

    من راستش اصلا احساس خوب بودن نمیکنم. یعنی نمیدونم چرا از بچگی تو ذهنم رفته که همیشه بقیه از من بهترن.

    الان میدونم این فکرا و احساسات درست نیست ولی نمیدونم حس خوب درونم رو چطوری تقویت کنم.
    چرا من اینقدر نظر مامان و بابام برام مهمه؟ با اینکه میدونم باید خودم باشن ولی باز تا حس میکنم اونا کار منو دوست ندارن بی خیال اون کار میشم.

    چیکار کنم؟ شما ها اینجوری هستین یا راحت خودتون هستید؟


  2. 6 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    Pooh (یکشنبه 17 مهر 90)

  3. #2
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    316
    Array

    RE: طرز رفتار پدر و مادر من

    یا خیلی طولانی نوشتم و کسی حوصله نداره بخونه یا مشکلم مشکل نیست........
    :(


  4. کاربر روبرو از پست مفید Pooh تشکرکرده است .

    Pooh (جمعه 15 مهر 90)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    152
    Array

    RE: طرز رفتار پدر و مادر من

    سلام الهام خانم

    چند وقت پیش بابا با یه حالت شاکی بودن و ناامیدی گفت:
    ما فقط دلمون خوشه بچه هامون معتاد و سیگاری و دزد و بی ادب و ... نیستن وگرنه هیچی نیستین.
    این حرفا برای من آشناست.
    از نظر من، و با چیزی که خودم تجربه کردم، هدف کسانی که با بچه هاشون اینجوری صحبت میکنن، اینه که بهشون کمک کنن تا دچار غرور نشن. اما نمیدونن که راهشون درست نیست.

    به نظر من این حرف یه لایه ی رویی داره و یه لایه ی پنهانی. فکر میکنم توی لایه ی پنهانی ِ این حرف، رضایت هست.
    چیزی که بعضی از پدرا هیچ وقت دوست ندارن به فرزندشون بگن.

    منکر اثر مخرب اون حرفا نیستم.

    راه حل خاصی الان ندارم.
    فقط اومدم بگم که تنها نیستی:)

  6. 3 کاربر از پست مفید دختر مهربون تشکرکرده اند .

    دختر مهربون (شنبه 16 مهر 90)

  7. #4
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    316
    Array

    RE: طرز رفتار پدر و مادر من

    ممنون دختر مهربون.

    میدونم بابا این حرفا رو از سر دلسوزی میزنه و خیلی نگران آینده ی ماست ولی از این هم که ازمون راضی نیست مطمئنم. اینو خیلی واضح به مامانم گفته بود که اصلا از الهام راضی نیستم و ازش تنفر دارم و...

    :(:(:(


    شما ها هم نظر پدر و مادرتون براتون خیلی مهمه یا اشکال از منه؟!:(


  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 تیر 91 [ 18:24]
    تاریخ عضویت
    1388-11-09
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    3,644
    سطح
    37
    Points: 3,644, Level: 37
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    472

    تشکرشده 490 در 114 پست

    Rep Power
    35
    Array

    RE: طرز رفتار پدر و مادر من

    یه کم اخلاق بابات شبیه پدر شوهر منه
    دائم از بچه هاش ایراد میگیره
    یه روز پدر شوهرم توی جمع از پسر بزرگش که سی سالشه و مدیر موفقیه آنچنان ایراد گرفت که تو چه کاری بلدی و چی از دستت برمیاد من جا خوردم . انگار از یه بچه ایراد میگرفت
    متاسسفانه اخلاق شوهر من هم به باباش رفته و خوب بلده ایراد بگیره وقتی هم شاکی میشم میگه تا من اینجور نگم تو پیشرفت نمیکنی
    حالا شاید بابا شما هم ایده آل گراست یا اینکه میخواد تحریکتون کنه که پیشرفت کنید

    البته بعضی باباها هم فکر میکننن خیلی میدونن .انگار بچه شون هیچی نمیدونه
    برادر من هم عاشق موسیقی بود بابام نذاشت توی این رشته تحصیل کنه . سه تارش رو شکست
    یه رشته دیگه خوند و نصفه ولش کرد حالا بازهم رفته سراغ سازهاش ولی چه فایده

  9. کاربر روبرو از پست مفید saint mary تشکرکرده است .

    saint mary (شنبه 16 مهر 90)

  10. #6
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    316
    Array

    RE: طرز رفتار پدر و مادر من

    ممنون saint mary

    پدر من دقیقا خیلی کمال گرا و ایده آل گراست. و متاسفانه انگار من هم خیلی مهر طلب!!!

    واقعا دست خود آدمه که با چه شخصیتی شکل میگیره؟!
    من چقدر دیر فهمیدم که باید خودم رو دوست داشتم.
    چقدر دیر فهمیدم که گاهی لازم بود تو روی مامان و بابا هم وایمیسادم و لازم نبود از ترس اینکه ناراحت نشن و ازم ناراضی بشن از همه ی خواسته هام بگذرم.
    چقدر دیر فهمیدم حتی خدا هم به خاطر اینجور احترامها بهم پاداشی نخواهد داد.


    گاهی حس میکنم یه آدم شکست خورده ام و دیگه امیدی ندارم. علایقم و ذوقهای درون دلم و تنها کسی رو که با تمام وجودم دوست داشتم به خاطر همین چیزا از دست دادم. چیزایی که دیگه شاید هیچوقت برنگرده.

    چرا بعضی پدر و مادرها به بچه ها یاد میدن که فقط وقتی خوب و قابل دوست داشتن هستن که بقیه ازشون راضی باشن؟!!

    دلم خیلی گرفته






  11. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 تیر 91 [ 18:24]
    تاریخ عضویت
    1388-11-09
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    3,644
    سطح
    37
    Points: 3,644, Level: 37
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    472

    تشکرشده 490 در 114 پست

    Rep Power
    35
    Array

    RE: طرز رفتار پدر و مادر من

    عزیزم ناراحت نباش تو تنها نیستی
    به نظرم زیادن بچه هایی که روشهای پدر مادراشون رو دوست نداشتن و ندارن

    هنوزم دیر نشده واسه چیزایی که دوست داری تلاش کن

    متاسفانه منم هیچ وقت توی دوران مجردیم نتونستم با پدر مادرم ارتباط برقرار کنم

    حرف توی خونه حرف بابام بود مامانم هم حامی اون

    آرزو به دلم موند درباره مسایلم باهاشون درد دل کنم
    همیشه حرفها مون یه طرفه بود اونم تعیین تکلیف از طرف بابام

  12. کاربر روبرو از پست مفید saint mary تشکرکرده است .

    saint mary (شنبه 16 مهر 90)

  13. #8
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    316
    Array

    RE: طرز رفتار پدر و مادر من

    ممنون از اینکه دلداریم میدید.


    البته من بابام اصلا اهل خشونت نیستا. یه موقع از بابام غول نساخته باشماااا



    من یه اعتراف تلخی بکنم؟
    یه جورایی اصلا خودم رو قبول ندارم. یعنی یه چند ساله اینجوری شدم. یه حس حقارت و نالایقی درونم هست. وقتی فکر میکنم ریشه اش از همین طرز رفتاریه که از بچگی باهام شده ولی نمیدونم چطور حلش کنم.

    ولی قضیه ی از دست دادن فرد مورد علاقم خیلی اذیتم میکنه و هنوز زخمش تازه ی تازه است بعد از دو سه سال. نمیدونم چرا همش توی ذهنم اونا رو مقصر میدونم و نمیتونم از ته دل ببخشمشون.

    کینه خیلی بده. نمیدونم چرا روحم اینقدر محدود شده و قلبم اینقدر تیره که نمیتونم گذشت کنم.

    گاهی حس میکنم خدا هم رهام کرده و صدام رو نمیشنوه!!!!!!!!!!!

    میترسم یه موقع افسرده بشم


  14. کاربر روبرو از پست مفید Pooh تشکرکرده است .

    Pooh (شنبه 16 مهر 90)

  15. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 فروردین 91 [ 22:20]
    تاریخ عضویت
    1390-4-24
    نوشته ها
    83
    امتیاز
    1,637
    سطح
    23
    Points: 1,637, Level: 23
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    115

    تشکرشده 115 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: طرز رفتار پدر و مادر من

    الهام جان وقتي تايبيكت رو خوندم يه لحضه فك كردم خودم اين تايبيكو زدم

    بدر من هم دقيقا همين رفتارا رو داره باور كن همه فاميل و دوست و اشنا حسرت داشتن بجه هايي مثل من و داداشام رو دارن ولي اصلا هركاري هم كنيم بابام بازم ازمون بدهكار هست و اصلا راضي بشو هم نيست .ديشب دقيقا سر اين مساله اينقدى دلم كرفته بود ميخواستم بيام و يه تايبيك باز كنم .

    اكه كسي خلاف نظرش نظري بده محكوم ميشه و مسخره و .يكي از برادرام همون كاري رو در بيش كرفت كه بدرم ميكفت ولي الان بعد 10 سال بابام بازم شاكي ازش .در عوض اونيكي برادرم هر جور شده با دعوا و حرف و حديث فراوان رو خواسته هاش ايستاد الان درسته كه با بدرم زياد رابطه خوبي ندارن ولي حداقل خودش از خودش و زندكيش راضيه .ولي اون داداشم كه به حرف بدرم كوش كرد نه خودش الان راضيه و بدرم هم كه همونطور ناراضي و شاكييييييييي .جالبه حالا براي بابام بين اين برادرم و اونيكي فرق زيادي نداره

    ماشالاه منم كه اينقدي سرم منت هست كه الان بعد تموم شدن درسم جرات نميكنم برم دنبال ارشد (البته نه اينكه جيزي بكه و يا نخواد كه ادامه بدم بر عكس خيلي هم ميخوان) ولي ديكه حوصله منت كشيدن بعدش رو ندارم و يا
    مثلا سر خواستكارام اكه از يكي خوشش بياد و من بكم نه كلي بايد حرف تحمل كنم و اكه از كسي خوشش نياد و من خوشم بياد كلي مسخره ميكنه و ميكه خودت ميدوني يه رفتاري برميداره كه اخرش مجبور ميشم بكم نه خيلي ها رو بخاطر حرف بدرم كفتم نه . مهمترينش جند ماه بيش بخاطر بدرم كسي رو كه دوسش داشتم بهش نه كفتم و الان بشيمونم .جون هر كاريم بكنم بازم راضي نميشه وقتي هم حرفي ميشه يه جوري صحبت ميكنه كه همه جيرو مي اندازه كردن خودم ولي با رفتارش ادمو مجبور ميكنه همون كاريو بكنه كه خودش ميخواد . حالا بعد ازدواج هم همينطوريه اكه دكوراسيون خونت طبق سليقش باشه ميشه خوب اكه نه متهم ميشي به شوهر ذليلي و يا زن ذليلي وقتي راضي ميشه كه مو به موي رفتارات طبق خواستش باشه اكه نباشه متهم ميشي به حرف نشنوي

    با اين اوصاف تصميم داشتم با كسي ازدواج كنم كه 100% بدرم هم راضي باشه هم ازش خوش بياد تا بعدا حرف و حديثي بيش نياد ولي الان ميبينم بازم يه جيزي بيدا ميكنه
    اينبار ديكه تصميم كرفتم رو خواسته هام محكم باشم و براحتي ازشون نكذرم


    عزيزم به نظرم شما هم براي خواسته هاي خودت تلاش كن .از خواسته هات نكذر تا بعدا افسوسش رو نخوري

  16. کاربر روبرو از پست مفید aramesh_1390 تشکرکرده است .

    aramesh_1390 (شنبه 16 مهر 90)

  17. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 تیر 91 [ 04:46]
    تاریخ عضویت
    1390-7-16
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    1,088
    سطح
    17
    Points: 1,088, Level: 17
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 11 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: طرز رفتار پدر و مادر من

    سلام
    براتون دعامی کنم که مشکلاتون حل بشه ولی تا اونجا که متیونید سعی کنید به پدر و مادرتون نزدیک باشید و این اختلاف ها شما را از نظر عاطفی دور نکنه که اگه ینجوری بشه مشکلات جدیدی براتون پیش میاید.

  18. کاربر روبرو از پست مفید مرد موفق تشکرکرده است .

    مرد موفق (دوشنبه 18 مهر 90)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:07 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.