موضوع: تفاوت سني خواهرم با خواستگارش و درخواست همفكري فوري

با سلام خدمت همه اعضاي محترم و مهربون تالار
يه مشكلي براي خانواده ما پيش اومده كه اعصاب هممونو به هم ريخته.موضوع اينه كه ما 4تا خواهريم كه اولي كه منم با سومي ازدواج كرديم و دومي و چهارمي مجردن.تفاوت سني هامونم به ترتيب 3سال و اسال و 5ساله.خواهر دومم دانشجوي سال آخر ژنتيكه متولد 65و خواهر آخري متولد 72 كه امسل كنكور داده و قبول شده از مهر ميره دانشگاه.حدود 2ماهه كه با يه پسري كه بهش معرفي شده آشنا شده و پسر قصد ازدواج داره باهاش ولي 12 سال ازش بزگتره و مولتي ميلياردره.پدر و مادرش هم فوت شدن حدود 2سال پيش خودش با خواهرش زندگي ميكنن و فقط هم 2تا بچه ان. با كسي هم خيلي رفت و آمد ندارن از فاميلاشون.يعني با درجه يكها (دايي ايناش و عمو هم نداره.خاله هاش هم خارجن). الان مشكل اينه كه همه ما مخالفيم با اين ازدواج ولي خودش ميگه من ميخوام ازدواج كنم با همين آقا.پدرمون هم فوت شده.برادر هم نداريم.ما معتقديم كه خانواده خيلي مهم هستن براي پسر.بعدشم ما اصلا از لحاظ مالي با ايشون نمي خوريم.حالا واقعا احساس درموندگي ميكنيم و به كمكتون نياز داريم.

معیارهای خواهرتون واسه انتخاب این آقا چیه؟

سلام
دوست عزیز
اختلاف فقط سنی نیست بلکه فکر میکنم مشکل اصلی ناهماهنگی اقتصادی و فرهنگی باشه.
کسی با این همه ثروت قطعا توقعات زیادی داره که در صورت برآورده نشدن مشکلات عدیده ای رو به وجود میاره.
باید از عواقب این تفاوتها آگاهش کنید وخصوصا که پدر و برادری هم ندارید که جاهایی که باید یک مرد حضور داشته باشه ، پناه دختر و خواهر باشه.خیلی ها از این موضوع سوء استفاده میکنند!

خواهرت هنوز خیلی جوانه و فرصتهای خوب زیادی میتونه داشته باشه.بهش بگید وقتی درسش رو تموم کنه و موقعیتش بهتر بشه انشاء الله موردهای خیلی بهتری هم براش پیدا میشه.

با سلام و تشكر از دوستاني كه وقت گذاشتين و نظر دادين
ببينيد به نظر من خواهرم اصلا نمي دونه معيار چي هست با توجه به سنش ميگم .ميگه من از همه چيزش خوشم اومده و اگه براي من يه خونه معمولي و يه ماشين و يه كار خوب بگيره راضيم و با همه چيزش كنار ميام.ميگه خوب اگه ما هم مادرمون يه چيزيش بشه كسي نبايد بياد سراغ ما براي ازدواج؟در كل ميگه شما به اين آقا بدبين هستين. من 2-3روز پيش كه با پسره صحبت كردم حضوري احساس كردم كه خيلي داغونه و نمي دونه داره چيكار ميكنه دنبال يه مرهم براي زخما و تنهاييشه.چون تازه 6ماه از سالگرد فوت پدرش ميگذره و مادرش هم 7 سال پيش فوت كرده.
البته توي تحقيق هم همه گفتن بسيار كسبه خوبيه ولي از اخلاقيات شخصيش ما بي خبريم.
دوستان واقعا داريم غصه مي خوريم به حالش ولي هيچ راهكاري نمونده كه بهش نگفته باشيم از صبح تا شب داريم نصيحتش ميكنيم همگي.بعد خدا اميدمون به راهنمايي شماست بلكه بخونه عاقل بشه دست برداره.

بهترین کار اینه راضی اش کنین برن مشاوره حضوری

نوشته اصلی توسط setareh soheil

ميگه من از همه چيزش خوشم اومده و اگه براي من يه خونه معمولي و يه ماشين و يه كار خوب بگيره راضيم و با همه چيزش كنار ميام.

به نظر من بنابه گفته شما تنها معيار خواهرتون،فقط مسائل ماليه و اين باعث شده از نظر احساسي هم با اين اقا درگير بشه و فكر كنه كه دوستش داره
البته اينا بگم كه منم كه پسرم،اگه با همچين كسي اشنا ميشدم تو سن 18 سالگي خيلي باهاش جور ميشدم چه برسه به يه دختر!!!
ولي عاقلانه نيست ازدواج اين اقا با خواهر شما،البته من خارج از اخلاق و رفتار اين اقا ميگم چون شما گفتيد اطلاع زيادي ازش ندارين،حتي اگه هم اخلاقشون خوب باشه بايد به اين موارد توجه كنن
گفتيد ممكنه خواهرتون اين تاپيك را بخونن،پس من دلايل خودم را ميگم اميدوارم ايشون بهش فكر كنن
سن خواهر شما هنوز كمه،البته نه اين كه تو اين سن نميتونن ازدواج موفق داشته باشن چرا ميتونن ولي ممكنه معيارهاي ايشون تا چند سال ديگه با توجه به اينكه دانشجو ميشن تغيير كنه
اختلاف سني اين دو نفر زياده،12سال فاصله كمي نيست
به ده سال ديگه فكر كنين كه شما 28 سالتون يه دختر جوون و پر انرژي هستيد و دوست داريد بريد اينطرف اونطرف باهمسرتون بريد خريد و...
ولي همسرتون 40 سالشه و ميانساله و خوب خيلي حال و حوصله اينكارا را نداره
دليل ديگه در مورد اختلاف طبقاتي شما است به اين فكر كنين كه ايشون از شماو خانواده تون توقع چه چيزهايي دارند،كه البته با توجه به وضع ايشون طبيعي هست،ولي خانواده شما توانايي براورده كردن اونها را ندارن مثلا جهيزيه انچناني يا فكر كنين با ايشون و خانواده تون برين مسافرت،ايشون احتمالا تو بهترين هتل ها خواهند بود ولي خانواده شما اين توانايي را ندارن
در مورد اختلاف فرهنگي و مذهبي هم نميتونم چيزي بگم چون شما هيچ اطلاعاتي از خودتون و ايشون ندادين
در اخر هم بگم كه فكر ميكنم همينجور كه حامد عزيز گفت بهتره حتما به يه مشاور خوب مراجعه كنين

با سلام مجدد و تشكر فراوان از كليه همراهان خوب و مهربون كه راهكار ارائه ميدن
آقايان حامد و محسن و تسنيم الهي عزيز اين آقا همونطور كه گفتم (البته طبق گفته خودش)از يه دختر از خانواده پولدار خوشش نمياد و ميگه اونا منو به خاطر پولم مي خوان.بعدشم اصلا اهل ولخرجي اينا نيست (مثلا ماشينش پژو پارس )و ميگه من پولمو حروم و اسراف نميكنم.توي تحقيق گفتن يكمي خصيصه.اصلا هم از دخالت شما بعنوان خانواده همسرم خوشم نمياد.از چند تا مغازه اي كه داره ميگه يكيش فقط مال منه بقيش مال پدرمه كه به من و خواهرم ميرسه و الان مديريتش با خودشه و اجاره هاشونو ميگيره.ميگه تو فاميل يه مرد بزرگتر نداريم كه بيارم جلو دختر عموم اينا هستن ولي بابام 5تا دوست خيلي خوب داره كه بسيار حواسشون به من هست ميتونم اونا رو بيارم.ما هم ميگيم يعني يكي نيست به ايشون يه دختر معرفي كنه خودش تنهايي جلو نره.چون توي اين جامعه خيلي ها براي مال چنين افرادي كيسه مي دوزن.
خيلي مقيد به نماز نيست ولي ميگه بسيار معتقدم.رابطه اش با خواهرشم انگار خيلي صميمي نيست.چون خواهرشم شاغله هميشه غذا از بيرون ميگيرن و لباساشون بيرون شسته ميشه.فوق ديپلم گرافيك دارن ايشون.
ما ولي بسيار مقيد به نماز و روزه و حروم حلال و اينا هستيم و دارايي مون هم در حد خودمون خوبه ولي نه مثل ايشون نيست.بعد صحبت ما با ايشون قرار شده كه بره فكراشو بكنه و خبر بده كه مي خواد يا نه .آخه ما يه سري شرايط براش تعيين كرديم مثلا اينكه حداقل 1 سال نامزد باشن و 6 ماه عقد كه همو بشناسن تا خواهر بزگتر از اون هم ازدواج كنه.
حالا به نظرتون وقتي زنگ زد كه جوابشو بگه بهش بگم كه خانواده ما اصلا به اين ازدواج راضي نيستن و كاش يه مردي كني بري سراغ زندگيت و اگر هم خواهرم ازش پرسيد بگه خودش منصرف شده؟(چون خود اين آقا هم خيلي مغرور و از شكست هم مي ترسه )يا اين برخورد من اين قضيه رو خرابتر ميكنه. تورو خدا كمك كنيد دلمون از غصه داره مي تركه.كل خانوادمون افسردگي گرفتن.

سلام
درکنار تمام نظرات خوب دوستان،فکر می کنم شما باید دست از نصیحت کردن مستقیم خواهرتان بردارید که خدای ناکرده در مقابل شما جبهه نگیرند و کار به لجبازی کشیده نشود.
شما به خوبی دریافته اید که یک طرف قضیه آن خواستگار محترم خواهرتان است و همراهی ایشان می تواند کمک بزرگی برای شما باشد.شاید گفت و گوی با ایشان برای شما مفیدتر از نصیحت خواهرتان باشد.
و این که شرط گذاشته اید که یک سال نامزد باشند،به نظر من، بسیار مناسب است و مطمئن باشید اگر قرار باشد در آینده مشکلی پیش بیاید در ماه اول نامزدی خودش را نشان خواهد داد.
شاید گاهی لازم باشد که برای مجاب کردن دیگران چند قدمی با آنان همراه بود؛با خواهرتان به فرعی او وارد شوید و در اولین فرصت به راه اصلی خودتان بپیچید و امیدوار باشید که او این بار به دنبال تان خواهد امد.
درضمن حس مسوولیت تان را نسبت به خانواده و خواهرتان تحسین می کنم.