سلام به همه دوستان ومدیرمحترم همدردی. من یک سال و نیمه که ازدواج کردم و الان واردزندگی مشترک شدیم.اما از همون اول پشیمون شدم .

آخه احساس کردم همسرم اونی که می خوام نیست.من دوران مجردیم خیلی شادواهل شوخی بودم وبرام مهم بود که همسرم از من شوخ تر و شاد ترباشه.اما...........تو دوران خواستگاری کلی واسطه فرستادم که بهش بگن بایدشادوشوخ باشی که بهم بیاین.می گفت هستم براش زندگی ای درست کنم که لذت ببره.اما.....یک سال و نیم دارم حسرت زندگی دوستامومی خورم وتو خودم می ریزم.اندازه ی موهای سرم بهش گفتم من نشاط می خوام شوخی می خوام امانمی تونه.شوهرم عاشقمه میمیره بدون من !همه کارای خونه رو می کنه!بچه مومن و زن دوستیه که بیاو ببین!خیلی آقاست همه حسرتشومی خورن!!!ولی من دارم دیوووونه میشم.ناگفته نمونه که 4تاخواهرداره و تک پسره واصلا شوخی بلد نیست.خیلی گله ها!بخدا هرچی بخخوام هرچی بگم گوش می کنه ولی همین که شاد نیست ،شوخ نیست،خجالتیه،یکمم پاستوریزه ست منو خراب کرده !من یه بچه فعال مذهبی وبانشاط بودم الان شدم یه ناامیدمنزوی گرفته!همه بهم میگن بی معرفت چون بعدازدواج حوصله هیچ کسی رونداشتم حتی خودم.چکارکنم؟!!:
exclamation:[/size][/font]
علاقه مندی ها (Bookmarks)