سلام خسته نباشین.
پارسال مادرم به زور برادرم رو برای خواستگاری بردن خونه ی یکی از اقوام خیلی دور .برادرم ازهمون ابتدا علاقه ای نداشت که ما همراهشون بریم،ما4خواهرو2برادرهستیم که من کوچکترین خواهر وبرادرم پسربزرگ خانوادست.همگی مابقیر یکی از خواهرام که طلاق گرفته وبرادر کوچترم ازدواج کردیم.
ماتامتوجه وضعیت خانواده زن داداشم شدیم که خانواده تمیزی نیستن و...مخالفتمونو اعلام کردیم ولی مادرم گفت که به ماربطی نداره وحق دخالت نداریم.بقیه اقوام هم ازاینکه خونوادم رفتن سراغ اون خونواده تعجب کرده بودن.ما یعنی همه خواهربرادرا حتی دامادا به گوش برادرم نقطه ضعفای این خواستگاری وازدواجو گفتیم ولی هربارمادرم یه جوری دل داداشمو قرص میکرد البته برادرم ازدختره خوشش اومده بود.ومیگفت قسمت اینه!!!
خانواده زن داداشم ازنظر اقتصادی از ماپائین ترن وبرادر من ازنظر شغلش،مسکن ودرآمدش تو وضعیت خوبیه ولی در حال حاضر درحال قسط دادنه و 35سالشه
زن برادرم هرموقع میاد میشینه به تلوزیون زل میزنه .بقیه جلوش میذارنو برمیدارن.توپوشیدن بیشترمارو الگو قرارمیده وبادیدن مابازتر وبیخیال ترمیگرده .ماهمیشه پیش اون معذبیم،مخصوصا با اینکه ما جورخاصی نمیگردیم وحتی مادرم بادیدن اشتباهاتش حتی 1بارهم بهش تذکرنداده میگه که ما اونو خرابش کردیم!
بیشتر خواهرم عذاب میکشه که توخونست وبارها زن داداشم بهش تیکه انداخته وسرزنش کرده درحالی خواهرم بزرگترازاونه وهمیشه خواهرمه که کوتاه اومده وباز باهاش گرم گرفته
توعروسی جائی باشیم ازراه دور به زور باهاش سلام علیک میکنیم این درحالیه که وقتی رفته بودن واسه خواستگاریش برادرم اون موقع میگفت که خیلی خوشحال بوده،میگفته که برادرمو خیلی خوب میشناسه وهمون روز اول جواب مثبتودادن!
تو کل نامزدی برادرم متعجب بودو میگفت که اصلا حرف نمیزنه وهرچی میگم قبول میکنه
بعداز عقدتازه بهحرف افتاد.((من میام خونه مامانت لباس ندارمو فلانی چرااینجوری میکنهوو بهتوربطی نداره وو...)).
خواهربزرگمو مامانم باسهل انگاری شوهردادن بیکی که نه شغل درست حسابی داشت نه خونواه درست حسابی .الانم توشهرستانای خارج تهرانن و توشرائط مناسبی زندگی نمیکنه .برادرم اینو درس عبرت قرار ندادواشتباه اوونو کرد
ما موندیم چیکارکنیم،من یه بار به برادرم یه کوچولو گله کردم بعده رفتنم میگفته که چشم دیدنشو ندارم ،چرا فلانی دخالت میکنهو...
وقتی اشتباهیم ازش سرمیزنه وبه مادرم میگیم میگه عیبی نداره،نمیفهمه ،بهش یاد ندادن
درکل من چیکارباید کنم،باردارهم هستم.مخصوصا برادرم دنبال اینکه مفت به دست بیاره همه چیو .
خودش میگه من کلی به دختر مردم قول دادم.پول خرید طلا ندارمو...
درضمن عروسیشم پدرم براش میگیره.بادست پس میزنه باپا پیش میکشه
توخونمون همه ازدست زن برادرم ،برادرم ومادرم ناراحتن،ازمرد 45 ساله بگیرین تابرادر 21سالم
چه جوری رفتارکنم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)