به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 35
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 24 مرداد 93 [ 22:12]
    تاریخ عضویت
    1390-1-04
    نوشته ها
    166
    امتیاز
    3,467
    سطح
    36
    Points: 3,467, Level: 36
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    386

    تشکرشده 356 در 119 پست

    Rep Power
    31
    Array

    دخالت خانواده ها و رفتارسرد شوهرم با خونوادم

    سلام به همه دوستان عیدتون مبارک من تازه عضواین سایت شدم 1سال و نیمه عقدکردم مادرشوهرم تواین مدت خیلی موش دوونی کرده از همون جشن عقدمون دعواهاشروع شد من وشوهرم همدیگه رودوست داریم اما مشکل شوهرم اینه که خیلی تحت تاثیر مامانشه واخیرامادرشوهرم بهونه گرفته که باهاش راحت نیستم ومثل مهمونارفتار میکنم خونشون بایدبیشتر برم شوهرمم میگه توهرطور رفتارکنی با خونوادم منم همون طوری رفتارمیکنم وبرای عیددیدنی تلافی کرد یعنی با خونوادم خیلی سرد رفتار کرد یعنی بی محلی وبابامم شاکی شده وچون قبلا هم بی احترامی ازش دیده میخواد مهریمو بزاره اجرا الانم شوهرم رفته تو لک و نمیدونم چیکار کنم؟لطفا راهنماییم کنید

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 24 مرداد 93 [ 22:12]
    تاریخ عضویت
    1390-1-04
    نوشته ها
    166
    امتیاز
    3,467
    سطح
    36
    Points: 3,467, Level: 36
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    386

    تشکرشده 356 در 119 پست

    Rep Power
    31
    Array

    RE: دخالت خانواده ها و رفتارسرد شوهرم با خونوادم

    سلام دوستان
    قبول دارم که نقش من تو ایجاد یه رابطه ی گرم و صمیمی میون شوهرم و خونوادم کمرنگ بوده اما الان بگید چیکار کنم؟شوهرم به شدت از دست خونوادم خصوصا ویژگیهای پدرم ناراحته و خوشش نمیاد و میگه از این به بعدم هروقت دلم خواست زنگ میزنم بهشون و هروقت دلم خواست میام خونتون وبه پدرم کلی توهین کرد تو رو خدا راهنماییم کنید بگید چیکار کنم؟

  3. 3 کاربر از پست مفید سبزه تشکرکرده اند .

    سبزه (سه شنبه 09 فروردین 90)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 شهریور 90 [ 13:55]
    تاریخ عضویت
    1389-7-17
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    1,964
    سطح
    26
    Points: 1,964, Level: 26
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    78

    تشکرشده 78 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دخالت خانواده ها و رفتارسرد شوهرم با خونوادم

    سلام سبزه جون ورودت را به تالار همدردي تبريك ميگم. عزيزم اين مشكل (روابط با خانواده ها ) را خيلي از زوجها در ابتداي ازدواجشون دارن لازمه كه با تدبير به فكر حل مشكل باشي به اجرا گذاشتن مهريه نه تنها مشكلي را حل نميكنه خودش باعث مشكلات ريادي ميشه حتي جدايي .شما كه ميگيد همديگرو دوست داريد پس به جدايي فكر نميكنيد عزيزم هر مشكلي را حلي داره ، تو هم بايد راه حل مشكلتو پيدا كني ابتدا عملكرد ورفتارهاي خودت را بررسي كن وايرادهاي رفتاري خودت را در رابطه با خانواده همسرت پيدا كن .با تغيير رفتار تو مسلمل رفتار شوهرت هم تغيير ميكنه .موفق باشي

  5. 2 کاربر از پست مفید nahid89 تشکرکرده اند .

    nahid89 (شنبه 10 اردیبهشت 90)

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 اردیبهشت 92 [ 09:40]
    تاریخ عضویت
    1389-7-21
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    7,206
    سطح
    56
    Points: 7,206, Level: 56
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    1,662

    تشکرشده 1,673 در 522 پست

    Rep Power
    86
    Array

    RE: دخالت خانواده ها و رفتارسرد شوهرم با خونوادم

    گفتین تلافی کرده! یعنی شما هم سرد برخورد کردین؟
    حالا چی شده که پدرتون انقدر زود بهشون برخورده؟ آیا رفتارشون واقعا در این حد زننده بوده یا اینکه پدر شما زودرنج هستند؟
    با شوهرتون صحبت کردین؟
    [align=center]خدايا آن گونه زنده ام بدار كه نشكند دلي از زنده بودنم
    و آن گونه بميران كه كسي به وجد نيايد از نبودنم...
    [/align]

  7. کاربر روبرو از پست مفید آفتاب همدرد تشکرکرده است .

    آفتاب همدرد (سه شنبه 09 فروردین 90)

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 تیر 90 [ 14:12]
    تاریخ عضویت
    1389-11-05
    نوشته ها
    349
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,381

    تشکرشده 1,389 در 345 پست

    Rep Power
    49
    Array

    RE: دخالت خانواده ها و رفتارسرد شوهرم با خونوادم

    سلام سبزه ی عزیز

    به تالار خوش آمدید و سال نو مبارک باشد


    خب سبزه ی عزیز شما مشکلاتتان را خیلی کوتاه بیان کردید.به هر حال برای اینکه بتوانیم روی مهارت های کلامی و ... صحبتی داشته باشیم لازم است که جزییات بیشتری را بدانیم.مهارت های کلامی بسیار تاثیرگذارند به طوری که کسانی که "مهارت های کلامی" دارند همواره زندگی خوب و بدون افت و خیزی را تجربه می کنند.این مهارت ها را می توان با تمرین به دست آورد و به اصطلاح اکتسابی اند.در همین تالار خیلی ها که مشکلاتی فوق العاده حاد داشتند توسط همین مهارت ها و بدون هیچ راه حلی مشکلشان حل شده است.در حقیقت زندگی بسیار پیچیده تر از آن است که به آن ساده بنگریم.نیازی نیست شما حتما راه حلی منطقی برای مشکلتان به دست آورید.گاهی با بازی کردن با کلمات و استفاده از "مهارت های کلامی" می توانید بر مشکلتان فایق آیید.با یک مثال بیشتر توضیح می دهم :

    حالت 1 (بدون استفاده از مهارت ها):

    - خانم : بریم خانه مادرم!دلم برای مادرم تنگ شده است
    - آقا : نه من اصلا حوصله ی خانواده ات را ندارم
    و ...

    حالت 2 (با استفاده از مهارت ها):

    - خانم : عزیزم اگر موافق باشی یک سر برویم خانه ی مادرم.دلم برایشان خیلی تنگ شده است
    - آقا (با اینکه شاید زیاد موافق نباشد) : باشه!



    البته مثال بالا خیلی ساده و فقط برای روشن شدن منظورم بود.مگر نه روابط در حالت واقعی خیلی پیچیده تر از این حرف هاست

    برای اینکه بیشتر با این مهارت ها آشنا شوید به تاپیک زیر مراجعه فرمایید :

    http://www.hamdardi.net/thread-9346.html


    خب مقدمه چینی فعلا کافیه!

    حالا برویم سراغ نوشته های شما :

    فرموده بودید :
    1سال و نیمه عقدکردم مادرشوهرم تواین مدت خیلی موش دوونی کرده از همون جشن عقدمون دعواهاشروع شد
    چرا؟شب عقد که معمولا کسی ناراحت نیست؟اگر امکان دارد در این مورد بیشتر توضیح بفرمایید.

    فرموده بودید:

    من وشوهرم همدیگه رودوست داریم
    :)خیلی عالیه.پس خیالتان راحت باشد که تمام مشکلاتتان قابل حله.

    اینکه در ابتدای کار مشکلات زیادی اتفاق بیفتد کاملا طبیعیه.دو نفر از دو جنس متفاوت از دو خانواده ی متفاوت از دو سن متفاوت و ... حالا می خواهند تمام زندگیشان را با یکدیگر شریک شوند.در کنار این خانواده ها ، اقوام ، آشنایان و ... را نیز اضافه کنید که همه ی این ها باید با این زندگی مشترک تطبیق داده شوند.پس از داشتن این مشکلات نگران نشوید.90 درصد مراجعان این تالار را افرادی تشکیل داده اند که در ابتدای زندگی مشترکشان هستند.
    اما مشکل شوهرم اینه که خیلی تحت تاثیر مامانشه
    اشکالی ندارد.این مشکل بزرگی نیست.شما با "مهارت های کلامی" می توانید به راحتی این مشکل را حل کنید. همچنین بعد مدتی به اصطلاح خودمانی "قلق" مادر شوهرتان کم کم دستتان می آید و خود به خود قضیه منتفی می شود

    بابامم شاکی شده وچون قبلا هم بی احترامی ازش دیده میخواد مهریمو بزاره اجرا
    این تیکه نوشته تان چندان جالب به نظر نمی رسد.دعوایی که میان شما و همسرتان شکل گرفته یک لج و لجبازی خیلی ساده است که در هر خانه ای ممکن است اتفاق بیفتد.ولی این اقدامات موجب می شود که همین دعواهای ساده رنگی دیگر به خود بگیرند و خطرناک شوند.در حقیقت این کار ها از دو طرف ضرر می دهند.

    1 - از لحاظ نتیجه کلا ، زور هیچ حاصلی در بر ندارد.

    با یک مثال عرض می کنم :

    شما تصور کنید که غذای مورد علاقه ی همسرتان را درست نمی کنید.حال همسرتان هر روز بیایند و شما را کتک بزنند که این غذا را درست کنید!در آخر شما غذا را درست می کنید.ولی آیا مشکل حل شده است؟

    - خیر!

    به هیچ وجه.بلکه خیلی بدتر هم شده است.در حقیقت ممکنه که شما غذای مورد علاقه ی همسرتان را درست کنید ولی از فردا دیگر با او عاشقانه سخن نمی گویید ، "جواب سلام" درستی نمی دهید ، در روابط جنسی سرد می شوید ، در مواقع سختی از او حمایت نمی کنید و ... . در حقیقت زندگی شما و همسرتان با یکدیگر به اشتراک گذاشته شده است و به زبان ساده "ریش همسرتان در گرو شما و ریش شما در گرو همسرتان است" . بحث سر معامله ی زمین و ملک نیست که بگوییم این موضوع حل شد و تمام شد!بلکه این داستان ادامه دارد و اگر یکی از طرفین در این داستان ناراضی باشد در داستانی دیگر نارضایتی خود را اعمال می کند و به اصطلاح از چاله در می آیید و می افتید در چاه!پس اولین نکته را بزرگ در زیر می نویسم :

    هیچ گاه از زور استفاده نکنید.چون بیشتر از همه ، خودتان ضرر می کنید!

    2 - همچنین مشکل دومی که این اعمال زور ها باعث می شوند خراب کردن پل های پشت سر و اعمال یک تاثیر دراز مدت بر روی زندگیتان است .


    - به چه صورت ؟

    - ببینید شما با همسرتان سر رفت و آمد فامیلی دعوا کرده اید.اگر همین الان بروید و از وی عذر خواهی کنید همه چیز تمام می شود و می توانید بنشینید و گل بگید و گل بشنوید.ولی وقتی حرفل از "به اجرا گذاشتن مهریه" در میان بیاید این قضیه با یک عذرخواهی ساده حل نمی شود ، بلکه مدام کش پیدا می کند و بدتر و بدتر می شود.این شد "خراب کردن پل های پشت سر" . همچنین این موضوع ، به عنوان یک ضربه در پس ذهن همسرتان نقش می بندد.پس حتی اگر این دعوا نیز تمام شود در دعواهای بعدی همسرتان ناخودآگاه یاد این موضوع می افتند و باعث می شود دعوای بعدیتان نیز شدیدتر و بدتر از حالت عادی شود و یکباره می بینید که سر یک مساله ی جزیی و پیش پا افتاده دو نفر چه دعوایی با هم می کنند و چه حرف هایی که به یکدیگر نمی زنند.دلیلش همین موضوع است.پس نتیجه ام را دوباره تکرار می کنم

    هیچ گاه از زور استفاده نکنید.چون بیشتر از همه ، خودتان ضرر می کنید!

    خب برویم سراغ آخرین گفته تان که فرموده بودید :

    شوهرم رفته تو لک
    که با توجه به توضیحات بالا کاملا طبیعی است و به نظرم بهتر است از دلشان در بیاورید


    حالا از یک دید دیگر نگاه می کنیم و سعی می کنیم راه حل دهیم :

    ببینید من یک مثال خدمتتان عرض می کنم:

    دو دوست با یکدیگر دعوایشان می شود.خیلی محتمل است که چند ساعت بعد خودشان بیایند و با یکدیگر آشتی کنند.

    حالا حالتی دیگر را در نظر بگیرید که شخص سومی این وسط وارد شود و طرف یکی را بگیرد.آن موقع دومی سعی می کند از حق خود بیشتر دفاع کند و به اصطلاح یک گارد می گیرد . مرتب تنش بیشتر می شود تا جایی که یک دعوای ساده به یک دعوای درست و حسابی تبدیل می شود!

    نمودش در روابط خانوادگی شما کاملا مشهود است.

    همسرتان با پدرتان مشکل پیدا کرده اند.شما طرف پدر یا همسر (فرقی نمی کند) تان را می گیرید.طرف دیگر مرتب سعی به جبهه گیری و به کرسی نشاندن حرف خود می کند.این در حالی است که شاید اگر همسر و پدرتان را به حال خود می گذاشتید خودشان خیلی زود با هم آشتی می کردند.و دقیقا عین همین ماجرا در ارتباط با شما با مادر شوهرتان .

    پس نتیجه ی دوم اینکه :

    اگر همسرتان با خانواده ی شما مشکلی پیدا کردند شما اصلا دخالت نکنید.خودشان می دانند با خودشان.شما طوری رفتار کنید که انگار به شما هیچ ربطی ندارد

    پس هرگز اجازه ندهید که پدرتان در دعوای خود با همسرتان حرف از مهریه ی شما بزنند! و شما را پتکی بر سر همسرتان نمایند . این کار با اینکه تقصیر شما نیست ولی به شدت زندگی شما را تحت تاثیر قرار می دهد و شیرینی ابتدای زندگی را تلخ می کند .



    در ذیل این نتیجه دو نتیجه گیری دیگر را نیز می نویسم که این ها را بدون دلیل از من قبول کنید.این ها حاصل تجربه ی شخصی است :


    نتیجه ی سوم :

    غرور بدترین آفت زندگی مشترک است.اگر می خواهید یک زندگی مشترک موفق را تجربه کنید از غرور خود صرف نظر کنید و به عکس!

    نتیجه ی چهارم :


    در هر حال اگر کار خیلی باریک شد شما باید در آخر طرف همسر خود را بگیرید.چرا که ایشان زندگیشان را با شما و شما زندگیتان را با ایشان شریک شده اید.



    حالا باز هم از نگاهی دیگر مساله را نگاه می کنیم.

    شما خانه ی مادر شوهرتان می روید.مرتب به این فکر می کنید که قرار است ایشان یک متلکی به شما بیندازند.حتما این اتفاق خواهد افتاد!

    یکی از بزرگان که الان حضور ذهن ندارم می گوید :

    فردا همان چیزی خواهی شد که امروز بدان می اندیشی!

    می دانم کمی سخت شد.با یک مثال توضیح می دهم :

    شما وقتی مدام فکر می کنید که الان مادر شوهرتان با شما بد رفتاری می کنند ، طی یک واکنش طبیعی و اثبات شده ، اگر مادر شوهرتان به شما قشنگ ترین حرف های دنیا را هم بزنند ذهن شما این جملات را دریافت نمی کند . ولی اگر کوچکترین قصوری در حرف هایشان رخ دهد ذهن شما به سرعت آن را خواهد گرفت و تاثیر آن را نیز چندین برابر جلوه می دهد

    برای روشن شدن این قضیه تاپیک زیر را مطالعه بفرمایید

    http://www.hamdardi.net/thread-15326.html


    در حقیقت منظورم این است که احتمالا شما از کلمه "مادر شوهر" ، قبل ازدواج تصویر چندان جالبی در ذهنتان وجود نداشته است . همین کافی است که این چنین با مادر شوهرتان به مشکل بخورید . دیدگاه خود را عوض کنید و ببینید که چگونه مادر شوهرتان عوض خواهد شد




    برایتان آرزوی موفقیت می کنم
    ارادتمند



  9. 5 کاربر از پست مفید arix تشکرکرده اند .

    arix (شنبه 10 اردیبهشت 90)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 24 مرداد 93 [ 22:12]
    تاریخ عضویت
    1390-1-04
    نوشته ها
    166
    امتیاز
    3,467
    سطح
    36
    Points: 3,467, Level: 36
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    386

    تشکرشده 356 در 119 پست

    Rep Power
    31
    Array

    RE: دخالت خانواده ها و رفتارسرد شوهرم با خونوادم

    سلام دوستان خوبم از راهنمایی هاتون واقعا ممنونم
    اره راست میگید من خودم یه کم نسبت به خونواده شوهرم بی تفاوتی کردم و همین باعث بروز این رفتارا شد البته قصدم واقعا بی احترامی نبود اما اونا اینطوری برداشت کردن البته شوهرمم متوجه رفتار اشتباهش شد و اونم به خاطر این بود که موقع عصبانیتش اصلا باهاش یکی بدو نکردم و احترامشو حفظ کردم بع از چند روز خودش زنگ زد ازم عذرخواهی کرد حالا باید دنبال این باشم که رابطه شوهرموبا خونوادم خوب کنم
    بازم مرسی بچه ها

    arix گرامی سلام سال نو شمام مبارک
    از راهنمایی دقیقتون واقعا سپاسگزارم به قول شما اول باید مهارت کلامی یاد بگیرم اون رفتار خوبم هم با شوهرم که باعث شد پی به اشتباهش ببره بر طبق مشاوراتی بود که توی تالار خونده بودم و یاد گرفتم از این به بعد هم با کمک شما دوستان بیشتر یاد خواهم گرفت که چطور با مشکلات برخورد کنم
    بازم ازتون ممنونم

  11. کاربر روبرو از پست مفید سبزه تشکرکرده است .

    سبزه (سه شنبه 09 فروردین 90)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 24 مرداد 93 [ 22:12]
    تاریخ عضویت
    1390-1-04
    نوشته ها
    166
    امتیاز
    3,467
    سطح
    36
    Points: 3,467, Level: 36
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    386

    تشکرشده 356 در 119 پست

    Rep Power
    31
    Array

    RE: دخالت خانواده ها و رفتارسرد شوهرم با خونوادم

    سلام دوستان عزیز امیدوارم تعطیلات خوبی رو پشت سر گذاشته باشید
    من بازم اومدم ازتون راهنمایی بگیرم
    من قبلا هم گفتم من و شوهرم باهم مشکلی نداریم احساس میکنم خیلی هم خوب همدیگه رو می فهمیم ( البته فعلا ما عقدیم و جوجه رو باید اخر پاییز شمرد)
    مشکل من اینه که شوهرم یه ادم اجتماعی نیست خیلی سرده توی روابطش با خونوادم و این باعث شده خونوادم به شدت ناراحت باشن .
    خونوادم معتقدن این فرد و خونوادش از ما پایین ترند لذا باید سعی کنه خودشو مثل خونواده ی ما کنه یا نزدیک به ما شه و میگن اون نه تنها نمیخواد این کارو بکنه بلکه میخواد ما رو حذف کنه و فقط تو رو داشته باشه میگن شوهر من ادم مارموزیه که میخواد کار خودشو حرف خودشو پیش ببره بدون اینکه بخواد اشتباهشو بپذیره.
    دیشب هم با مامانم تلفنی حرفم شد( من در حال حاضر یه کشور دیگه هستم که 2ماه دیگه انشالله درسم تموم میشه برمیگردم)من به مامانم میگم ما همدیگه رو دوست داریم و حاضر نیستم ازش جداشم اما مامانم میگه اون با حرفاش تو رو گول میزنه و تو هم خامی پس نباید خیلی تحویلش بگیری وقتی زنگ میزنه سرد برخورد کن باهاش و به قولی لی لی به لالاش نزار تا برگردی و تکلیفت باهاش مشخص شه.
    در حالیکه من میدونم اصلا نمیشه با شوهرم تند برخورد کرد سریع لج میکنه و میره تو لک.
    از طرفی شوهرم میگه من بهشون بی احترامی نکردم از این به بعدم هروقت دلم خواست زنگ میزنم بهشون و هروقت دلم خواست میرم خونشون

    الانم از 7 فروردین که از شهرستان رفته تهران( خونواده هامون شهرستانند و من و شوهرم قراره تهران ساکن شیم )یه زنگ هم به خونه ی ما نزده و این هم باز اتیش بابام اینا رو تند کرده.
    البته من یه چیزی که متوجه شدم اینه که شوهرمن با اینکه خیلی خونوادشو دوست داره و بهشون وابسته ست اما به اونا هم خیلی زنگ نمیزنه معمولا اونا بهش زنگ میزنن و یا عادتی که دارن وقتی یکی از بچه هاشون زنگ میزنه بهشون میگن قطع کن ما زنگ میزنیم و شوهرم با خونواده ی ما هم همین طوری برخورد میکنه یعنی وقتی با بابام کار داره تک زنگ میزنه تا بابام بهش زنگ بزنه که بابام از این بی احترامی هاش بدش اومده.

    من و شوهرم تیرماه انشالله قراره برای عروسیمون بریم مکه کاراشم تقریبا انجام شده فقط جابجایی چند تا فیش بود که به بابام سپرده بودیم انجام بده الان چون با شوهرم لج کرده ( اخه میگه شوهرت هروقت کار داره به ما زنگ میزنه مگه ما نوکرشیم)از سازمان حج که زنگ زده بودن بابام شماره ی پدر شوهرم اینا رو داد که اونجا زنگ بزنن تا کارا رو اونا انجام بدن شوهرمم به من تلفنی گفت نفهمیدی بابات کارا رو انجام داد یانه که منم بی خبر بودم گفتم نه .
    یعنی شوهرمم با خونوادم قهر کرده و حاضر نیست خودش زنگ بزنه و بپرسه .
    ناراحتی شوهرم از خونوادم 2 چیزه یعنی خودش میگه به این دلیل ناراحتم:
    1)از ویژگیهای شخصیتی بابام خوشش نمیاد
    2)حرف هایی که بابام بهش گفته بود یعنی عید دیدنی که رفته بود خونمون بابام بهش گفته : دلمو شکستی چرا هروقت کار داری فقط زنگ میزنی چرا یه زنگ نزدی عیدو تبریک بگی؟
    که شوهرمم خیلی بهش برخورده و میگه من شب عید زنگ زدم خونتون کسی خونه نبود منم اس ام اس دادم.

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 24 مرداد 93 [ 22:12]
    تاریخ عضویت
    1390-1-04
    نوشته ها
    166
    امتیاز
    3,467
    سطح
    36
    Points: 3,467, Level: 36
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    386

    تشکرشده 356 در 119 پست

    Rep Power
    31
    Array

    RE: دخالت خانواده ها و رفتارسرد شوهرم با خونوادم

    ببخشید خیلی حرف زدم
    اما یه چیز دیگه که فکر میکنم نیازه بگم اینه که پدر و مادرم باهمدیگه زندگی خوبی نداشتن یعنی خیلی باهم اختلاف داشتن و دارن و فقط به خاطر ما بچه ها باهم تا حالا ساختن و همه ی نگرانیشون اینه که منم در اینده با شوهرم چنین زندگی داشته باشیم برای همین از رفتارای بدش راحت نمیگذرن . دیشب با مامانم که تلفنی صحبت کردم و در واقع دعوا کردیم میگفت من از چنین دامادی میترسیدم و الانم سرمون اومده تو باید باهاش محکم برخورد کنی انقدر پررو نشه بی تفاوت برخورد کنه.
    همش میگه اینم مثل باباته من همش میترسم اینم مثل بابات فردا اسایش زنشو تامین نکنه و...
    در حالیکه فک میکنم اصلا اون چیزی که در موردش فکر میکنن اونجوری نیست حالا شما بگید چه جوری رفتار کنم انگار بین شوهرم و خونوادم قرار گرفتم یا باید اینو انتخاب کنم یا اونو چه کار کنم؟

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 24 مرداد 93 [ 22:12]
    تاریخ عضویت
    1390-1-04
    نوشته ها
    166
    امتیاز
    3,467
    سطح
    36
    Points: 3,467, Level: 36
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    386

    تشکرشده 356 در 119 پست

    Rep Power
    31
    Array

    RE: دخالت خانواده ها و رفتارسرد شوهرم با خونوادم

    چرا کسی بهم راهنمایی نمیده؟!!!

    ببخشید این پست صرفا جهت اگاهی یافتن از کارکردهای دیگر این سایت است یعنی امضا و ... بوده و مربوط به تاپیک نمیباشد

  15. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 24 مرداد 93 [ 22:12]
    تاریخ عضویت
    1390-1-04
    نوشته ها
    166
    امتیاز
    3,467
    سطح
    36
    Points: 3,467, Level: 36
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    386

    تشکرشده 356 در 119 پست

    Rep Power
    31
    Array

    RE: دخالت خانواده ها و رفتارسرد شوهرم با خونوادم

    سلام دوستان عزیز
    من همچنان نیازمند راهنمایی هاتون هستم


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:19 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.