موضوع: بی انگیزه ام

سلام به همه دوستان
من بنفشه هستم.27 سالمه.تا چند ماه پیش خیلی با هدف و با انگیزه زندگی میکردم.درسمو تا کارشناسی ارشد ادامه دادم.الان هم جایی مشغول به کار هستم.شرایط نسبتا خوبی دارم.ولی چند ماهی میشه دیگه انگیزه ای ندارم.احساس میکنم دیگه چیزی نیست که برای به دست آوردنش تلاش کنم.دیگه درس خوندن و کار کردن و پول دراوردن و تفریح با دوست و آشنا برام لذتی نداره. فقط دوست دارم ازدواج کنم.دوست دارم یه زندگی مستقل داشته باشم.ولی شرایطش پیش نمیاد. شاید مشکل من در مقابل مشکلات بقیه که تو این سایت خوندم چیزی نباشه.ولی احساس میکنم دارم گوشه گیر میشم.
لطفا راهنماییم کنید چکار باید بکنم

سلام ، وقتتون بخیر

به تالار خوش آمدید


یعنی هیچ چیزی نیست که بخواهید داشته باشید ، هیچ جایی نیست که بخواهید ببینید ؟


خب من به شخصه یک پیشنهاد دارم.سعی کنید حال چه از نظر مالی ، چه اطلاعاتی ، چه فکری و ... به دیگران به رایگان کمک کنید.این طوری خیلی احساس مفید بودن می کنید و حالا حالا ها هم انگیزه برای زندگی برایتان جور می شود.چون دنیا پر از آدم های نیازمنده

شوخی :

میگن خوشی زده زیر دل همینه ها.ازدواج می کنید حسرت این روز ها رو می خورید


برایتان آرزوی خوشبختی می کنم

مرسی دوست عزیز
من و خواهرم چند سالی میشه از این کارهایی که گفتین انجام میدیم.تا جایی که بتونیم مستقیم یا غیر مستقیم به جاهایی مثل بهزیستی و پرورشگاه یا به آدمای نیازمند که میشناسیم کمک میکنیم.این کار همیشه بهم حس خوبی داده ولی انگیزه ادامه زندگی برام نیست.رفتن به جایی و یا داشتن

خب این کاملا طبیعی است که هر فرد بالغی نیاز به یک همدم فکری و جسمی دارد . ولی بیشتر فکر می کنم شما علاقه به مادر شدن داشته باشید . این یک حس درونی کاملا طبیعی در بانوان است که به فرزند و فرزند دار شدن شیفتگی از خود نشان می دهند . وقتی حس می کنید خالق کسی هستید به کمال خواهید رسید . این حسی است که خداوند برای کمال و همچنین بقای نسل در انسان ها قرار داده است

خب چرا برای ازدواج اقدام نمی کنید.شما که هم خیلی روشن فکر ، هم مهربان و هم دارای موقعیت شغلی و اجتماعی هستید.فرد مورد نظرتان را پیدا نکرده اید یا مورد خاصی مد نظرتان است که تا حال هیچ کدام از خواستگارانتان نداشته اند؟


البته قبول دارم که در حال حاضر به دلیل شرایط جامعه کمتر کسی تمایل به ازدواج نشان می دهد و به دلیل اختلافات شدید فرهنگی خیلی سخت می شود شریک زندگی را پیدا کرد.ولی شخصی با موقعیت شما به نظرم باز هم نباید مشکلی از این بابت داشته باشد

مرسی دوست عزیز
حرفاتون کاملا درسته.من خیلی دوست دارم ازدواج کنم. ولی هیچ وقت خواستگاری نداشتم.نمی دونم چرا.من یه خواهر دارم که درست مثل هم هستیم.از نظر قیافه و کاری و ... از همه نظر.از من بزرگتره.از در و دیوار براش خواستگار می اومد و ازدواج کرد.اون هم زمان مجردی مثل من بود.وقتی به هرچی که میخواست رسید ازدواج کرد. من واقعا نمی دونم مشکلم چیه

با سلام

یکی از دلایلش این بوده که خواهرتان که بزرگتر از شما بوده خواستگار ها را جذب کرده اند و شما مجبور شدید صبر کنید که نوبت به شما برسد.به هر حال فعلا که اصلا دیر نشده است.شما 27 سال دارید و تازه از نظر من به ابتدای سن لازم برای ازدواج رسیده اید.

به هر حال کمی هم شانس دخیل است.یکی از خویشاوندان ما نیز یک دختر بسیار قابل دارند.متاسفانه او نیز تا حال که 35 ساله شده نتوانسته ازدواج بکند.

شرایط جامعه اصلا برای ازدواج مناسب نیست و مسئولیت پذیری در این موقعیت چیزی است که هر کسی زیر بار نمی رود.همه دست نگه داشتند که ببینند آینده چه می شود

ولی در کل هیچ کدام دلیل نمی شود شما به فرد دلخواهتان نرسید.یک قانون همیشه صادق است.خانم هایی که پنج مورد زیر را داشته باشند همیشه خواستگار دارند :

1 - همیشه به ظاهر خود اهمیت ویژه دهند.نه اینکه زیبا باشند ، خیر بلکه خوشتیپ باشند.همیشه لباس برازنده ، زیبا ، اتو کشیده و ... به تن کنند.رنگ های شاد بپوشند.آرایش لطیف و مناسب داشته باشند و عطر های خوب بزنند

2 - مغرور نباشند : حاضرم قسم بخورم خانم های مغرور تا آخر عمر زندگی خوبی نخواهند داشت

3 - به اصطلاح خودمانی "شیطون" باشند : هیچ کس نیست که بتواند از کنار خانمی که همیشه لبخند بر لب دارد و بگو و بخند هست ، به راحتی عبور کند

4 - در اجتماع حضور موثر داشته باشد : از خانه نشینی بپرهیزد و در اجتماع فعالیت کند.نوع فعالیت مهم نیست

5 - هوشمندانه عمل کنند : هیچ کس نمی تواند برای ازدواج و خواستگاری قانون یکتا ارایه دهد.چون باید شرایط را سنجید و بعد بدان عمل کرد.خانم هایی که هوشمندانه عمل می کنند و کار های نوین انجام می دهند در این مورد از همه جلوترند و بیشتر توجه آقایان را به خود جلب می نمایند.یک جورایی می شود اسمش را سیاست گذاشت.


البته دقت کنید از آنجایی که زبان فارسی همیشه یک معنی دیگر هم می دهد من خیلی سعی کردم این پنج مورد بار مثبت داشته باشند.ولی باز هم تاکید می کنم منظورم از خوشتیپ بودن پوشیدن لباس های آنچنانی ، و از شیطون بودن .... بودن نیست.از پنجره ی مثبت نگری به این پنج نوشته نظر کنید

به هر حال با تعامل مناسب و برازنده با آقایان و رعایت این پنج مورد حتما مورد مناسب خود را پیدا خواهید کرد.مسلما کسی که اصلا با هیچ کس حرفی نمی زند و کسی او را نمی بیند نباید انتظار داشته باشد برایش خواستگار بیاید!

البته من شما را نمی شناسم و این ها را کلی عرض کردم.چه بسا همه این ها را رعایت کرده اید و موفق نشده اید که هیچ اشکالی ندارد.بالاخره دیر یا زود تقدیر شما را به خواسته تان می رساند.

من گمان می کنم حال که دقیقا مثل خواهرتان هستید احتمالا مورد شماره 5 را رعایت نکرده اید.بهترین راه حل این است که از خواهرتان بخواهید به شما در این زمینه کمک بکنند .

از دوستان همدردی هم اگر کسی نظری دارد خوشحال می شوم کمک بفرماید

فردا همان چیزی خواهی شد که امروز به آن فکر می کنی

حال که به ازدواج فکر می کنید و خود را برای آن آماده می کنید مطمئن باشید در آینده نه چندان دور به خواسته تان خواهید رسید



با احترام

سلام
چیز هایی که گفتین خیلی برام مفید بود.خیلی ازتون ممنونم.من سعی میکنم اون پنج نکته ای که گفتین حتما رعایت کنم.درباره غرور راستش من اصلا خودمو آدم مغروری نمیدونم.یعنی سعی میکنم اینطوری نباشم.معمولا با همه جور میشم و به قول معروف واسه کسی قیافه نمیگیرم.ولی تا حالا چند بار شده مامان یا خواهرم بهم گفتن تو مغروری. من همیشه سعی کردم اینطوری نباشم.
اما درمورد اینکه گفتین از خواهرم کمک بگیرم.راستش یه چیزی هست که باید بگم.زمانی که خواهرم میخواست ازدواج کنه همه می دونستن که قصد ازدواج داره.یعنی خیلی راحت تو خونه میگفت من میخوام ازدواج کنم.ولی برای من اینقدر راحت نیست.به خاطر همین همه فکر میکنن من اصلا قصد ازدواج ندارم .یعنی تصمیم گرفتم تا آخر عمرم مجرد بمونم.مخصوصا خواهرم خیلی رو این موضوع تاکید میکنه.مثلا یه بار یکی از آشنایان بهم داشت میگفت نمیخوای ازدواج کنی.تا اومدم حرف بزنم خواهرم گفت نه بنفشه قصد ازدواج نداره.اینقدر از دستش ناراحت شدم.حتی تو خونواده همسرش همه برام غصه میخورن که چرا من قراره تا آخر عمرم مجرد بمونم.این حرفو یه بار جلوی بابام زدن. من غیر مستقیم سعی کردم بهش بفهمونم اصلا اینطور نیست.ولی اگرم متوجه بشه احساس میکنم دوست نداره من ازدواج کنم. شاید فکر میکنه اگه من ازدواج کنم پدر و مادرم تنها میشن.چون ما فقط دو خواهریم و مادرم به شدت به ما وابسته هست.به نظرتون چطوری میتونم نظر خواهرمو یا بقیه ها رو عوض کنم.

اولش یه ابراز تعجب بکنم:
وا! خب اگه انقدر نگران پدر و مادرتون هستن، خودشون مجرد میموندن و به پدر مادرتون میرسیدن. اینجوری خیالشون هم راحت تر بود
اما بقیه ماجرا، راجع به غرور،
منم همیشه با بقیه گرم میگیرم و از نظر خودم اصلا مغرور نیستم. ولی دوستم که از هر کسی بیشتر منو میشناسه، میگه "یه جور غرور مخفی داری که مثلا وقتایی که به کمک دیگران نیاز داری بهشون نمیگی و این رو شاید بذاری روی حساب کم رویی. اما غروره." این در حالیه که برای کمک به دیگران از هر کسی مشتاق ترم. و فکر میکنم این نشونه غرور نداشتنه.
اما وقتی پیش خودم فکر کردم دیدم خیلی هم بیراه نمیگه.
سعی کن این حس رو که نمیذاره با بقیه راجع به ازدواجت صحبت کنی (حالا اسمش هر چی هست) رو بذاری کنار.
ضمنا شانس و این حرفا رو هم بنده قبول ندارم. پیشنهاد میکنم که شما هم قبول نداشته باشیو نشینی هی به خودت بگی من شانس ندارم و از این حرفا بزنی با خودت که حسابی دلخور میشم ازت
ایشالا که خوش بخت بشی عزیزم

به نظرتون چطوری میتونم نظر خواهرمو یا بقیه ها رو عوض کنم.

خب خدا رو شکر داریم به نتیجه می رسیم.مسلم است وقتی همه فکر می کنند قصد ازدواج ندارید ، کسی پا پیش نمی گذارد.هیچ کس بدون تحقیق اولیه به خواستگاری نمی آید.هر کس بخواهد بیاید به خواستگاری شما از اولین کسی که درباره شما نظر بخواهد چی می شنود ؟

- "بیخودی سعی نکن اصلا قصد ازدواج ندارد"

باز هم خدا رو شکر که مشکل شما فقط با یک جمله حل می شود.خب هر کس را که دیدید مستقیما به او بگویید حالا قصد ازدواج دارید.می توانید همین الان با پدر ، مادر و خواهر خود شروع کنید.گفتن اینکه قصد ازدواج دارید خجالت ندارد که.مثل هر حرف عادی روزمره می توانید این را نیز به دیگران راحت بگویید.به فامیل ها هم به شوخی القا کنید راحت تر است.اگر هم گفتند چی شد بالاخره قصد ازدواج پیدا کردی بفرمایید : هر کس باید به فکر زندگیش باشد من هم فکر می کنم الان می توانم مسئولیت یک زندگی را بپذیرم

من خودم به شخصه غریبه و آشنا هر جا می روم وقتی موقعیتش پیش بیاید خیلی راحت می گم : دختر خوب سراغ داشتید ما رو هم بی نصیب نذارید.خجالت ندارد که.این ها همه کمک می شود.حرف ها می چرخد و می چرخد و به گوش خیلی ها می رسد تا بالاخره به گوش اونی که باید برسد ، می رسد

مطمئن باشید همین الانش کلی خاطر خواه دارید که به خاطر همین موضوع پا پس کشیده اند و اگر خبر به گوششان برسد دست به کار می شوند



فقط انشاالله موردتان را پیدا کردید شیرینی بچه های تالار فراموش نشود
موفق باشید

سلام به دوستان عزیزم
مرسی دختر مهربون عزیز.من هم فکر میکنم اینکه میگن مغرورم منظورشون همین باشه که شما گفتین. چون من دقیققا اینطوری هستم.خیلی از کسی کمک نمیخوام.حاضرم ساعتها بیشتر وقت و انرژی بزارم ولی از کسی کمک نخوام.ولی خیلی کمک به دیگران رو دوست دارم وهمیشه خودم پیشقدم می شم.البته یه مدتیه دارم رو خودم کار میکنم که این اخلاقمو بهتر کنم.من هم برای شما آرزوی بهترینها رو دارم
مرسی arix عزیز.البته من با پدرم خیلی راحتم.همیشه خودش حرفو پیش میکشه و میگه پس کی تو میخوای ازدواج کنی.می دونه که من قصد ازدواج دارم.ولی خوب مادر و خواهرم بهتر و بیشتر می تونستن بهم کمک کنن که ظاهرا خیلی تمایل ندارن.اینکه که میگین بگم واقعا برام سخته قبول کنین واسه آقایون گفتن این مسئله خیلی آسون تره تا خانوم ها.باز سعی میکنم هر وقت شرایط مناسبی بود باهاشون صحبت کنم.
خبری شد حتما اطلاع میدم.شیرینی قابل شما دوستان خوبمو نداره
توکل به خدا