به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 04 اسفند 90 [ 12:21]
    تاریخ عضویت
    1389-8-21
    نوشته ها
    235
    امتیاز
    3,440
    سطح
    36
    Points: 3,440, Level: 36
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    761

    تشکرشده 743 در 207 پست

    Rep Power
    38
    Array

    Cool بياييد از شيطنت هاي دوران تحصيل بگوييم...

    سلام دوستاي گلم... بالاخره بعد از كلي وقت اين ترم طولاني و خسته كننده تموم شد و من حساب كاربريمو شارژ كردم (هورااااااااااا ) و اين ترم فكر كنم اونقدر به من و دوستان دانشجو و محصل فشار آورده كه بعد از اين همه مطالب سنگين و فرمول و.... خاطرات شيطنت هاي دوران تحصيل، خوندن داره. دوستان عزيز بياين از شيطنت هاي دوران تحصيل بگيم. من كه خيلي اذيت كردم و هر وقت ياد دوران دبيرستانم مي افتم كلي روحيم عوض ميشه، آخه تو شيطنت كم نذاشتم. يادمه يه اكيپ ده نفره بوديم و اذيت ميكرديم كه البته از اون ده نفر سه نفر (كه يكيش خودم بودم) سرپرستي عمليات رو بر عهده ميگرفتيم: من نقشه ارائه ميكردم، دوست جناح راست وسائل رو تدارك ميديدن و دوست جناح چپ هدايت مانور رو بر عهده داشتند.
    بگذرد كه چه كارا كرديم، مرغ انداختيم تو كلاس، فلكه ي شير آب دستشويي رو مي بستيم، دستگيره هاي در رو در مي آورديم، سوت ناظم رو كش ميرفتيم ، مقنعه ي دبير رو قيچي ميكرديم و..... البته همونطور كه مستحضريد بنده هيچ كاره بودم
    و اما دوست دارم شما هم از شيطنت هاتون بگين، با هم بخنديم. البته اميدوارم مدير خيلي خيلي محترم همدردي نيان بگن تاپيكتون بد آموزي داره... مدير محترم از همينجا به عرضتون برسونم: باور كنيد فقط ميخوايم بخنديم، قصد اجرا و بدآموزي هم نداريم....
    دوستاي خوبم منتظر خاطراتتون هستم.

  2. 6 کاربر از پست مفید hamishetanha تشکرکرده اند .

    hamishetanha (یکشنبه 03 بهمن 89)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 91 [ 15:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-20
    نوشته ها
    614
    امتیاز
    10,182
    سطح
    67
    Points: 10,182, Level: 67
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 268
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,396

    تشکرشده 2,459 در 516 پست

    Rep Power
    78
    Array

    RE: بياييد از شيطنت هاي دوران تحصيل بگوييم...

    من خودم سر کلاس بچه مثبت بودم، به همین دلیل شیطونی نمیکردم، اما دایی ام می گفت که همیشه سر کلاس یه مگس میگرفتیم و بهش یه نخ خیاطی می بستیم و بعد هم ولش می کردیم تا تو کلاس بچرخه. دیدن یه مگس با یه نخ آویزون وقتی داره از جلوی معلم و تخته رد میشه، کلی خنده داره.

  4. 4 کاربر از پست مفید tesoke تشکرکرده اند .

    tesoke (دوشنبه 04 بهمن 89)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 شهریور 90 [ 08:34]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    111
    امتیاز
    1,943
    سطح
    26
    Points: 1,943, Level: 26
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    327

    تشکرشده 323 در 104 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بياييد از شيطنت هاي دوران تحصيل بگوييم...

    منم سر کلاس بچه مثبت بودم البته به جز وقت هایی که توی راهنمایی لج می کردیم همدیگر را یا نیمکت همدیگر را هل می دادیم و یه دفعه یکی از اون ور نیمکت میافتاد روی زمین! یا ما که ردیف یکی مونده به آخر می نشستیم یه دفعه کل ردیف های جلویی تکون می خوردن!
    اما یادم نمی ره که یه سری یکی از همین شیطون های کلاس صندلی های بچه ها را با کش مخصوص دوچرخه به هم می بست تا به محض جابه جا شدن بچه ها صندلی از زیر پاشون دربره! و وقتی که همین کار را خواست با صندلی من انجام بده کش را باز کردم با کمال آرامش بلند شدم رفتم در پنجره و کش را انداختم بیرون! وسایلم را برداشت و گفت تا نری کش را برگردانی بهت نمی دم منم رفتم با حواله کردن یه مشت وسایلم را پس گرفتم و نشستم سر جام و ادامه جزوه را نوشتم و معلم مانده بود هاج و واج! چه خشنی بودم من!
    [align=right][size=large]ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم
    رهرو منزل عشقیم و ز سرحد عدم تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم
    [/size][/align]

  6. 7 کاربر از پست مفید ashnayedirooz تشکرکرده اند .

    ashnayedirooz (یکشنبه 03 بهمن 89)

  7. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    257
    Array

    RE: بياييد از شيطنت هاي دوران تحصيل بگوييم...

    ماشاالله
    چه قد بچه مثبت اینجا جمع شده. برعکس ، من خیلی شر و شیطون بودم و البته جزء بچه درسخونها بودم.
    تو 4و 5 دبستان ، می رفتم زیر میز و بند کتونی بچه ها رو می بستم به پایه میز ، :D

    کلا معلمامون رو اذیت می کردیم ، سوم راهنمائی بودیم یه معلم داشتیم خیلی خوش تیپ بود و به موهاش خیلی می رسید ، برادر مدیر مدرسه هم بود. یه روز با بغل دستیم یه آدامس خند آور (یه بسته آدامس موزی بود که وقتی می خواستی یه آدامس بکشی بیرون یه فنر نازک داشت می خورد رو ناخن شستت ) رو تو راهرو وقتی داشت برا بقیه بچه ها قپی در می کرد تعارف کردیم بهش ، هی می گفت من نمی خورم گفتم مرگ من بردارین آقا ! یه مقدار با تو بمیری و من بمیرم و شیر یا خط بیاریم ببینیم کی بمیره !!! گذشت و بالاخره یه آدامس کشید و چشتون روز بد نبینه ، اینقدر درد کشید که چهره اش سرخ و برافروخته شد و BABY هم د فرار و

  8. 10 کاربر از پست مفید baby تشکرکرده اند .

    baby (شنبه 06 فروردین 90), فرشته اردیبهشت (شنبه 26 مهر 93)

  9. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 04 اسفند 90 [ 12:21]
    تاریخ عضویت
    1389-8-21
    نوشته ها
    235
    امتیاز
    3,440
    سطح
    36
    Points: 3,440, Level: 36
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    761

    تشکرشده 743 در 207 پست

    Rep Power
    38
    Array

    RE: بياييد از شيطنت هاي دوران تحصيل بگوييم...

    فكر نمي كردم آقايون انقدر مثبت باشند.
    من كه دخترم از شما خيلي بيشتر اذيت كردم.... البته آقاي baby لطف كردن واسه آقايون مثبت آبروداري كردن.
    من سال اول دبيرستان كه بودم خيلي اذيت كردم. يه بار يه نفر اومده بود مدرسه رو واسه جشن چراغوني كنه، پله گذاشته بود رفته بود بالا! منم با دوستان از اونجا رد ميشدم. يه پسر جوون بود. ديدم همچين چيشماش درويش نيست... رفتم پله شو گرفتم تكون دادم! بنده خدا ربع ساعت اون بالا بود جيغ ميزد و ميترسيد بيوفته، دوستاي منم دورش دست ميزدن و شعر ميخوندن. بعدش تهديدش كرديم كه بري دفتر از اين بدتر سرت مياريم....
    و اما يه خاطه ديگه:
    يه دبير داشتيم جون ميداد اذيتش كنيم. از اونجايي كه پنجره كلاسمون رو به كوچه بود، به چند نفر سفارش داديم كه بيان تو كلاسمون مرغ بندازن. ما هم يه زنگ قبلش بچه هارو فرستاديم دنبال نخود سياه، توري پنجره كلاس رو با تيغ پاره كرديم! ساعت بعدش كه با دبير محترم كلاس داشتيم، مرغ رو انداختن تو كلاس، همه دخترا جيغشون رفت بالا و از كلاس رفتن بيرون، ما هم الكي جيغ ميزديم و صندلي ها رو سرنگون ميكرديم چند دقيقه بعد ديديم مرغه وسط راهرو در حال دويدنه و باباي مدرسه دنبالش! ما هم تو راهرو وايساده بوديم مرغرو تشويق ميكرديم خلاصه كل مدرسه به هم ريخت! ناظم و... از دفتر اومدن بيرون، ما هم 30 دقيقه قبل از تعطيل شدن رفتيم تو دفتر خالي، (كه اولياءش دنبال مرغ بودن) زنگ تعطيلي رو زديم و همه ريختن بيرون! بعدش هم فرار كرديم، ديگه نميدونم چي شد!!!

  10. 7 کاربر از پست مفید hamishetanha تشکرکرده اند .

    hamishetanha (دوشنبه 04 بهمن 89)

  11. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 شهریور 90 [ 08:34]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    111
    امتیاز
    1,943
    سطح
    26
    Points: 1,943, Level: 26
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    327

    تشکرشده 323 در 104 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بياييد از شيطنت هاي دوران تحصيل بگوييم...

    از اذیت کردن اون پسره که گفتین یادم افتاد به اردوی مشهدی که مسئول اتوبوس خانم ها بودم و خوب فکر نکنم اون خانم ها توی عمرشان اینقدر اردو بهشون سخت گذشته باشه! تا خود مشهد ساکت و آروم و بی سر و صدا نشستن سرجاشون! کاری که اگر خودم توی اتوبوس آقایان بودم عمرا انجام می دادم! (بازم چقدر خشنم من ! ) بگذریم!
    به هر حال من گرچه سر کلاس فوق العاده مثبت بودم اما در حیاط مدرسه شرتر از خودم کسی نبود ! یک روز در میان جلوی دفتر بودم! یه بار سر توپ بسکتبال بحثمون شد ریختن رو سرم و به زور توپ را ازم گرفتن منم از پشت پریدم روی کمر کسی را توپ را گرفته بود بنده خدا یه دفعه توی هوا شناور شد و شترق! روی کله اش یک گردوی بادکرده ظاهر شد! معلم ها مثبت بودن من را دیده بودند و همیشه شافی من در جلوی ناظم که جز شر از من ندیده بود بودند! حالا معلم ها باورشان نمی شد این گردو دسته گل من است!
    [align=right][size=large]ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم
    رهرو منزل عشقیم و ز سرحد عدم تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم
    [/size][/align]

  12. 3 کاربر از پست مفید ashnayedirooz تشکرکرده اند .

    ashnayedirooz (دوشنبه 04 بهمن 89)

  13. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 04 اسفند 90 [ 12:21]
    تاریخ عضویت
    1389-8-21
    نوشته ها
    235
    امتیاز
    3,440
    سطح
    36
    Points: 3,440, Level: 36
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    761

    تشکرشده 743 در 207 پست

    Rep Power
    38
    Array

    RE: بياييد از شيطنت هاي دوران تحصيل بگوييم...

    دوستان نگيد اذيت نميكرديد كه باورم نميشه! خب پس چيكار ميكرديد؟
    من كه به لطف اذيت ها ميرفتم مدرسه، درسم هم خوب بود. (خيلي زرنگ هم نبودم اما دبيرا ميگفتن خوبه)
    يه شيطنت كه داشتيم اين بود كه فلكه شير آب دستشويي رو ميبستيم! ديگه فكر كنم خودتون متوجه ميشين بعدش چي ميشد؟! هر شخصي ميرفت داخل (عذر ميخوام) يه نيم ساعتي اون تو ميموند
    از ديگر شيطنت ها اينكه دستگيره هاي در كلاس رو در مي آورديم تا دبير نتونه بياد داخل در رو ميبستيم و ديگه باز نميشد! تا يه نفر و مي آوردن در رو باز كنه، كلاس تموم شده بود، ميرفتيم خونه!
    يه بار هم روغن ريختيم دبيرمون سر بخوره، فهميد، نخورد زمين، عوضش همه مون، حتي خودم كه ريخته بودم خورديم زمين.

  14. 5 کاربر از پست مفید hamishetanha تشکرکرده اند .

    hamishetanha (یکشنبه 03 بهمن 89)

  15. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 91 [ 15:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-20
    نوشته ها
    614
    امتیاز
    10,182
    سطح
    67
    Points: 10,182, Level: 67
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 268
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,396

    تشکرشده 2,459 در 516 پست

    Rep Power
    78
    Array

    RE: بياييد از شيطنت هاي دوران تحصيل بگوييم...

    یادمه کلاس سوم دبستان که بودم، شاگرد اول و در نتیجه مفسر (مسفر یا مپسر یا مسپر) کلاس هم بودم. پای تخته وایستاده بودم و اسم بچه بدها را می نوشتم. یکی از بچه ها فامیلش عباسی بود. شلوغ کرد و اسمش را نوشتم. همش گفت تو رو خدا پاک کن و من هم پاک نمی کردم. بعد دست کرد توی کیفش و به من یه پاک کن داد و گفت اگه اسمم را پاک کنی، این مال خودت میشه. به نظرتون من چی کار کردم؟

  16. 5 کاربر از پست مفید tesoke تشکرکرده اند .

    tesoke (یکشنبه 03 بهمن 89), فرشته اردیبهشت (شنبه 26 مهر 93)

  17. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 شهریور 90 [ 08:34]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    111
    امتیاز
    1,943
    سطح
    26
    Points: 1,943, Level: 26
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    327

    تشکرشده 323 در 104 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بياييد از شيطنت هاي دوران تحصيل بگوييم...

    کلاس سوم دبستان هر کسی شلوغ می کرد با شیلنگی که به کف دستش می زدند تنبیه می شد! هر کسی مبصر کلاس می شد جرات نداشت اسم پسر معلم کلاس را و به تبع اون دار و دسته اون را بنویسه و عملا فقط اونایی که جزو دار و دسته پسر معلم کلاس نبودند تنبیه می شدند در حالی که اذیت ها و دعواها و سر و صدا از جای دیگه ای آب می خورد.
    من که مبصر شدم اولین اسمی که نوشتم اسم پسر معلم کلاس بود و معلم که نمی تونست قانونش را زیر پا بگذاره اون را هم تنبیه کرد اما از اون روز به بعد دوستی با منم جرم شد! یعنی هر کسی که توی دار و دسته پسر معلم بود با من بود و تنها کسی که با من بود هم خیلی زود برید آخه خود معلم هم با من بد شده بود!
    من تا آخرش وایسادم اما سال بعد که دیگه این خبرها نبود حسابی کیف کردم اون پسر هم تا دلتون بخواد تنبیه شد هم تجدید شد! هم تحقیر شد!
    کاش پدرش به جای این که حمایت بی خود ازش کنه اخلاق و درس خوندن یادش داده بود!
    [align=right][size=large]ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم
    رهرو منزل عشقیم و ز سرحد عدم تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم
    [/size][/align]

  18. 4 کاربر از پست مفید ashnayedirooz تشکرکرده اند .

    ashnayedirooz (یکشنبه 03 بهمن 89)

  19. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 91 [ 15:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-20
    نوشته ها
    614
    امتیاز
    10,182
    سطح
    67
    Points: 10,182, Level: 67
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 268
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,396

    تشکرشده 2,459 در 516 پست

    Rep Power
    78
    Array

    RE: بياييد از شيطنت هاي دوران تحصيل بگوييم...

    یادمه توی دبستان که بودم، روی تمام آجرهای دیوار مدرسه می نوشتیم: این جمله مال من است هرکس بخواند خر است. بعد هم به بقیه می گفتیم اینو بخون و بعد که خر میشد کلی کیف میکردیم. خودمونیم ها با چه چیزایی شاد بودیم.

  20. 6 کاربر از پست مفید tesoke تشکرکرده اند .

    tesoke (دوشنبه 04 بهمن 89), فرشته اردیبهشت (شنبه 26 مهر 93)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تاييدم کن وگرنه مي ميرم
    توسط ویدا@ در انجمن علمی و آموزشی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 09 تیر 92, 11:17
  2. پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 26 شهریور 90, 15:30
  3. با مادر شوهر کنار بياييد
    توسط صبا_2009 در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 11 تیر 90, 11:41
  4. چگونه به كودكمان "نه" بگوييم؟
    توسط Niloo55 در انجمن مقالات آموزشی روانشناسی کودک
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 19 اردیبهشت 88, 14:45
  5. بياييد "قدردانی" را تمرين كنيم
    توسط erfan25 در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 مهر 87, 16:17

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.