به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 23 مرداد 89 [ 17:30]
    تاریخ عضویت
    1389-5-16
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    1,899
    سطح
    25
    Points: 1,899, Level: 25
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Arrow یک تصمیم مهم

    سلام
    من 26 سال دارم و یه بار در 21 سالگی ازدواج کردم اما بخاطر بیماری همسرم (صرع) که از من پنهان کرده بود ازش جدا شدم. در کل رابطه ما فقط 4 ماه بود اونم دوران عقد ولی از نظر قانونی 2ساله ازش جدا شدم
    بعد از این اتفاق تقریبا از ازدواج مجدد صرف نظر کردم و ترجیح دادم مجرد بمونم تا زمانی که یکی رو خوب بشناسم و بهش اعتماد کامل داشته باشم و بعد شاید تصمیم به ازدواج باهاش بگیرم.
    حدود 4 سال پیش توی چت با یه پسر اشنا شدم که یکم صحبت کردیم و فهمیدیم همشهری هستیم و هردو در یه رشته تحصیل کردیم البته من دیپلم و اون فوق دیپلم داشت همون سال هردو کنکور شرکت کرده بودیم و اون کارشناسی قبول شد و من کاردانی و دیگه سرگرم تحصیل شدیم و رابطه مون تموم شد چون رابطه خاصی هم نبود و فقط در حد صحبت های متعارف و معمولی
    گاهی وقتا تو چت که هم رو میدیدیم باهم صحبت می کردیم و از وضعیت درسی هم می پرسیدیم. رابطه خیلی کمی بود تا اینکه من برای کاراموزی رفتم همون شرکتی که اون پسر کارمندش بود من ترم اخر کاردانی و اون ترم اخر کارشناسی و هردو باید پروژه تحویل میدادیم این شد که من برای درسام و بخصوص پروژه م ازش کمک می گرفتم و اونم تا جایی که می تونست کمکم می کرد
    کم کم یه گاهی باهم درد دل هم می کردیم و من همه اتفاقات زندگیمو بهش گفتم و اونم تقریبا همه چیزو به من میگفت چون دوست صمیمی نداشت و منم دوست صمیمی و قابل اعتمادی نداشتم
    اینم بگم خانواده هردومون خیلی مذهبی هستن و خودمون هم اعتقادات مذهبی سختی داریم و رابطه مون خیلی محدود و در چهارچوب خاصی بود و هیچ وقت ازین چهارچوب فراتر نرفتیم
    این رابطه درسی ادامه داشت تا اینکه چندروز پیش بر حسب اتفاق و با شوخی و حرفایه معمولی بطور غیر مستقیم در مورد ازدواج حرف زد و نظر منو خواست . اولش شوکه شدم و فکر کردم فقط داره نظرمو می پرسه اما بعد که بیشتر باهم صحبت کردیم بهم ابراز علاقه کرد و منم می تونم بگم دوستش دارم اما هنوز نمی تونم احساس واقعیم رو نسبت بهش در خودم بفهمم. نمی دونماین حس دوستی بخاطر رابطه بینمونه یا واقعا عاشق هستم و می تونم به چشم یه همسر بهش نگاه کنم
    حالا موندم بهش چی جواب بدم؟ اون از همه گذشته من خبر داره و همه چیز رو پذیرفته و من رو هم به خوبی میشناسه و منم اونو کامل میشناسم فقط مشکلی که هست ممکنه خانواده ش با ازدواجمون مخالف باشن ولی چون خواهرش هم این اتفاق تو زندگیش افتاده فکر نمی کنم زیاد سختگیری کنن اما به هرحال امکان مخالفتشون هست
    ولی برای من مهم تر اینه که تصمیم درستی بگیرم که باعث خوشبختی هردومون بشه
    لطفا راهنماییم کنید که الان چیکار کنم و به چی فکر کنم و چجوری تصمیم بگیرم
    منتظر جواب دوستان عزیز هستم
    ممنون

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 آبان 89 [ 11:14]
    تاریخ عضویت
    1388-5-20
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    3,634
    سطح
    37
    Points: 3,634, Level: 37
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    190

    تشکرشده 190 در 107 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: یک تصمیم مهم

    سلام عزیزم
    اولین مرحله ازدواج شناخت که شما این مرحله رو با موفقیت طی کردین الان نوبت اینه که با خانواده هاتون در میون بذارین و اینطوری که شما گفتید شما دو نفر باید زوج موفقی بشین. ایشالا خوشبخت بشی.

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 23 مرداد 89 [ 17:30]
    تاریخ عضویت
    1389-5-16
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    1,899
    سطح
    25
    Points: 1,899, Level: 25
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: یک تصمیم مهم

    شادزی عزیز ممنون از صحبتتون
    راستش شناخت که حاصل شده اما نمی تونم احساسم رو به طرف مقابل پیدا کنم
    خیلی دوستش دارم اما نمی دونم عاشقش هستم یا فقط به عنوان یه دوست قبولش دارم و بخاطر همین دوست داشتن و ابراز علاقه ای که ازش میبینم نمی تونم منطقی تصمیم بگیرم و احساسم اجازه نمیده راحت فکر کنم البته می دونم برای تصمیم گیری باید منطق و احساس رو در کنار هم قرار داد اما هرکدوم چقدر رو نمی دونم
    بیشترین نگرانی من اینه که این آقا احساسی منو انتخاب کرده باشه و بعدا به چیزهایی فکر کنه که الان بخاطر احساساتش اونا رو زیاد در نظر نمیگیره و همین باعث بشه در اینده براش مشکل به وجود بیاد
    راستی یادم رفت اینو بگم که ایشون دوماه از من کوچیکتره و رشته تحصیلیمونم یکیه واسه همین ارتباط درسی باهم داشتیم

  4. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    257
    Array

    RE: یک تصمیم مهم

    نقل قول نوشته اصلی توسط کیانا2010
    اون از همه گذشته من خبر داره و همه چیز رو پذیرفته و من رو هم به خوبی میشناسه و منم اونو کامل میشناسم فقط مشکلی که هست ممکنه خانواده ش با ازدواجمون مخالف باشن
    کیانای عزیز
    این جمله بالا که راجع به شناخت گفتید کاملا اشتباهه ، زن و شوهرهائی رو میشناسم بعد از 20 سال هنوز هم به 70 درصد شناخت از هم نرسیدن. لایه های روئی و بالائی رفتار رو همه میبینن اما دیدن لایه های پائینی و درونی شخصیت هر فردی نیاز به سالها گذشت زمان و بوجود اومدن حوادث و اتفاقات متفاوتی در زندگیه.

    اگه خانواده مخالف باشن ، اتفاقا جائیه که شما باید با سنجه عقل و منطق با هاش برخورد کنید.
    "بیشترین نگرانی من اینه که این آقا احساسی منو انتخاب کرده باشه و بعدا به چیزهایی فکر کنه که الان بخاطر احساساتش اونا رو زیاد در نظر نمیگیره "

    نگرانی بجائی هست ، شما خودتون رو از تصمیم این آقا رها کنید (اگه نمی تونید کمکش کنید که عاقلانه تصمیم بگیره) ، اما شما سعی کنید از روی عقل تصمیم بگیرید ، بخش احساستون که جوابش مثبت بوده ، ملاکهاتون رو بنویسید و کاملا کمی و بدون دخالت احساس ارزیابی کنید
    .

  5. کاربر روبرو از پست مفید baby تشکرکرده است .

    baby (دوشنبه 18 مرداد 89)

  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 23 مرداد 89 [ 17:30]
    تاریخ عضویت
    1389-5-16
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    1,899
    سطح
    25
    Points: 1,899, Level: 25
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: یک تصمیم مهم

    BABY عزیز حرف شما درسته من خودمم معتقدم هیچ کس رو نمیشه به طور کامل شناخت حتی پس از سالها در کنار هم بودن شاید منظورمو دقیق نگفتم منظورم این بود که یه شناخت اولیه خوب از هم داریم و واقعا و به جرات میگم خیلی خوب افکار و رفتار هم رو درک می کنیم . بارها برام پیش اومده که یه مشکلی داشتم و وقتی باهاش درد دل کردم به راحتی احساس منو فهمیده و چیزی که خودم متوجهش نبودم رو بهم گفته و برعکسش.
    قبول دارم که شاید کمی در اینکه همدیگه رو خوب میشناسیم اغراق کنم اما بازم هرچی باشه از خواستگار سنتی خیلی بیشتر و بهتر میشناسمش و یه دلیلش هم اینه که اوایل قصد ازدواج و علاقه ای درکار نبود و چون نگاه دوستانه ای به هم داشتیم اکثرا برای برخی کارها و تصمیم ها یا حتی در زمان غم و اندوه به هم رجوع می کردیم و از همفکری هم استفاده می کردیم برای همین دلیلی بر دروغ گفتن یا پنهان کردن چیزی از هم نداشتیم اما خب اینم میدونم که همه چیزو کاملا در مورد هم نمی دونیم بجز اون چیزهایی که گفته شده. هرکسی ممکنه رازی در دلش داشته باشه که تا اخر عمرش حتی به همسرش نگه و گفتنش هم لزوم نداشته باشه این اشکالی نداره اما دروغ گفتن و کتمان حقیقت یه مقوله جداست . از این بابت مطمئنم که تا حالا بهم دروغ نگفته و هرچی گفته عین حقیقت بوده

    از راهنمایی هاتون خیلی ممنونم دارم سعی می کنم منطقی به قضیه نگاه کنم و تصمیم بگیرمو از دوستم هم همین رو می خوام

  7. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 22 مرداد 91 [ 19:03]
    تاریخ عضویت
    1389-3-04
    نوشته ها
    154
    امتیاز
    2,922
    سطح
    33
    Points: 2,922, Level: 33
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 128
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    216

    تشکرشده 222 در 93 پست

    Rep Power
    31
    Array

    RE: یک تصمیم مهم

    به نظر من حتماً هر دوی شما به مشاوره خانوادگی قبل از ازدواج بروید و سعی کنید که زمان بیشتری در کنار همدیگر باشید. خوشبخت باشید


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تصمیم به طلاق گرفتم درسته تصمیمم؟
    توسط amir59 در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 مهر 95, 22:38
  2. تصمیمم نهایی من ... 6 سال تا تصمیم گرفتن طول کشید
    توسط she در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: یکشنبه 10 مرداد 95, 18:31
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 شهریور 93, 18:36
  4. موندم چه تصمیمی بگیرم؟ کمک کنید...............
    توسط yase sefid در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 شهریور 92, 10:55
  5. چه تصمیمی بگیرم؟
    توسط arah در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 08 تیر 92, 17:52

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:34 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.