[/align][سلام به همه دوستان
من و همسرم دو ساله عقد هستیم و در این مدت شاید به اندازه انگشتان دست هم منو بیرون نبرده.وقتی بهش میگم دوست دارم بریم بیرون یا میگه ماشین ندارم.یا میگه راهم دوره آخه خونه ما یک سر شهره خونه اونها یک سر شهر (یک ساعت فاصله این یکی رو حق داره)یا میگه درس دارم آخه دانشجویه.خلاصه کلافه شدم از بس هر جمعه به جمعه همدیگرو دیدیم اون هم یا تو خونه ما یا تو خونه اونها.خیلی غصه ام میشه می بینم دیگران چقدر برا همسرشون وقت میذارن ولی شوهر من همش از بیرون رفتن با من فراریه! کاری میشه کرد؟شوهرم 29 سالشه ومن 27 سال...شاید فکر میکنه برا این کارها دیگه پیر شدیم!!
علاقه مندی ها (Bookmarks)