سلام
من پسری 26 ساله هستم که در مقطع فوق لیسانس توی یکی از دانشگاههای دولتی تهران درس میخونم و میتونین حدس بزنین که طرف هم یکی از همکلاسیهاست و 25 ساله من ساکن تهرانم ولی طرف ساکن مشهد.......اوایل به طور آشکاری من سیگنالهای نسبتا واضحی از علاقه طرف رو نسبت به خودم حس میکردم نسبتا تابلو بود البته شاید غلو میکنم ولی بهرحال بود.....من هم بی علاقه نبودم ولی پاسخ متناسبی نمیدادم اما حسن رابطه رو حفظ میکردم....بالاخره چند ماهی طول کشید و من تصمیم گرفتم که از طرف تقریبا یه خواستگاری بکنم (در واقع مقدمه شو بچینم) واسه همین مستقیم توی چشاش نگاه میکردم (به طور مجدانه) و این کار رو چند بار انجام دادم اما درست بعد ازون دیگه نگاه نمیکنه به کلی ارتباط قطع شده.....من قصد خواستگاری داشتم...یعنی میخواستم زمینه رو آماده کنم ولی الان واقعا موندم......نمیدونم چیکار کنم.....جلوبرم و بهش بگم در حالیکه body language ش چیز دیگه ای رو میگه.....هربار یه فکری میکنم یه بار فکر میکنم اصلا از اول دچار توهم شده بودم ولی مسائلی یادم میاد که نمیشه ازش گذشت....نسبتا تابلو بودند دیگه ضمن اینکه تغییر اون رابطه نسبتا واضح هست....اون هیچوقت ابراز علاقه صریحی نکرد ولی خوب همه مون یه سری مسائل رو تشخیص میدیم تقریبا توی این قضیه شک ندارم هرچند ممکنه پیازداغشو زیاد کرده باشم ازون طرف من احترام اونو نگه میداشتم و نسبتا صمیمی بودیم (در حد متعارف همکلاسی) ولی گاهی تعمدا بهش پیامی مبنی بر علاقه نمیفرستادم و این قضیه 5 ماهی طول کشید تا من تصمیم به خواستگاری گرفتم (شاید از دید اون یه دفعه ای من عوض شدم
بهرحال الان موندم این قطع ارتباط عاطفی دلیلش چیه....رفته توی لاک و
فکر میکنه.....میخواد منو امتحان کنه.....نمیخواد من ادامه
بدم.........گاهی فکر میکنم که طرف فکر کرده من دنبال دوست دخترم و ازین
جهته......واقعا به یه مشاوره و راهنمائی نیاز دارم...هربار یه
تصمیمی میگیرم...بی محلش کنم....برم طرفش...علاقه ام رو بیشتر نشون بدم
یا کلا بیخیال دختری بشم که دوستم نداره ......
من وضعیت مالیم بد نیست ازین جهت که خونواده میتونن یه سری مسائل اولیه
مثل خونه و ... رو تامین کنند ....الان کار ثابتی ندارم ولی خرده درآمدی هستم و به لحاظ کاری هم نسبتا مطمئن هستم که میتونم یه شرایط حداقل متوسط رو جور کنم.......رشته تحصیلیم بد نیست و بهش علاقه دارم و از طرفی قصد ادامه تحصیل دارم و این واسه ام خیلی مهمه که طرف منو حمایت کنه نه اینکه خودش مانعی بشه....اون هم شرایط
مشابهی رو داره هر دو سطح خونوادگیمون در یه سطح (یه خونواده متوسط) ولی
هم شهری نیستیم.....
خلاصه ببخشید که یه کم طولانی شد ولی سعی کردم تا اونجائی که میتونم جزئیات رو بگم....
علاقه مندی ها (Bookmarks)